نمونه‌ خوارج

در گفت‌وگوی یادآور با حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر ناطق نوری

*شما گودرزی را به لحاظ شخصیتی چگونه فردی یافتید؟

_ در حدی نبود که درباره‌اش بشود صحبت کرد! آدم بی‌سوادی بود، به اعتقاد من از نظر شخصیتی عقده‌ای بود و به شدت احساس کمبود می‌کرد. خیلی لجباز و غیر منطقی و کله شق بود. ابداً زیر بار حرف حق نمی‌رفت، چون محتوا نداشت، سخت می‌شد فهمید مبنای رفتار‌هایش چیست!
*در یکی دو سال اخیر از سوی برخی از چهره‌هایی که در دادگاه فرقان سمت هم داشتند، تشکیک‌هایی درباره نحوه برگزاری این دادگاه‌ها مطرح شده است، پس از سال‌ها که به تجربه آن دادگاه می‌نگرید، داوریتان درباره روند محاکمات فرقان چیست؟

_ من در سالگرد ۷ تیر چند سال قبل، در دادگاه انقلاب‌اسلامی سخنرانی داشتم و در آنجا گفتم: به اعتقاد من یکی از پرافتخار‌ترین پرونده‌های تاریخ قضایی جمهوری‌اسلامی، پرونده فرقان است.
این واقعاً عین اعتقاد قلبی من است که در آن دادگاه، انصاف و عدل و ادب و مبانی شرع لحاظ شده، این پرونده را هر حقوقدانی مطالعه کند، مشاهده خواهد کرد که تمام مبانی و اصول رسیدگی در آن‌ها رعایت شده است.
ما در سال ۱۳۵۹ داشتیم افرادی را محاکمه می‌کردیم که مغزهای متفکر و مهره‌های ارزشمند نظام از جمله مطهری و مفتح و عراقی را ترور کرده بودند. بد نیست فیلم رفتار من با متهمین آن دادگاه را نشان بدهند که مردم بفهمند چگونه بوده است. اتفاقاً فیلم برخورد من با اکبر گودرزی یعنی رهبر این‌ها هم موجود است.
به نظر من پخش‌کردن این فیلم می‌تواند همه چیز را نشان دهد. خود من نه تنها گرفتار عذاب وجدان نیستم، که هر‌گاه به یاد آن دادگاه می‌افتم، واقعاً به وجد می‌آیم و خدا را شکر می‌کنم که در چنان شرایطی، آن قدر آرام، بی‌طرفانه و شرعی برخورد کردم. پرونده فرقان پرونده بسیار شفافی است که می‌توان آن را همه جا ارائه داد.
*قدری هم به بازبینی ویژگی‌های فکری این گروه بپردازیم. به نظر جناب‌عالی منشاء و ویژگی‌های تفکر فرقانی و نقطه لغزش این تفکر در حوزه تفکر دینی کجاست و چرا؟

_ به نظر من اگر بخواهیم از تاریخ نمونه‌ای بیاوریم که بیشترین شباهت را به این‌ها دارند، خوارج نهروان در دوران حکومت مولا بهترین مصداق هستند. کسانی که رنگ‌و‌بویی از دین دارند و لکن تفقه در دین ندارند و این اتفاقاً نکته‌ای است که همین حالا هم در جامعه ما مغفول واقع شده است.
مشکل این‌جاست که دین‌داری زیاد است، اما دین‌شناسی کم است. در روایات ما در این باره تعابیر عجیبی وجود دارد و ما ضرر دینداری در عین دین‌نا‌شناسی را در تاریخ زیاد دیده‌ایم، هر جا که انحرافی به وجود آمده، سر منشاء آن دینداران دین نا‌شناس هستند.
امام باقر (ع) می‌فرمایند: «الکمال کل الکمال التفقه فی الدین و الصبر علی النائبه و تقدیر المعیشه»، خود رسول خدا می‌فرمایند: «اذا ارادالله بعید خیرا، فقهه فی الدین»، یعنی اگر خدا خیر بنده‌ای را بخواهد او را دین‌شناس قرار می‌دهد. اگر انسان دین‌شناس نباشد، هر چیزی را که رنگ و بوی دینی دارد قبول می‌کند و همین سبب می‌شود که خرافات و موهومات رشد پیدا کنند.
متأسفانه در روزگار ما هم بسیاری از زنان و مردان متدین و طالب دین، دنبال موهومات و خرافات می‌افتند و یک عده دغل هم از این‌ها سوء استفاده می‌کنند! این نتیجه دینداری همراه با دین‌نا‌شناسی است. یک مشت جوان که حس دینی دارند، جذب افرادی می‌شوند که رنگ و لعاب دینی به حرف‌های غیر‌دینی می‌زنند، مثل مجاهدین خلق.
تعبیر مارکسیست‌های‌اسلامی اسم بامسمایی بود، وقتی رژیم گذشته به این‌ها می‌گفت مارکسیست‌اسلامی، حرف درستی می‌زد، چون این‌ها‌‌ همان اعتقادات مارکسیستی را با رنگ و لعاب دینی ارائه می‌کردند.
ریشه پیدایش فرقان هم همین است، این‌ها هم بچه‌های دیندار، اما دین‌شناسی بودند که دنبال کسی مثل اکبر گودرزی راه افتادند. دیندار دین‌شناس هر چیزی را، هر قدر هم لعاب دینی داشته باشد، قبول نمی‌کند و دنبال تحقیق و تفحص می‌رود. بنابراین این‌ها مثل خوارج بودند و دچار تندروی‌هایی شدند، به خصوص که فضا هم فضای گرایش به مجاهدین خلق و تفسیرهای چپ گرایانه بود.
* در این لغزش و انحراف، سهم قبول اندیشه اسلام منهای روحانیت و گرایش به تفکر دکتر شریعتی را چقدر می‌بینید؟

