روایت امام خمینی از اندیشه، انگیزه و آثار ترور فرقانیان
گفتگو با حمیدرضا نقاشیان
پیام های تسلیت و سخنرانی هایی که حضرت امام خمینی(ره) پس از ترورها بیان می فرمودند
در رابطه شهادت مطهری
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون.
اینجانب به اسلام و اولیای عظیم الشأن آن و به ملت اسلام و خصوص ملت مبراز ایران، ضایعه اسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری، قدس سره، را تسلیت و تبریک عرض میکنم.
تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد، تسلیت در شهادت مردی که در اسلامشناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود.
من فرزند بسیار عزیزی را از دست دادم و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایی بود که حاصل عمرم محسوب میشد. در اسلام عزیز با شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان، ثلمهای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست.
و تبریک در داشتن این شخصیتهای فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوه خود نورافشانی کرده و میکنند. من در تربیت چنین فرزندانی که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات میبخشند و به ظلمتها نور میافشانند، به اسلام بزرگ، مربی انسانها و به امت اسلامی تبریک میگویم.
من گرچه فرزند عزیزی را که پاره تنم بود از دست دادم، لکن مفتخرم که چنین فزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد. مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود، رفت و به ملاء اعلی پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفیاش نمیرود.
تروریستها نمیتوانند شخصیت انسانی مردان اسلام را ترور کنند، آنان بدانند که به خواست خدای توانا، ملت ما با رفتن اشخاص بزرگ در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصممتر میشود. ملت ما راه خود را یافته و در قطع ریشههای گندیده رژیم سابق و طرفداران منحوس آن از پای نمینشیند.
اسلام عزیز با فداکاری و فدایی دادن عزیزان، رشد نمود. برنامه اسلام از عصر وحی تا کنون بر شهادت توآم با شهادت بود. قتال در راه خدا و راه مستضعفین در رأس برنامههای اسلام است، ما لکم لاتقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان.
اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی میخواهند انتقام بگیرند، یا به خیال خام خود مجاهدین در اسلام را بترسانند، بد گمان کردهاند. از هر موی شهیدی از ما و از هر قطره خونی که به زمین میریزد، انسانهای مصمم و مبارزی به وجود میآید.
شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور کنید، و الا ترور فرد هر چه بزرگ باشد، برای اعاده چپاولگری سودی ندارد. ملتی که با اعتماد به خدای بزرگ و برای احیای اسلام به پا خاسته، با این تلاشهای مذبوحانه عقبگرد نمیکند، ما برای فداکاری حاضر و برای شهادت در راه خدا مهیا هستیم. (۱)
* * * * *
یکی از فرقهای مکتب اسلام و مکتب توحید با مکتبهای انحرافی و الحادی این است که رجال این مکتب شهادت را برای خودشان فوزی عظیم میدانند، یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزاً عظیما، از شهادت استقبال میکنند، چون قائل هستند به اینکه ما بعد این عالم طبیعت، عالمهای بالاتر و نورانیتر از این عالم است. مؤمن در این عالم در زندان است و بعد از شهادت از زندان بیرون میرود.
این یکی از فرقهای بین مکتب ما، مکتب توحید، با سایر مکتب هاست. جوانهای ما شهادت را میطلبند، علمای متعهد ما برای شهادت پیشقدم میشوند. آنهایی که به خدا اعتقاد ندارند و به روز جزا، آنها باید بترسند از موت، آنها باید از شهادت بترسند، ما و شاگردان مکتب توحید از شهادت نمیهراسیم، نمیترسیم. بیایند امتحان کنند، چنان که امتحان کردند.
یکی از نکتههایی که موافق حدیث تحقق پیدا کرد، این است که در حدیث است که لایزال یؤید هذا الدین بالرجل الفاجر با مردهای فاجر به اراده خدا دین ما تأیید میشود. محمدرضا، مرد فاجر، خواهی نخواهی این دین به واسطه او تأیید شد، برای اینکه هر چه ظلم بیشتر باشد و هر چه ستمکاری بیشتر باشد، دین عدل بیشتر تأیید میشود.
ظالم با اعمال ظالمانه خودش دین عدل را تأیید میکند، ولا یزال این طور بوده است. فرعون با فرعونیت و طغیانش دین موسی را تأیید میکند و ابوسفیان با طغیان، دین رسول اکرم را تأیید میکند و محمدرضا با طغیان و عصیان و جور و ستم، دین اسلام را تأیید میکند.
