ویژگیهای شخصیتی گودرزی
گفتگو با حمیدرضا نقاشیان
*از آنجا که شما به توصیه مرحوم مطهری با دید نقادانهای به این جریان و به ویژه به فکر و رفتار رهبر گروه نگاه میکردید، در دوران قبل از پیروزی انقلاب، چه ویژگیهایی را در او میدیدید؟
_ من دو شخصیت از گودرزی میشناسم. یک شخصیت قبل از انقلاب که پز و شکل عالمانهای به خود میگرفت و سعی میکرد بسیار کوتاه و موجز و در مواردی شیطنت آمیز پاسخ بدهد و اجازه نمیداد کسی او را درگیر مطالب و مسائل سنگین فکری و فهمی بکند یک شناخت ثانویه هم از او در دورهای دارم که توسط خود ما دستگیر شد و در زندان با او بحثهای متعددی داشتم. در آنجا او حداقل به هنگام جدایی از دوستانش کاملاً خود را یک فرد وا رفته واداده معترف به گناه و فریب خورده نشان میداد.
این دو حالت او، در لابلای شخصیت پر از عقده پنهان بود. ما به دلیل شکل برخورد و محیط زندگی او قبل از انقلاب این حس را داشتیم که او عقدههای روانی فراوانی دارد مثلاً گاهی که درباره بعضی از اعاظم حوزه حرف میزد، لحنش پر از کبر و غرور و نخوت بود و همین موجب میشد که ما به این نکته دقیق بشویم که کسی که خوش ملبس به لباس روحانیت است، علی القاعده نباید نسبت به اعاظم حوزه هتاکانه حرف بزند.
*در مورد ریشه نگاه او به روحانیت، نکات متنوعی نقل میشوند. قاعدتاً مطلعید که هم مرحوم آیتالله مجتهدی و هم مرحوم آیتالله سعید او را از مدارس خود در تهران اخراج کرده بودند و علی القاعده بخشی از روحانیت ستیزی او به این برمیگشت که رؤسای حوزههای علمیه اساساً وجود چنین طلبه درسنخوانی را که صرفاً به کارهای حاشیهای میپرداخت، تحمل نمیکردند. غیر از افرادی که ذکر شد، بیشتر از چه کسانی اسم میبرد؟
_ من راجع به مرحوم آقای مجتهدی از او حرفی نشنیدم، ولی گویا آقای سعید برخورد تندی با او کرده بودند. علتش هم این بود که در حوزه بین گودرزی و یکیدو تا طلبه دیگر انحرافی پیش آمده و این مسئله، آقای سعید را بسیار مکدر کرده بود.
گودرزی آشکارا نسبت به آقای سعید موضع دشمنی داشت. من از قول دیگران و بعد از انقلاب شنیدم که آقای مجتهدی توسط فردی به گودرزی پیغام داده بودند که دیگر حق ندارد به مدرسه ایشان برود و او هم متوجه میشود و نمیرود. همینها باعث شده بود که او نسبت به حوزه دشمنی پیدا کند.
گودرزی قبل از آن به قم هم رفته و در دورهای در درس آقای قدوسی شرکت کرده و از آن مدرسه هم طرد شده بود. بعد رفته بود مدرسه حجتیه و از آنجا هم بیرونش کرده بودند. بعد رفته بود قائمیه و از آنجا هم طرد شده بود. این اخراجها که عمدتاً هم به دلیل رفتار خودش بود، باعث شد که این حالت ضد روحانیت را حفظ کند و عقدههایش هم کمک میکردند تا وقتی افراد مستعدی را پیدا میکند، شروع کند علیه حوزه و روحانیت حرف زدن.
*چقدر از افکار دکتر شریعتی تأثیر میگرفت؟
_ به نظر من تمسک به دیدگاه شریعتی در برخورد با حوزه هم پوششی برای کارهای او بود، برای اینکه شریعتی در بسیاری از سخنرانیها و یا جلسات به صراحت اظهار کرده بود: با همه انتقاداتی که به بعضی از ارکان حوزه داریم، ولی حوزه را پاک و منقح از برخوردهای پنهانکارانه و کثیف سیاسی میدانیم.
گاهی هم در جلسات خصوصی و عمومی از ایشان شنیده میشد که: اگر روزی روحانیت کار را به دست بگیرد، فضای تمیزی پدید خواهد آورد و ما با نفوذ قدرتهای بزرگ علیه کشورمان مبارزه خواهیم کرد.
ایشان ضعفی را که در ادوار مختلف در تاریخ کشور ما به وجود آمده است، ناشی از کارگزارنبودن روحانیت در عرصه اجرایی کشور میدانست. گودرزی روی این جنبه از سخنان مرحوم دکتر شریعتی تبلیغ نمیکرد و بیشتر روی جنبههایی تبلیغ میکرد که شریعتی ان قُلت داشت و به آنها اعتراض میکرد.
البته دکتر شریعتی هم از این نکته غافل بود که در سالهای قبل از انقلاب، حوزه در مقاطعی باید شرایطی را ایجاد میکرد تا بتواند خود را حفظ کند و به حیاتش ادامه دهد، کما اینکه ما در رفتار مرحوم آیتالله حائرییزدی میبینیم که در جوی که رضاشاه به وجود آورده بود، برای اینکه بتواند حوزه را بسازد و بنیه آن را تقویت کند، در مواردی با او مماشات میکرد و افراد را برای مبارزه با زمامداران تحریص و تحریک نمیکرد.
رفتار بزرگان حوزه در ادوار مختلف را باید با توجه به شرایط، سیاسیاجتماعی دوران خودشان تحلیل و تفسیر کرد. شاید شریعتی در آن دوره برای آگاهی بخشی به نیروهای دانشگاهی و جذب آنها، روی این نکات انگشت میگذاشت و فرقان هم از آنها سوء استفاده میکرد.
در آن برهه، فرقان موج گستردهای از شایعات را علیه آقای مطهری به راه انداخته بود، مثلاً ادعا میکرد که ایشان سرمایهدار است و یا چون در دانشگاه درس میدهد، با رژیم کنار آمده است.
منبع: نشریه یادآور، تابستان، پاییز، زمستان۱۳۸۸ و بهار ۱۳۸۹، شماره های ۶ و ۷ و ۸.