_ تقصیر این قضیه تا حدی گردن خود ماست. همه فشار مرحوم مطهری از ابتدا همین بود که دین‌نا‌شناسان متولی ارائه معارف دینی نشوند. در واقع ایشان قهرمان این میدان است که به دنبال بینش‌دادن به جامعه بود و می‌خواست دیندار دین‌شناس بار بیاورد.
ایشان اگر در قم می‌ماند، حتی مراجع قبل هم به پای ایشان نمی‌رسیدند! ولی حوزه را‌‌ رها می‌کند و به دانشکده الهیات تهران می‌آید. از نظر دانش هم باید بگویم که حتی شاگرد ایشان در تهران، اسفار درس می‌داد، ولی خود ایشان می‌آمد و در کلاس‌های دانشگاه، متن فارسی مرحوم فاضل تونی را به ما درس می‌داد!
من در دانشکده الهیات شاگرد ایشان بودم. چرا خود را تا این حد پایین آورده بود؟ برای اینکه به این بهانه به دانشگاه بیاید و دین‌پژوهی را به دانشجویان و جوانان آموزش بدهد. چرا کتاب علل گرایش به مادی‌گری را با آن مقدمه که به قیمت جانش هم تمام شد می‌نویسد؟ برای اینکه جواب مارکسیست‌ها را بدهد.
استاد بزرگی مثل ایشان وقتش را صرف مطالعه جزوات فرقان می‌کرد، برای اینکه جوان‌ها دین‌شناس بار بیایند و انحراف پیدا نکنند. دینداری بدون دین‌شناسی، جوان‌ها را به طرف آدم‌های بی‌سواد می‌کشاند و آن‌ها را از مراکز علمی، علما و روحانیت دور می‌کند.
تفکر اسلام منهای روحانیت، قبلاً هم در این کشور وجود داشته است، بعضی از آقایان هم که تکیه روی اسامی آن‌ها نمی‌کنم، در سال‌های منتهی به انقلاب، زمینه را برای جاانداختن اسلام منهای روحانیت فراهم کردند.
شریعتی که خیلی راحت‌تر و به عنوان یک جامعه‌شناس وارد این عرصه شد، انصافاً اعجاز کلام هم داشت و با ادبیاتی زیبا و نوآوری‌هایی که داشت، مثلاً مرحوم مجلسی را به عنوان کسی که طرفدار شاه عباس است از چشم جوان‌ها می‌انداخت! شیعه را هم به دو رویکرد تقسیم می‌کرد: شیعه صفوی و شیعه علوی و به تدریج جوان‌ها را از روحانیت جدا کرد.
در حاشیه‌هایی که شهید مطهری بر کتاب‌های گودرزی نوشته و نیز در مقدمه کتاب علل گرایش به مادی‌گری، نقد این آثار آمده است.
منبع: نشریه یادآور، تابستان، پاییز، زمستان۱۳۸۸ و بهار ۱۳۸۹، شماره های ۶ و ۷ و ۸.