خدای تبارک و تعالی میفرماید همانطوری که دین اسلام و دین خدا از قشر متفکرین روحانی تأیید میشود، از قشرهای فاسد و از رجل فاسد هم تأیید میشود و آن به همین معناست که گفتیم، نه آنکه تأیید میکند، بلکه تأیید میشود.
لا یزال یؤید هذالدین باالرجل الفاجر، این رجل فاجری که خون عزیز ما را به زمین ریخت، تأیید کرد دین خدا را، یعنی خدا دین خودش را به واسطه او تأیید کرد، با ریختن خون عزیز ما تأیید شد انقلاب ما.
این انقلاب باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند، ماندنش به این خونریزی هاست. بریزید خونها را، زندگی ما دوام پیدا میکند، بکشید ما را، ملت ما بیدارتر میشود، ما از مرگ نمیترسیم و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید، دلیل عجز شماست که در سیاهی شب متفکران ما را میکشید، برای اینکه منطق ندارید، منطق شما ترور است منطق اسلام ترور را باطل میداند، اسلام منطق دارد، لکن با ترور شخصیتهای بزرگ ما، اسلام تأیید میشود.
نهضت ما زنده شد، تمام اقشار ایران باز زندگی از سر گرفتند. اگر ملت یک سستی و ضعفی پیدا کرده بود، زنده شد. اگر نبود شهادت این مرد بزرگ و اگر مرده بود این مرد بزرگ در بستر خودش، این تأیید نمیشد، این موج بر نمیخاست. الان در همه دنیا، همه دنیایی که به اسلام علاقه دارند، موجی بلند شده است، در سایر کشورها همین همین طور.
برادران من نترسید از موج، آنکه مردن پیش چشمش تهلکه است، نهی لا تلقوا بگیرد او به دست، مردن تهلکه نیست، مردن حیات است. آن عالم حیات است، این عالم مرده است. از مردن نترسید و نمیترسیم. آنها باید بترسند که مردن را از بین رفتن میدانند، هلاک و فنا میدانند.
چرا مسلمین از موت بترسند؟ چرا علما از موت بترسند؟ این مکتب باقی است، مکتب اسلام باقی است. این نهضت باقی است تا وقتی که این ریشههای گندیده هم زیر خاک بروند، تا زمانی که این ریشههای گندیده هم قطع بشوند و تا این توطئههای ضعیف هم خنثی بشوند. (۲)
* * * * *
در رابطه با ترور آیتالله هاشمیرفسنجانی
جناب حجت الاسلام مجاهد متعهد، آقای هاشمی عزیز
مرحوم مدرس که به امر رضاخان ترور شد، از بیمارستان پیام داد: به رضاخان بگویید من زنده هستم. مدرس حالا هم زنده است، مردان تاریخ تا آخر زنده هستند، بدخواهان باید بدانند هاشمی زنده است، چون نهضت زنده است.
آمریکا و دیگر ابرقدرتها بدانند ملت ما زنده است، اجتماعات عظیم این دو سه روز شاهد زنده بودن انقلاب است. اینان با این تلاشهای احمقانه نمیتوانند شخصیت انسانی اسلامی مطهری و هاشمی را ترور کنند، هر چند ترورها حساب شده و سازمان یافته باشد و از لابلای آنها جای پای ابرقدرتها و جنایتکاران بین المللی به چشم بخورد.
ملت با تمام قوا باید در مقابل دسیسهها مقاومت کند و توطئهها را بشکند. با کمال مراقبت انقلابی، این جنایتکاران را شناسایی و به دادگاههای انقلابی معرفی کند. پاسداران انقلاب و رؤسای آنان موظفند از این شخصیتهای زنده انقلابی حفاظت کنند و رفت و آمدهای مشکوک را تحت نظر بگیرند. اگر چه خود آنان راضی نباشند، ملت بزرگ اسلامی مصمم است به نهضت اسلامی خود ادامه دهد و اجازه دخالت خیانتکاران را در کشور خود ندهد. (۳)
* * * * *
در رابطه با ترور حجتالاسلام آقای رضیشیرازی
خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام آقای رضی شیرازی دامت افاضاته:
خبر ناگوار سوء قصد به جنابعالی از طرف عناصر فاسد رژیم منحط سابق، موجب نگرانی و تأثر گردید. در این موقع که نهضت اسلامی با قاطعیت به راه خود ادامه میدهد و بدخواهان را به یأس و نومیدی میکشد، با این حرکات مذبوحانه میخواهند به خیال فاسد خودشان ایجاد وحشت در ملت مسلم کنند.
