اکبر گودرزی که بود

گفت‌و‌گو با حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خسرو شاهی

*درباره زندگی و سوابق تحصیل اکبر گودرزی و میزان معلومات او توضیح بیشتری دارید؟

_ اکبر گودرزی‌‌ همان طور که در سند به جا مانده از او آمده است در سال ۱۳۳۵ در روستای دوزان، الیگودرز در مدارس جدید چند کلاسی بیشتر درس نخواند و در سال ۵۱ به خوانسار رفت و چند صباحی دروس ابتدایی طلبگی را در آنجا فرا گرفت. پس از چند ماه عازم قم گردید و یک سال و اندی در قم ماند و در مدرسه خان و مدرسه آیت الله نجفی رفت و آمد داشت و بیشتر در کتابخانه این دو مدرسه به مطالعه می‌پرداخت....
سپس راهی تهران شد و به مدرسه چهل‌ستون رفت، پس از اخراج از آن مدرسه چند صباحی در مدرسه شیخ عبدالحسین درس خواند، ولی آنجا را هم ترک کرد و یا بیرونش کردند و از سال ۵۴ به تشکیل رسمی کلاس‌های تفسیر قرآن در نقاط مختلف تهران از نازی آباد تا قلهک و شمیرانات پرداخت...
و سپس فرقه فرقان را تأسیس کرد، او استعداد خاصی داشت، اما متأسفانه آن را در راه درست به کار نبرد و به رغم صغر سن، کتاب‌هایی در تفسیر بعضی از سوره‌های قرآن نوشت که از لحاظ جمله‌پردازی جالب بود. او به شدت با فلسفه و عرفان مخالف بود و به همین دلیل از علامه طباطبایی و شهید مطهری بدگویی می‌کرد و حتی آن‌ها را عوامل خارجی می‌دانست
...
* برداشت شخصی شما درباره شخصیت اکبر گودرزی و هویت فکری وی چیست؟

_ من یک بار و پس از حوادث ۱۵ خرداد ۴۲ و مراجعت امام از زندان به قم، از ایشان اجازه خواستم که کتاب کشف الاسرار را تجدید چاپ کنم، امام موافقت نکردند و گفتند: من این کتاب را در عرض مدت کوتاهی نوشتم و شاید امروز پاسخ‌ها و توضیحات من در رد شبهات کافی و متقن نباشد و آنگاه ما سبب شویم که شبهه در ذهن افراد ایجاد شود، بدون آنکه پاسخ لازم را دریافت کنند.
بعد امام در مورد مؤلف کتاب اسرار هزار ساله شخصی به نام مهدی حکمی‌زاده که سابقه طلبگی هم داشت، فرمودند: آدم با استعدادی بود، اما متأسفانه از استعداد خود به طور معکوس استفاده کرد. و سپس افزودند: اصولاً همه فرقه‌هایی که در اسلام یا تشیع به وجود آمده‌اند، توسط همین نیمچه ملا‌ها بوده است. تعبیر نیمچه ملا از امام است، یعنی آن‌ها بعضی از اصول و روایات را دیده‌اند و بخش دیگر را ندیده و یا نخوانده‌اند، این است که منحرف شده و به فرقه سازی پرداخته‌اند.
به نظر من در مورد اکبر گودرزی هم قضیه همین طور است، او استعداد خاصی داشت، اما متأسفانه به علت ترک تحصیل و خروج زود هنگام از حوزه علمیه قم و اشتغال به خود تفسیر گوئی بدون آگاهی از مبانی و اصول اسلام و شناخت دقیق مفاهیم قرآنی و توجه به روایات، به انحراف کشیده شد و فرقه فرقان را تأسیس نمود و عده‌ای از جوانان ساده لوح مسلمان را گمراه کرد و آنان را به سرقت و قتل وا داشت.
امام در مورد احمد کسروی هم که متأسفانه او هم نیمچه ملا بود و در شهر ما تبریز سابقه آخوندی و پیش نمازی داشت، در تفسیر سوره حمد می‌گویند: او مورخ خوبی بود و قلم خوبی هم داشت، اما از راه راست دور شد و... یعنی امام در فردی چون کسروی اگر نقطه مثبتی می‌بینند، آن را ذکر می‌کنند.
ما هم باید همین روش را داشته باشیم، گودرزی اگر در حوزه می‌ماند و کمی درس می‌خواند، با استعدادی که داشت می‌توانست آثار مثبتی از خود به یادگار بگذارد. اما متأسفانه او کژراهه را انتخاب کرد و خود را ضایع نمود و خسرالدنیا و الاخره گردید.
البته اگر او تحلیل درستی از مسائل جامعه‌شناسی و تغییر نظام‌ها و دگرگونی جامعه‌ها داشت، می‌فهمید که با چند ترور، هرگز نمی‌توان نظامی را سرنگون نمود و یا عدل و قسط را در جامعه بر پا کرد، چون اصل ترور کور بر خلاف اصول اولیه عدل و قسط است.
*سرانجام گودرزی و بقیه اعضا گروه فرقان پس از دستگیری چه بود؟

_ قبلاً اشاره کردم که فعالیت گودرزی و گروه فرقان در یک اقدام حساب شده از طرف سپاه و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و با کشف حدود بیست خانه تیمی و تقریباً دستگیری همه افراد وابسته پایان یافت و پرونده آن‌ها به دادگاه انقلاب اسلامی ارجاع شد و سران و اعضاء آن همگی عمدتاً توسط جناب آقای عبدالمجید معادیخواه و جناب آقای علی اکبر ناطق نوری محاکمه شدند.
علاوه بر گودرزی چند نفر از عناصر اصلی فرقه و آن‌هایی که در ترور‌ها دخالت مستقیم داشتند و یا مباشر در قتل‌ها بودند، اعدام شدند. گروهی هم اظهار پشیمانی کردند و آزاد شدند و حتی بعضی از آن‌ها در جبهه‌های دفاع مقدس به شهادت رسیدند.
*عکس العمل باقیمانده اعضاء گروه در قبال این برخورد و اعدام‌ها چه بود؟

_ گفته شد اغلب اعضاء ۵۰ نفری فرقه دستگیر شدند و جز چند نفر که بعد‌ها به خارج از کشور رفتند، کسی از آن‌ها باقی نماند. ولی در‌‌ همان اوایل این چند نفر برای اظهار وجود، شهید آیت الله قاضی طباطبایی را در تبریز ترور کردند و سپس با چندین اعلامیه همراه با تهدید و اخطار به شهید‌سازی پرداختند و به ویژه علی اکبر گودرزی رهبر ایدئولوژیک فرقه را به عنوان شهید ششم عقدتی شیعه معرفی نمودند.
و البته جای تعجب دارد فرقه‌ای که همه آخوند‌ها را به طور مطلق قبول نداشت و آن‌ها را مانند احبار و رهبان می‌دانست، برای آنکه اکبر گودرزی را شهید بنامد، شهدای چهارگانه علمای شیعه را می‌پذیرد و سپس زنده یاد دکتر علی شریعتی را هم شهید پنجم می‌نامد تا اکبر گودرزی لقب شهید ششم را از سوی باقیمانده فرقه دریافت کند
منبع: نشریه یادآور، تابستان، پاییز، زمستان۱۳۸۸ و بهار ۱۳۸۹، شماره های ۶ و ۷ و ۸.