تفسیرنویسی گودرزی

گفت‌وگو با دکتر سید محمد مهدی جعفری

*در آن زمان چقدر تلاش کردید که هویت این‌ها را بشناسید و تفاسیرشان را ارزیابی کنید و ببینید تفاسیر آن‌ها با سایر مفسرین چه تفاوت‌هایی دارد؟

_ قبلاً شنیده بودم گروهی هستند که قرآن تفسیر می‌کنند، اما اینکه هدفشان و نوع تفسیرشان چیست، این را نمی‌دانستم. تا اینکه یک روز آقای دکتر ملکی که استاد دانشگاه و علاقه به حسینیه ارشاد و دکتر شریعتی، وجه مشترکمان بود، گفت: جوان طلبه‌ای هست به نام گودرزی که بعضی از سوره‌های قرآن را تفسیر کرده و دنبال ناشری است که این تفسیر را منتشر کند.
ما هم تازه انتشارات قلم را تأسیس کرده بودیم. بعد از بسته شدن شرکت انتشار، دفتر نشر فرهنگ اسلامی به وسیله شهید باهنر، شهید بهشتی و مرحوم برقعی تأسیس شد و ما هم انتشارات قلم را تأسیس کردیم.
یک روز من و دکتر پیمان به منزل دکتر ملکی رفتیم، در آنجا نشسته بودیم که بعد از چند دقیقه جوانی ۲۷، ۲۸ ساله همراه با گاردهایی که خود را معرفی نکردند آمد، آقای دکتر ملکی گفت: ایشان آقای گودرزی است.
*قاعدتاً همراهان گودرزی از مریدان و اطرافیانشان بوده‌اند.

_ خیر، معلوم بود که محافظان و گارد او هستند، چون کاملاً اطراف را می‌پاییدند و بر اوضاع مسلط بودند. تا آخر حتی یک کلمه هم حرف نزدند و خود را معرفی نکردند. گودرزی نشست و بدون مقدمه گفت که ما این تفسیر قرآن را نوشته‌ایم، دو نمونه را هم همراه خودش آورده بود که یکی تفسیر سوره یوسف بود و دیگری هم تفسیر سوره نور.
مدتی درباره انتشار این‌ها صحبت کرد و درباره مسائل سیاسی هم حرفی نزد. دکتر پیمان سوره یوسف را گرفت و من هم سوره نور را. گفتم می‌بریم و بررسی می‌کنیم و اگر دیدیم مطالب آن از دیدگاه ما بدون اشکال است، امکان انتشارش را برای شما فراهم می‌کنیم.
این‌ها را بردیم و مطالعه کردیم و بعد از یک هفته هر دو تقریباً متفق‌القول شدیم که این تفسیر، نوع جدیدی است، اگر چه از تفسیر پرتوی از قرآن هم استفاده کرده، ولی در واقع نظرات شخصی و آراء مخصوص به خودش را در آن گنجانده بود.
قرار شد هفته بعد در منزل دکتر ملکی با گودرزی ملاقات داشته باشیم که من رفتم، ولی دکتر پیمان به جای خودش دکتر نمازی را که بعد‌ها وزیر دارایی شد، فرستاد. در آنجا وقتی که من صحبت کردم، دیدم دکتر نمازی هم عیناً‌‌ همان عقیده مرا بیان می‌کند که بسیاری از تعبیرات به کار برده شده در این جزوه‌ها اصطلاحات درستی نیستند.
ما در آن جلسه متوجه شدیم که این تفسیر تماماً متعلق به خود گودرزی است. بر خلاف ادعائی که می‌کرد، کار گروهی نبود و همه با یک قلم و یک انشاء نوشته شده بود و تأویلات تعجب‌برانگیزی هم داشت. مثلاً در نوشته‌اش تقوا را انقلابی بودن و محراب را سنگر نامیده و تماماً از اصطلاحات نظامی و امنیتی استفاده کرده بود
در مورد حضرت یوسف‌(ع) چیزی که یادم هست گفته بود که یعقوب خودش یوسف را به جبهه دشمن فرستاد تا دشمنان را امتحان کند و گرگ به این معناست که دشمن مثل گرگ به شخص انقلابی حمله می‌کند.
من گفتم: نگاه شما در مبارزه با دستگاه برای ما قابل درک و قبول است، اما این شیوه تفسیر‌نویسی را نمی‌پسندیم و شما بهتر است این‌ها را به‌‌ همان اصطلاحاتی برگردانید که آقای طالقانی به کار برده‌اند، در این صورت ما آن‌ها را چاپ کنیم.
گفت: چنین کاری امکان ندارد. پرسیدم: چرا؟ گفت: چون ۱۴ سوره را به همین ترتیب تفسیر کرده‌ایم و دیگر امکان ندارد برگردیم. گفتم: ما هم از چاپش معذوریم. در هر حال دیگر صحبتی نداشتیم و از آن‌ها جدا شدیم. این اولین آشنایی رسمی من با این‌ها بود که فکر می‌کنم به تابستان ۱۳۵۶ بر می‌گردد.
باز ما نسبت به آن‌ها چندان سوءظن نداشتیم، چون هنوز نظر خود را درباره روحانیت و دیگر مسائل بیان نکرده بودند و نسبت به آیت‌الله طالقانی و دکتر شریعتی هم سمپاتی نشان می‌دادند. بعد‌ها وقتی بیانیه‌های آن‌ها از طریق دکتر ملکی یا طریق دیگر به دست ما رسید، جنبه ضد آخوندی آن‌ها را بیشتر دیدیم.
ما خودمان هم با آخوندهای درباری و دکان‌دار مخالف و طرفدار روحانیت اصیل و علمای دین بودیم، اما به تدریج متوجه شدیم که این‌ها اساساً با کلیت آخوند‌ها مخالف هستند.
*شما خودتان از جنبه احراز حداقل صلاحیت‌ها برای تفسیر، گودرزی را در چه سطحی می‌دیدید؟