غافل از آنکه ملتی که جوانان نورسشان از شهادت در راه هدف که همان اسلام است، استقبال میکند، از سوءقصدها و ترورها نمیهراسد، سوء قصد به اشخاصی که در طول عمر به خدمت خالق و خلق اشتغال داشتهاند، اراده آنان را مصممتر و حقانیت مکتب را واضحتر مینماید.
گروهی که به اسم اسلام، فرزندان اسلام را ترور میکنند و به اسم خلق، زندگی خلق را به تباهی میکشند، میتوان آنها را جزو هواخواهان اجانب و خیانتکاران به اسلام و خلق مسلمان دانست، از خداوند تعالی سلامت و بهبودی جنابعالی را خواهانم. (۴)
* * * * *
در رابطه با ترور شهید مهدی عراقی
من ایشان (شهید مهدی عراقی) را حدود بیست سال است که میشناسم، مهدی عراقی یک نفر نبود، او به تنهایی بیست نفر بود. حاج مهدی عراقی برادر و فرزند خوب و عزیز من بود، شهادت ایشان برای من بسیار سنگین بود.
اما آنچه مطلب را آسان میکند، آن است که در راه خدا بود، شهادت او بر همه مسلمین مبارک باشد، او میبایست شهید میشد، برای او مردن در رختخواب کوچک بود. (۵)
* * * * *
در رابطه با شهادت آیتالله قاضیطباطبایی
با کمال تأسف ضایعه ناگوار شهادت عالم مجاهد، حجت الاسلام و المسلمین، آقای حاج سید محمد علی قاضی طباطبایی رحمه الله علیه، را به عموم مسلمانان متعهد و علمای اعلام مجاهد و مردم غیور مجاهد آذربایجان و خصوص بازماندگان این شهید سعید تسلیت عرض و از خداوند متعال صبر انقلابی برای مجاهدین راه حق و اسلام خواستارم.
ملت عزیز برومند ایران و آذربایجان غیرتمند عزیز باید در این مصیبتهای بزرگ که نشانه شکست حتمی دشمنان اسلام و کشور و عجز و ناتوانی و خودباختگی آنان است، هر چه بیشتر مصمم باشد و در راه هدف اعلای اسلام و قرآن مجید، بر مجاهدات خود افزوده و از پای ننشینید تا احقاق حق مستضعفین را از جباران زمان بنمایند.
عزیزان من در انقلابی که ابرقدرتها را به عقب رانده و راه چپاولگری آنان از کشور بزرگ بسته است، این ضایعات و ضایعات بالاتر، اجتناب ناپذیر است، ما باید از کنار این وقایع با تصمیم و عزم و خونسردی بگذریم و به راه خود که راه جهاد فی سبیل الله است ادامه دهیم.
شهادت در راه خداوند زندگی افتخار آمیز ابدی و چراغ هدایت برای ملت هاست. ملتهای مسلمان باید از فداکاری مجاهدین ما در راه استقلال و آزادی و اهداف مقدسه اسلام بزرگ الگو بگیرند و با پیوستن به هم، سد استثمار را بشکنند و به پیش بروند. (۶)
* * * * *
باید مهیا باشید برای مصیبتها، یکی بعد از دیگری، شما یک انقلابی کردید و یک سدی را شکستید که در دنیا نظیرش کم یا نبوده است. منتظر نباشید که بعد از شکستن این سد و کوتاه شدن دست ابرقدرتها از خزاین شما و رفتن خائنین از این کشور و کوتاه شدن دست استفاده جوها، مطلب به این سادگی بگذرد.
ما باید مهیا باشیم که باز شهید بدهیم، چنان چه دیشب یکی را دادیم، مرحوم آقای قاضی رحمه الله به شهادت رسید، قبل از او هم بوده است و بعد از این هم خواهد بود، لکن این شهادتها باید ارادههای شما را مصممتر کند.
