از خرید فرصت تا تحریف تاریخ
محمد مهدی اسلامی
درباره ترور حضرت آیتالله خامنهای
جواد قدیری(از اعضای مرکزی سازمان منافقین) ... طبق اسنادی که بعدها به دست آمد، عامل اصلی طراحی و بمبگذاری در مسجد ابوذر در مقابل رهبر معظم انقلاب در ۶ تیر ۱۳۶۰ بود. اما از همان ابتدا عدهای عمداً و یا سهواً سعی کردند این ترور را به اعضای گروه فرقان نسبت دهند. اصلیترین علت این انتساب دو نکته بود: نخست آنکه سازمان مجاهدین خلق مسئولیت این ترور را بر عهده نگرفت و دیگر آنکه در صحنه جرم اعلام شده بود گروه فرقان این انفجار را هدیه داده است.
روزنامه هممیهن به سردبیری عطریانفر در ششم تیر ماه ۱۳۸۶ و در سالروز آن سوء قصد، گزارشی را چاپ کرد که در آن با اشاره به اینکه آیتالله بهشتی رئیس دیوان عالی کشور، محمد علی رجایی، نخست وزیر، مجلس شورای اسلامی، سایر نهادهای انقلابی و آیتالله منتظری ضمن محکوم کردن سوء قصد به آیتالله خامنهای، منافقان را به تلویح یا تصریح مسئول این اقدام بر شمردند؛
تصریح کرد: اما سازمان مجاهدین خلق، رسماً سوء قصد به آیتالله خامنهای را به عهده نگرفت، به نوشته روزنامه کیهان حتی در قسمتی از بدنه داخلی ضبط صوت انفجاری، با ماژیک نوشته شده بود هدیه گروه فرقان و جزوهای نیز با امضای این گروه درباره این سوء قصد انتشار یافت.
جالب آنکه بلافاصله این احتمال از سوی روزنامه مذکور رد و خاطر نشان گردیده است که مؤسس و اعضای اصلی گروه فرقان در سالهای ۵۹ – ۵۸ شناسایی و دستگیر شده بودند و هیچ تشکیلاتی از این گروه در سال ۱۳۶۰ در داخل کشور وجود نداشت که قادر به انجام یک اقدام مسلحانه باشد.
آشکار بود که سازمان در همان آغاز عملیات تروریستی خود در تیر ماه سال ۶۰ با طرح نام گروه فرقان و انتشار اطلاعیه جعلی به نام آن گروه کوشید تا هم چهره تروریستی خود را پنهان کند و هم علاوه بر انحراف افکار عمومی، مسئولان امنیتی و انتظامی را نیز گمراه کند.
در این مقاله همچنین به گفته معاون وقت دادستان کل انقلاب اشاره شده است که: جواد قدیری یکی از طراحان اصلی انفجار مسجد ابوذر است، وی که نام کاملش محمدجواد قدیریمدرس و از اعضای قدیمی و مهم سازمان و نفوذی آنها در کمیته انقلاب مستقر در اداره دوم ستاد ارتش بود، بعد از سوء قصد نافرجام به آیتالله خامنهای متواری شد و از کشور گریخت.
سپس به بخشهای غیرمرتبط با عطریانفر از خاطرات عزت شاهی اشاره شده است، اما هر چه به انتهای این گزارش نزدیک میشویم، تلاش بیشتری را برای تبرئه سازمان منافقین و جواد قدیری از این عملیات تروریستی شاهدیم، تا آنجا که در انتهای گزارش آمده است:
در سال ۱۳۶۴ نام قدیری در لیست شورای مرکزی سازمان به عنوان عضو مرکزیت درج شد. در همان زمان در اغلب خبرهای مطبوعات و واکنشهای اقشار مختلف مردم و گروههای سیاسی بدون کمترین تردیدی، سازمان مسئول انفجار مسجد ابوذر معرفی و شناخته میشد.
بعدها نیز در بیانیه وزارت امورخارجه آمریکا درباره سازمان، مجروحشدن آیتالله خامنهای یکی از مجموعه اقدامات تروریستی سازمان خوانده شد. سازمان نیز در نفی این واقعیت مجدداً اعلام کرد که سوءقصد به آیتالله خامنهای قبل از شروع مبارزه مسلحانه مجاهدین توسط گروه فرقان انجام شده که هیچ ربطی به مجاهدین نداشت.
