گودرزی و ماتریالیسم
گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین دکتر علی ابوالحسنی (منذر)
*یکی از ویژگیهای آثار گروه فرقان که مرحوم مطهری، به همین دلیل آنها را مصداق ماتریالیسم اغفال شده یا منافق میخواند، توجیه مادی از مسائل و معارف دینی است. در این زمینه هم توضیحی بدهید.
_ گودرزی تحت تأثیر تحلیلهای عالمزده و مادیگرایانه امثال سر سیداحمدخان هندی از آیات قرآنکریم قرار داشت و معجزات انبیاء در قرآن را توجیهات نچسب مادی میکرد. سر سیداحمدخان فردی بود که در قرن ۱۹ میلادی توسط بریتانیاییها در هند علیه مرحوم سیدجمالالدین اسدآبادی تراشیده شد و از آنها لقب اشرافی سر گرفت.
در این زمینه گذشته از توجهدادن به آثار این گروه بد نیست به بحثهایی اشاره کنم که گودرزی در سالهای ۵۵ تا۵۴ با یکی از دوستان فرهیخته حقیر داشت که همراه گودرزی و کسانی چون محسن آرمین در جلسات تفسیر مرحوم حائری، پیش نماز مسجد ارگ، شرکت میکردند.
او در این بحثها مثلاً ماجرای شکافته شدن دریا به ضرب عصای حضرت موسی در آیه شریفه فاوحینا الی موسی ان اضرب بعصاک البحر فانفلق (شعراء/۶۳) را اینگونه توجیه و تفسیر میکرد که حضرت موسی چون به علم نجوم آگاه بود و میدانست که باد میآید و در دریا موج میافکند، حرکتش را بهگونهای تنظیم کرده بود که سر موقع لب دریا باشد و قومش را از دریا عبور دهد
یا راجع به ماجرای اصحاب فیل در آیه شریفه المتر کیف فعل ربک باصحاب الفیل (فیل/ ۵ – ۱) اینگونه در فشانی میکرد که چون باران آمده زمین را عمیقاً گل گرفته بود و باد شدید هم میوزید و سپاهیان ابرهه هم به علت ناآشنایی با استراتژی نظامی، از میان گلها و در جهت مخالف جریان باد حرکت میکردند، لذا قطرات گل توسط باد در هوا پخش شده و با شدت به سر و صورت سپاهیان میخورد و مردم که از دور این صحنه را میدیدند، خیال میکردند که پرندهها در حال پرواز و ریختن گلوله بر سر سربازان ابرهه هستند قرآن هم لابد ماجرا را همیشه از چشم و زاویه تصور و تلقی مردم نقل میکند، نه از نگاه واقعیت.
دوستم میگفت گاهی چندین ساعت با گودرزی بحث میکردم و به او میگفتم حرفهای تو پذیرفتنی نیست، اولاً توجیهات تو به هیچوجه با جزئیات نقل داستانها در قرآن سازگار نیست، چون اگر طبق ادعای تو بپذیریم که شکافته شدن دریا معلول تغییرات جوی بوده و نه چیز دیگری، دیگر چه معنا دارد که خداوند به موسی (ع) بفرماید عصایت را به دریا بزن؟
و خود قرآن نیز واقعیت را تحریف کند و شکافتن دریا را صراحتاً معلول ضرب عصای موسی بشمارد نه چیز دیگری؟ فاوحینا الی موسی ان اضرب بعصاک البحر فانفلق ثانیاً چه دلیلی دارد که خداوند آگاه به کنه حوادث جهان، هنگان نقل ماجراها در قرآن، ملاک و مبنای خود را تخیلات و تصورات موهوم عوام ناآگاه قرار دهد؟
و با فرض قبول این ادعای باورناپذیر پس اینکه قرآن مدام بر به حق بودن اظهارات و داستانهای خود تکیه میکند: ان هذا لهو القصص الحق (آل عمران/۶۲)، نحن نقص علیک نبأهم بالحق (کهف/۱۳)، تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق (بقره/۲۵۲، آل عمران / ۱۰۸)، اتل علیهم نبأ ابنی آدم بالحق (مائده/۲۷)، نتلوا علیک من نبأ موسی و فرعون بالحق لقوم یؤمنون (قصص/۳)، و الله یقول الحق و هو یهدی السبیل (احزاب/۴) و حقیق علی ان لا اقول علی الله الا الحق (اعراف/ ۱۰۵) آیا تناقض ایجاد نکرده است؟
همچنین چرا وقتی یکی از مشرکان قصص قرآن را اساطیر الاولین مینامد، قرآن به هیچ روی این سخن را بر نمیتابد و بانگ میزند که ما بزودی بر بینی وی داغ ننگ خواهیم زد، اذا تتلی علیه آیاتنا قال اساطیر الاولین، سنسمه علی الخرطوم (قلم/۱۶ – ۱۵) البته رهبر و ایدئولوگ گروه فرقان، به رغم دست و پای زیادی که میزد و جوابهایی که میداد نهایتاً پاسخی نداشت و میگفت: تفسیر است دیگر.
منبع: نشریه یادآور، تابستان، پاییز، زمستان۱۳۸۸ و بهار ۱۳۸۹، شماره های ۶ و ۷ و ۸.