شما در یک راهی قدم برمی دارید که در این راه شهادتهای بسیار از مردان بزرگ واقع شده، راه اسلام است. برای اسلام و برای حق قیام کردید و کسی که برای حق قیام کند، برای اسلام قیام کند، همه چیز باید پیش او سهل و آسان باشد.
شهادت یک هدیهای است از جانب خدای تبارک و تعالی برای آن کسانی که لایق هستند و به دنبال هر شهادتی باید تصمیمها قویتر بشود. (۷)
* * * * *
چهار نفر آدم آمدهاند و میخواهند بر تمام شانزده میلیون جمعیت حکومت کنند ما دیکتاتوری میکنیم یا شما؟ شما به دموکراسی خودتان عمل میکنید، به آن حرفی که دیگران تو دهنتان انداختند عمل میکنید، یا ما که دو دفعه برای مردم رأی قرار میدهیم؟ همه دنیا یک دفعه است، ما دو دفعه به رأی عمومی مردم قرار میدهیم، این دیکتاتوری است؟
شما که سر نیزه را برداشته و تفنگها را کشیدهاید و میروید فلان جا تلویزیون آنجا را میگیرید و میآیند با شماها بیعت میکنند و تلویزیون را میگیرند؟ و عرض میکنم که آن چریکهای فدایی همین اشخاصی که همهتان میشناسید، چه اشخاصیاند به شما ملحق میشوند.
و آن فرقانی که آقای مطهری را، خدا رحمتش کند، کشته است و سرلشکر قرنی را کشته است و آقای هاشمی را تیر زده است و خواسته ترور کند، آقا قاضی را کشته، آنها هم به اینها ملحق شدهاند، شما بفهمید چه وضعی است این. بدانید که چه کسانی هستند که با هم مجتمع شدهاند، آنها هم که مجتمع شدند، یکیش را که دیدید، پروندههای او در آمد، باقیش هم کم کم شاید پیدا بشود. (۸)
* * * * *
در رابطه با شهادت دکتر مفتح
آنگاه که منطق قرآن، آن است که ما از خدائیم و به سوی او میرویم و مسیر اسلام بر شهادت در راه هدف است و اولیای خدا (ع)، شهادت را یکی پس از دیگری به ارث میبرند و جوانان متعهد ما برای نیل به شهادت در راه خدا، درخواست دعا کرده و میکنند، بدخواهان ما که از همه جا وامانده، دست به ترور وحشیانه میزنند، ما را از چه میترسانند؟
آمریکا خود را دلخوش میکند که با ایجاد رعب در دل فرزندان ما که سربازان قرآنند، میتواند وقفهای در مسیر حق و عقب گردی از جهاد مقدس در راه خدا ایجاد کند، غافل از اینکه ترس از مرگ برای کسانی است که دنیا را مقر خود قرار داده و از قرارگاه ابدی و جوار رحمت ایزدی بیخبرند.
اینان از کوردلی صحنههای شورانگیز ملت عزیز و شجاع ما را در هر شهادتی پس از شهادتی که پیش چشمان خیره آنان منعکس است، نمیبینند صم بکم عم فهم لایعقلون، اینان میبینند که هزار و سیصد سال بیشتر از صحنه حماسه آفرین کریلا میگذرد و هنوز خون شهیدان در جوش و ملت عزیر ما در حماسه و خروش است.
جناب حجت الاسلام، دانشمند محترم، آقای مفتح و دو نفر پاسدار عزیز اسلام رحمه الله علیهم به فیض شهادت رسیدند و به بارگاه ابدیت بار یافتند و در دل و جوانان آگاه ما حماسه آفریدند و آتش نهضت اسلامی را افروختهتر و جنبش قیام ملت را متحرکتر کردند.
خدایشان در جوار رحمت واسعه خود بپذیرد و از نور عظمت خود بهره دهد، امید بود از دانش استاد محترم و از زبان و علم او بهرهها برای اسلام و پیشرفت نهضت برداشته شود و امید است از شهادت امثال ایشان بهرهها برداریم. من شهادت را به این مردان برومند اسلام، تبریک و به بازماندگان آنان و ملت اسلام تسلیت میدهم، سلام بر شهیدان راه حق. (۹)
* * * * *
اینها نمیخواهند که یک فردی مثل آقای مطهری و مثل آقای مفتح را از بین ببرند. اینها وسیله است برای اینکه نهضت را سست کنند و حماقتشان این است که دیدهاند اینها که هر فردی را که اینها ترور میکنند، مردم ایران برای نهضت بیشتر وارد میدان میشوند.