کاملاً آشکار است که سازمان بنا به دلایل سیاسی، حقوقی و تبلیغاتی، به رغم پذیرش رسمی مسئولیت بسیاری از اقدامات تروریستی بعدی خود، همچنان مایل و قادر نیست که به نقش خود در انفجار ششم تیر اعتراف کند، آنچنان که سازمان مسئولیت انفجار هفتم تیر را هم هیچگاه رسماً نپذیرفت و مسعود رجوی همواره در زمانی که قصد مباهات به آن را داشت، از جملاتی استفاده میکرد که برایش بار حقوقی ایجاد نکند، حال آنکه انفجار ششم تیر موفقیتآمیز هم نبود و این برای آن سازمان مایه سرشکستگی شد.
ادعای عدم ورود سازمان منافقین به فاز مسلحانه نیز ادعایی از اساس بیپایه است. رجوی با توهم برخورداری از طرفداران بیشمار، ضعف و ناکارآمدی نظام و نیز به بن بسترسیدن فاز سیاسی، با دادن اطلاعیهای در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، نیروهای وفادار خود را دعوت به شورش نظامی علیه جمهوریاسلامی کرد.
در آن روز به دستور رهبران سازمان، اعضای سازمان با سلاح گرم و سرد به خیابانها ریختند و به سوی مردم آتش گشودند و علاوه بر آتشزدن خیابانها، تعدادی از مردم عادی را کشتند یا زخمی کردند.
اقدام به بمبگذاری توسط این سازمان بلافاصله آغاز شد، روز دوم تیر یک بمب در سالن راه آهن قم منفجر شد که ۷ شهید و ۵۰ زخمی بر جای گذاشت. در سوم تیر نیز یک بمب قوی در تهران شناسایی و خنثی شد و... (جمعی از پژوهشگران، سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، جلد ۲، مؤسسه مطالعات و پژوهش سیاسی، تهران، سوم، ۱۳۸۶، ص ۵۸۷.)
با شکست پروژه ۳۰ خرداد منافقین، روند ترورها تغییر جهت داد، بعدها سودابه سدیفی، مشاور بنیصدر اعتراف کرد که پس از این مرحله، بنیصدر به رجوی پیام دارد که باید شروع به زدن رأس آنها نمود، چاره دیگری نیست. (غائله چهارم اسفند، ظهور و سقوط ضد انقلاب، دادگستری جمهوری اسلامی ایران، تهران، ۱۳۶۴، ص ۷۳۰.) این موضوع مورد تأکید حسین نواب صفوی، یکی از رابطهای اصلی بنیصدر و سازمان نیز قرار گرفت. (همان، ص ۷۳۵.)
رجوی بعد از اختلاف با بنیصدر در شماره ۲۲۳ نشریه مجاهد، اشارهای به نظر وی در واجب القتل بون ۵ نفر از رهبران اصلی جریان پیرو خط امام دارد که آیتالله خامنهای یکی از آن ۵ نفر است. در این ترورها از بمبگذاری استفاده شد که شیوهای کاملاً متفاوت از روش گروهک فرقان بود. فرقان در همه عملیات خود از ترور با شلیک گلوله استفاده میکرد.
با این وصف، سازمان که در این مقطع درک درستی از پایگاه اجتماعی خود نداشت، هرگز حاضر نشد مسئولیت هیچ یک از این عملیاتها را بپذیرد و از نام گروهک فرقان بهره جست. هر چند برخی معتقدند با توجه به نشانههای تاریخی بسیار و برخی نکات در اعترافات اکبر گودرزی، از اساس رویکرد مسلحانه توسط برخی عناصر نفوذی این سازمان در فرقان، همچون محمد متحدی ایجاد شد و فهرست ترور فرقان توسط منافقین القا گردید؛
به عبارت دیگر نام فرقان از ابتدا پوششی برای سازمان بود که در ترورها از آن استفاده میشد و در این ترور هم تکرار شد، با این همه تمامی شواهد نشان میدهد که چنین امری در ترور ۶ تیر ماه ۱۳۶۰ غیرممکن بوده است، زیرا در ۳ خرداد ۱۳۵۹ اکبر گودرزی و جمعی از عوامل اصلی این گروهک اعدام شدند و پس از آن (و حتی پیشتر و از زمان اعترافات گودرزی) شیرازه این گروهک از هم پاشید.
