فرقان بر اساس سه واژه زر و زور وتزویر بنا شد
در گفتوگو با آیتالله گرامی قمی
چهره دیگری که در تقویت التقاط و زمینه سازی برای جا افتادن اسلام منهای روحانیت تأثیر داشت، مسلماً دکتر شریعتی بود. شریعتی در استخدام کلمات خیلی وارد بود و ضمناً لغت سازی هم میکرد.
همین مصطلح کردن سه واژه «زر و زور و تزویر» نمونهای از این توانایی بود که بعدها فرقان بر اساس همین سه مورد تشکیل شد و هر یک از افرادی را که ترور میکردند به یکی از این صفات منتسب میکردند. یا مثلاً در تحلیل تاریخ جنگهای امیرالمؤمنین، مارقین را مرغخوارها، قاسطین را قسطبگیرها و ناکثین را ناکسان تفسیر میکرد!
در مجموع معتقد بودم و هستم بهرغم بعضی از تعریفهایی که در کتابهایش از روحانیت کرده و مثلاً در یک جا گفته «دردم از روحانیت و درمانم هم از روحانیت است،» مخاطبین او در مجموع ذهنیت خوبی درباره علما و روحانیون پیدا نمیکردند و همین هم زمینهساز انحراف آنها بود، یعنی از کانون تفسیر تخصصی دین فاصله میگرفتند و لاجرم به تفسیرهای من در آوردی اقبال میکردند.
دکتر شریعتی به مخاطب خود القا میکرد که اگر روحانیت نباشد، مردم به خودی خود دین را بهتر میفهمند! در یکی از کتابهایش هم نوشته بود که «دوستان ما در خارج انجمنی را تشکیل داده و بدون وجود یک آخوند، به منابع دینی رجوع کرده و خیلی بهتر از آنها دین را فهمیده بودند.»
من در همان ایام که مسئله دکتر شریعتی بالا گرفته بود، نامهای به امام نوشتم و گفتم: «من میدانم که الان در مورد دکتر شریعتی و حسینیه ارشاد روی شما فشار زیادی هست، اما مراقب باشید که در نفی یا اثبات ایشان چیزی نگویید. به اثبات نگویید، چون آدم مغرور مستبد و کم ظرفیتی است، کافی است یکی از منبریها به او بد بگوید، میرود و پشت تریبون به همه آخوندها بد و بیراه میگوید. مغرور است، چون حرف خودش را بهترین رأی میداند و کمتر حاضر است حرف کسی را بپذیرد.
او را نقد هم نکنید، چون مسلماً ضدمارکسیسم و ضداستثمار و استعمار است که از پایههای نهضت شماست و از این گذشته مقلد شما هم هست و این مسئله را در چند جا عنوان کرده است.»
امام در جواب من نوشتند: «همان طور که میدانید من بنای دخالت در این امور را ندارم، اما از اوضاع روحانیت بسیار متأسفم.»
نامه مفصل در عین حال تندی بود، یادم هست طلبهها عنوان نامه را که نام من بود، حذف و آن را تکثیر و پخش کردند و به در و دیوار زدند.
...
*شما از چه زمانی از پیدایش نحله فکری و تفسیری فرقان مطلع شدید و اساس تفاسیر آنها بر چه مسائلی بود؟
_ تا جایی که یادم هست گودرزی اول طلبه مدرسه رضویه بود، ولی به هیچ وجه طلبه درس خوانی محسوب نمیشد. در عالم طلبگی کسانی بودهاند و هستند که در مدارس علمیه از امکانات طلبگی استفاده میکنند، اما عملاً درگیر کارهای دیگری چون مسائل هنری و فیلمسازی و امثالهم میشوند.
گودرزی هم از جمله کسانی بود که کار اصلی خود را کنار گذاشته بود و بیشتر به مطالعه آثار چپیها میپرداخت. آگاهیهای او در مورد جریان چپ هم عمیق نبود. قطعاً در آن زمان کسانی بودند که خیلی بهتر از او اندیشه چپ را میفهمیدند. تفاسیرش از قرآن هم بیشتر بر مبنای ذوقیات و علائق خودش و در واقع تفسیر به رأی بود.
به شکل موازی با گودرزی هم، فرد دیگری در مشهد به نام شیخ حبیبالله آشوری بود که کارهایی شبیه به گودرزی انجام میداد. البته آن دو ارتباط گروهی با هم نداشتند. اما در عین حال خیلی به هم شبیه بودند. آشوری در آغاز شاگرد جناب آقای خامنهای بود و ظاهراً مقداری از سطح را پیش ایشان خوانده بود.
خاطرم هست بعد از اعتراضاتی که به کتاب «توحید» شد، آقای خامنهای به منزل ما در قم آمدند و گفتند: «این فرد برغم اینکه در مقطعی شاگرد ما بوده، ولی الان حرفهایش مورد تأیید ما نیست.» در آن موقع آشوری به سیم آخر زده بود و همه آیات قرآن را مادی معنی میکرد و کم کم پایش به جلسات تبلیغی در شهرهای دیگر هم کشیده شد.
مسلماً بخشی از جریان نفاقی که در دوران انقلاب شکل گرفت، از فعالیتهای آشوری و گودرزی بیرون آمد. البته بعضی از این افراد، بعدها در اثر گفتگوهایی که در زندان با اینها شد، برگشتند و در خدمت نظام قرار گرفتند.
منبع: نشریه یادآور، تابستان، پاییز، زمستان۱۳۸۸ و بهار ۱۳۸۹، شماره های ۶ و ۷ و ۸.