اگر این طور بود که آن وقتی که مرحوم آقای مطهری را ترور کرده بودند، نیمی از مردم عقب نشینی کرده بودند، آن وقت برای نیم دیگرش هم مرحوم آقای قاضی را ترور کردند و مرحوم آقای مفتح را و دیگران را، اما دیدند که هر شخصی را که اینها ترور کردند، بازار نهضت گرمتر شد و مردم بیشتر به این نهضت اقبال کردند.
اینها چه انگیزهای دارند که به این جنایتها دست میزنند؟ اینها همه برای این است که خدای تبارک و تعالی اینها را کر و کور کرده و از ادراک راه صحیح محروم کرده است، یعنی خودشان اسباب محرومیت خود را فراهم کردند. خودشان اسباب این شدند که عنایت خدا که باید قشرها را هدایت کند، اینها خودشان را محروم کردند و بعد از اینکه خودشان را محروم کردند، کارهایی را انجام میدهند که بر خلاف مصلحت خودشان است. (۱۰)
* * * * *
من نمیدانم اول باید به شماها، به شما که آقازاده ایشان (شهید مفتح)، به بستگان شما، به خانمها تبریک بگویم، برای چنین شخصیتی که داشتید و افتخاری که برای شماها حاصل شد یا تسلیت بگویم؟
برای اینکه ما کسی را از دست دادیم که امید این بود که بیشتر از اینها خدمت بکند. در هر حال این شهادتها دنباله آن شهادتهایی است که در اسلام از اول تا حالا واقع شده است. از اول با شهادت تحقق و با شهادت ادامه پیدا کرده است و امیدوارم که ادامهاش تا آخر و ابد باشد.
انسان که باید از اینجا برود، هیچ انسانی در اینجا جاودان نیست، همه باید منتقل بشویم از این راه به مقصد، بهتر که انسان با شهادت در راه اسلام و خدا منتقل بشود. جاویدان است نام آنهایی که در راه خدا انجام وظیفه میکنند و در حال انجام وظیفه به شهادت میرسند. آنها پیش خدای تبارک و تعاغلی مقام خاصی را دارند.
شهدا هم مقام خاصی دارند و من امیدوارم که مرحوم آقای مفتح که من سوابق با ایشان دارم، ملحق بشوند به آن شهدایی که در صدر اسلام بودند. وظیفه ما هم ادامه همین راه است تا بلکه بتوانیم انشاءالله آن طوری که خواست خدای تبارک و تعالی است، اسلام را در اینجا و سایر مناطق پیاده کنیم. (۱۱)
* * * * *
در رابطه با ترور آیتالله ربانی شیرازی
جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای ربانی شیرازی دامت افاضاته
از سوء قصد به جنابعالی مطلع شدم، این نحو برخورد با روحانیون متعهد، برنامه منحرفین بوده و هست. غرض آنان خارج نمودن جمع کاردان و متعهد از صحنه است. غافل از آنکه به حکم تاریخ، روحانیون آگاه در تمام صحنههای سیاسی پیشقدم بودهاند و ترور اشخاص نمیتواند آنان را مأیوس و راه را برای بدخواهان به اسلام و کشور باز کند.
بحمدلله جنابعالی از این سانحه نجات پیدا نمودید و امید است بزودی صحت خود را بازیافته و به خدمت به اسلام و مملکت ادامه دهید. (۱۲)
مآخذ:
۱. صحیفه امام، جلد هفتم، صفحات ۱۷۸ و ۱۷۹
۲. همان، صفحات، ۱۸۲ – ۱۸۳ و ۱۸۴
۳. همان، صفحه ۴۵۹
۴. همان، جلد نهم، صفحه ۸۶
۵. همان، صفحه ۳۵۰
۶. همان، جلد دهم، صفحه ۴۲۰
۷. همان، صفحه ۴۴۰
۸. همان، جلد یازدهم، صفحه ۳۰۸
۹. همان، صفحات ۳۲۰ و ۳۲۱
۱۰. همان، صفحه ۳۳۴
۱۱. همان، صفحه ۳۳۸
۱۲. همان، جلد چهاردهم، صفحه ۲۴