در نتیجه اقدام سازمان تنها برای به تعویق انداختن پذیرش مسئولیت ورود به عرصه ترور و امکان باقی ماندن امثال جواد قدیریها در کشور برای تداوم اقدامات تروریستی بوده است. این القائات اگر چه برخی خواص را گمراه کرد، اما در مردم اثر نگذاشت و ملت بصیرت خود را در شناسایی مجرم اصلی نشان داد.
بصیرتی که در سر مقاله روزنامه کیهان فردای حادثه با عنوان تودههای مردم از ماجرای ترور آقای خامنهای میگویند منعکس است:... از هر کس و هر دستهای که سؤال میکردیم، مردم بلافاصله پاسخ میدادند که این کار، کار جنبشیها (سازمان) است... عموحسین گفت: مگر در نماز جمعه این هفته شرکت نکردید؟ در آنجا آقای خامنهای به سران مجاهدین گفت شماها را خوب میشناسیم، شماها کار آمریکا را آسان کردید...
اما معلوم بود که جنبشیها نمیتوانستند کیفر آقای خامنهای را فی المجلس ادا کنند لذا به زودی و به طور مضاعف یعنی در همین دیروز در مسجد ابوذر رفتند و در ضبط صوت مواد منفجره گذاشتند. (روزنامه کیهان، ۸/۴/۱۳۶۰، ص ۲.)
با این همه واقعیت این ماجرا تا مدتی همچون معمایی سر به مهر بود و هویت عامل بمبگذار تا مدتی مخفی ماند تا سرانجام خیانت جواد قدیری در جریان انفجار نخستوزیری مشخص شد و برخی درباره حضور او و قراردادن ضبط صوت در مقابل آیتالله خامنهای اطلاعاتی دادند که منجر به پیگیری پرونده او شد.
بنا بر اظهار برخی مسئولین وقت، تقتیش از منزل مسعود کشمیری و جواد قدیری توسط یک تیم به سرپرستی بهزاد نبوی انجام شد حجتالاسلاموالمسلمین ریشهری در خاطرات خود به این نکته اشاره کرده است که مهندس محمدکاظم پیرورضوی که مسئولیت تیمهای متعددی را بر عهده داشت که کشمیری و قدیری در آن حضور داشتند. (همچون رکن ۲ ارتش و کمیته ضد کودتای نوژه، شنود و...)
حتی پس از انفجار نخستوزیری نیز نفوذیبودن آنها را باور نکرده بود جواد قدیری پس از انفجار مسجد ابوذر به دلیل سابقه همکاری با دو تیم فنی و نفوذ منافقین، مسئولیت انتقال بمبها از قسمت فنی سازمان به عوامل اجرایی یعنی کلاهی و کشمیری را به عهده گرفت و تا زمانی که بر اثر به هوش آمدن برخی از مجروحین حادثه انفجار نخست وزیری، دروغین بودن جنازه کشمیری لو نرفت و شبکه آنها شناسایی نشد، همچنان در تهران به فعالیت مشغول بود اما با لو رفتن بخشی از شبکه نفوذشان، ناگزیر از کشور فرار کرد.
معاون وقت دادستانی انقلاب در خاطرات خود تصریح کرده است که جواد قدیری یکی از طراحان انفجار مسجد ابوذر بود. وی که نام کاملش محمدجواد قدیریمدرس و از اعضای قدیمی و مهم سازمان و نفوذی در کمیته انقلاب مستقر در اداره دوم ستاد راتش بود، بعد از سوء قصد نافرجام به آیتالله خامنهای متواری شد و از کشور گریخت و در سال ۱۳۶۴ نام قدیری در لیست شورای مرکزی سازمان به عنوان عضو مرکزیت درج گردید.
همسر او، زهره عطریانفر نیز از عوامل تروریست منافقین بود که مدتی کوتاه پس از فرار قدیری، با کمک باقیمانده شبکه نفوذ از کشور گریخت، در راستای سیاستهای سازمان (مبنی بر ارتقای ایدئولوژیک) از همسرش جدا شد و شایع بود که به صورت غیررسمی همسر چهارم مسعود رجوی بوده است.