_ من می‌دیدم که به عنوان یک مفسر به هیچ‌وجه صلاحیت ندارد. در روزهای اول فکر می‌کردم که از تفسیر پرتوی از قرآن و از این‌طرف و آن‌‌طرف چیزهایی را جمع و فقط اصطلاحات را عوض کرده، اما فکر نمی‌کردم که خود را مفسر قرآن می‌داند و بر همه ۱۱۴ سوره قرآن تفسیر نوشته است.
فکر می‌کردم برای نمونه برخی آیات خاص و عمدتاً دارای مضامین مبارزاتی را آورده و نوشته،‌‌ همان‌‌طور که مجاهدین این کار را می‌کردند و بیشتر روی سوره‌های انفال، توبه، محمد و سوره‌هایی که بیشتر جنبه تکامل و انقلاب داشت، کار می‌کردند. البته آن‌ها هیچ‌وقت از خودشان تفسیر نمی‌کردند، بلکه بیشتر از پرتوی از قرآن اقتباس می‌کردند، یعنی از جنبه‌های اجتماعی آن برداشت می‌کردند.
تفسیر پرتوی از قرآن آیت‌الله طالقانی،‌‌ همان طور که آقای خرمشاهی هم دقیقاً آمار گرفته بود، بر خلاف تصور بعضی‌ها، مطالب سیاسی‌اش حدود ده درصد است. بعد‌ها که بررسی بیشتری کردم، دیدم تفسیر آقای طالقانی واقعاً جامع است، یعنی همه مطالب و موضوعات را شامل می‌شود.
اما مجاهدین از این تفسیر آن بخش‌هایی را که بیشتر جنبه انقلابی داشت انتخاب می‌کردند. مرحوم طالقانی به تفسیر سوره محمد نرسیده بود و مجاهدین از سوره‌های توبه و انفال، همان‌هایی را که مد نظرشان بود انتخاب می‌کردند.
من گمان می‌کردم گودرزی هم همین کار را کرده، ولی بعد دیدم که او خط خاص خودش را دارد و اگر هم از پرتوی از قرآن استفاده می‌کند، آن‌ها را در قالبی می‌ریزد که در راستای فکر خودش قرار دارد.
*نقاط افتراق تفسیر آیت‌الله طالقانی با تفسیر فرقانی‌ها کدام است؟

_ مرحوم آیت‌الله طالقانی در مقدمه پرتوی از قرآن می‌نویسد که یکی از شرایط تفسیر، اخلاص است. یعنی انسان خودش را از هر طرز تفکر و پیش فرضی که دارد خالی کند و بعد به تفسیر مشغول شود، به این ترتیب درهای معرفت خود به خود به روی او باز می‌شود و خدا کمکش می‌کند.
فرقانی‌ها درست برعکس بودند، یعنی با پیش‌فرض‌ها و پیش‌داوری‌هایی که داشتند به سراغ قرآن می‌رفتند و آنچه را که با فکرشان تطبیق می‌کرد، می‌گرفتند و آنچه را هم که تطبیق نمی‌کرد و بدون هیچ‌گونه تجانسی، در قالب فکر خودشان می‌ریختند و عوض می‌کردند.
این کار را با تفسیر آیت‌الله طالقانی و بیشتر با برداشت‌های دکتر شریعتی انجام می‌دادند و لذا از افتراقات فراوانی بین آن دو وجود دارد که می‌توانیم همه آن‌ها را در این جمله خلاصه کنیم که آیت‌الله طالقانی خودش را در اختیار قرآن گذاشته بود و آن‌ها قرآن را در خدمت خود گرفته بودند و از آن استفاده ابزاری می‌کردند.
منبع: نشریه یادآور، تابستان، پاییز، زمستان۱۳۸۸ و بهار ۱۳۸۹، شماره های ۶ و ۷ و ۸.