دلنوشته‌ای برای پدرم

منبع: محسن کچویی، فرزند شهید کچویی

بعضی‌ها رفتند، برخی ماندند، بعضی‌ها رفتند اما هستند: حاضر و ناظر. برخی ماندند اما نیستند. آنان که رفتند، رفتند تا بمانند و آنان که ماندند، ماندند تا …

ما از کدام گروهیم؟ شما چگونه؟

رفتن و ماندن اگرچه در مقابل ه‌مند، اما می‌شود رفت و ماند، آنچنان که همه بپذیرند، مانده‌ای.

بعضی هستند با نامشان، با یادشان. بعضی هستند با روحشان و راه می‌نمایند با نور وجودشان.

بعضی هستند با تمام جسمشان، اما دیده نمی‌شوند. بودنشان حس نمی‌شود. شما از کدام گروهید؟ ما از کدامیم؟ هستیم یا نیستیم؟

زوال عمر ما حتمی است اما زوال نام و یاد ما در دستان ماست. در اختیار و اراده ماست، بودن یا نبودن، اگر مسئله ما باشد! ماندن یا رفتن اگر سؤال ما باشد و ماندن یا رفتنی برای خدا اگر طلب کرده باشیم، خودمان را به پهناور‌ترین و ماندگار‌ترین نام وجود گره زده‌ایم.

…حالا ما مانده‌ایم. مانده‌ایم تا رسالتی که ماندگاران بر دوشمان نهادند ادا شود. ماندیم تا به واماندگان کمک کنیم، تا دستانی را بگیریم تا به یادآوریم یاد یاران را، تا به یاد آوریم روزگار سرد و تنهایی گذشته را.

«واذکروا اذ انتم قلیل مستضعفون فی الارض یخافون ان یتخطفکم الناس فاواکم و ایدکم بنصره»

و به یاد آورید آنگاه را که ضعیف بودید، از تعرض مردمان می‌ترسیدند و خداوند شما را پناه داد و به شما یاری رسانید. (قرآن کریم)

به یاد آورید روزگار ترس و واهمه و اضطراب را. به یاد آورید مردان عرصه‌های سختی و مبارزه را، از کدام حادثه و واقعه خود را درامان می‌بینید که این گونه از یاد برده‌اید پناه خداوند در روزگاری که جز اندکی نبودید و مدد او آنگاه که یاری دهنده‌ای نبود. فراموشتان نشود ماندگاری شما در این یادهاست. اگر هنوز می‌خواهید که بمانید. قدر داشته‌ها را بدانید که در حسرت از دست دادنشان کاری نمی‌توانید بکنید.

و تو را به یاد دارم، نه تنها نام تو را که یاد تو را، که روح تو را. روح تو را با خود دارم. طنین صدای مردانه‌ات، طنین گام‌های مردانه‌ات، فریاد‌هایت را، نجوا‌هایت را و… مَثَل‌هایت را که امروز چه غریب مانده‌اند. علی مداری‌ات رادر مدیریت زندان و زندانبانی‌ات را بر مدار انسانیت، آن چنان که هنوز در خاطر زندانیان نیز مانده است.

رفتی اما برجا مانده‌ای، نامت بر اوج قلل انسانی مانده است. رفتی اما هستی، حاضر و ناظر. تو را با خود می‌بینم در میان مردمان یا در نهان ازلیشان. تو هستی، در وجود من. صدای تو را که مادر به ما رسانید، در گوش گرفته‌ایم. با توایم و با تو نه‌ایم، اینست بوالعجب. که به قول سعدی:

«در حلقه‌ایم با تو و چون حلقه بر دریم.»

یادگار بیست و چهارمین سالروز رفتنت
فرزندت، محسن کچویی