زهره عطریانفر بخشی از تشکیلات نظامی این سازمان را رهبری میکند و آخرینباری که نام وی به عنوان مشارکت در عملیات تروریستی در اینترپل ثبت شد، مربوط به اصابت خمپاره در تاریخ ۵ فوریه سال ۲۰۰۰ (۱۶ بهمن ۱۳۷۸) به یک چاپخانه و مجتمع مسکونی توسط گروهی ۱۶ نفره بود.
اما جدای از تمام این نکات تاریخی که بسط آن فرصتی جداگانهای را میطلب و گذشته از اینکه آیا ترورشوندگان فرقان تنها قربانی کج فهمی چند جوان ساده بوده یا نه، سالها بود که تردیدی در افکار عمومی برای انتساب این ترور به منافقین (سازمان مجاهدین خلق) باقی نمانده بود، اما یک نشریه توقیف شده که مسئول آن از نزدیکان همسر جواد قدیری بودند، در سال ۱۳۷۸ دوباره بر این موضوع اصرار کرد که ترور مقام معظم رهبری توسط گروهک فرقان انجام گرفته است.
محمد عطریانفر در مصاحبهای با نقل جملاتی از قول اعضای گروه فرقان که خود با حضور در جلسات بازجویی آنها در بند ۲۰۹ اوین شنیده بود، گفت که با دستگیری گودرزی تمام مقاومتها شکسته شد و حتی ضارب شهید مطهری نیز اعتراف کرد.
او در بخش دیگری گفت: در حمله به یکی از خانههای تیمی در خیابان جمالزاده مشخص شد که مقاومت در این خانه وحشتناک زیاد است و تیراندازی و برخورد به طور گسترده صورت گرفته است، بچهها حدس زدند که حتماً این خانه از اهمیت خاصی برخوردار است و نیروهای کمکی به آنجا رفتند...
بچهها به داخل خانه ریختند و دو نفر را بازداشت کردند که در میان آنها شخصی وجود داشت که مجروح شده بود و گویا همان اکبر گودرزی بود.... حدود شصت تا هفتاد نفر بازداشت شدند و این گروه به کنترل درآمد. تمام سلولهای بند ۲۰۹ اوین پر شد و ترورها متوقف شد. (هفته نامه شهروند امروز، شماره ۴۴، ۸/۲/۱۳۸۷، ص ۶۴.)
اگر چه او تاریخ دستگیری گودرزی را در مصاحبه نمیگوید و به تاریخ سوءقصد به امام جمعه تهران نیزاشاره نمیکند، اما با این وصف باید در تاریخ ۱۸/۱۰/۱۳۵۸ که گودرزی دستگیر شد، ترورها را متوقف فرض کند، اما در همان صفحه تصویری از مقاممعظمرهبری در بیمارستان چاپ شده است که در کنارش نوشته شده: آیتالله خامنهای پس از ترور ناموفق گروه فرقان و با توجه به اینکه مدیر اصلی آن نشریه خود عطریانفر بود، نمیتوان آن را خارج از اطلاع وی دانست.
اما این موضوع در حد یک اشاره مطرح شده بود، یک ترفند مطبوعاتی در تحریف تاریخ که ضمن اثر بخشی به افکار عمومی، در هیچ یک از دیگر متون پرونده نسبتاً مفصل آن نشریه برای گروهک فرقان نیز نیامده بود.
این اتفاق مورد تذکر رسانهها قرار گرفت، اما در همان سال بار دیگر آن نشریه چنین ادعایی را تکرار کرد تا این گمانه مطرح شود که این تصریح به انجام ترور رهبر معظم انقلاب توسط گروه فرقان و نه جواد قدیری در نشریهای که توسط برادر زن قدیری اداره میشود، آیا به جز موشکافی تاریخ، مصرفی برای شرایط روز هم داشته است؟ وقتی این سؤال در ذهن پر رنگتر میشود که به یاد میآوریم روابط قدیری با عطریانفر محدود به روابط فامیلی نبوده است و آن دو در سال ۱۳۵۶ هم پرونده بودهاند.
منبع: نشریه یادآور، تابستان، پاییز، زمستان۱۳۸۸ و بهار ۱۳۸۹، شماره های ۶ و ۷ و ۸.