شکست شورش در اوین
منبع:
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
طبق این برنامه شورش جهت آزاد سازی اعضای شاخص که پس از ۳۰ خرداد دستگیر شده بودند و الحاق آنها به اعضای خارج از زندان درست پس از اعلام خبر انفجار حزب اتخاذ میگردید که چنین نیز گشت. پس ازاعلام خبر انفجار حزب جمهوری اسلامی، تعدادی از هواداران و اعضاء مجاهدین در زندان با شنیدن این خبر شروع به خواندن سرود و پایکوبی کردند و جو زندان را ملتهب کرده و به هم ریختند.
آیت الله محمدی گیلانی حاکم شرع و رییس دادگاههای انقلاب اسلامی و شهید لاجوردی دادستان انقلاب مرکز برای کنترل اوضاع اعضای گروهک منافقین را به محوطه زندان اوین آوردند و به صحبت و نصیحت آنها پرداختند.
در این مرحله افجهای طبق برنامه ریزی قبلی و با هدایت سعادتی از موقعیت خود در میان نگهبانان زندان سوء استفاده کرده و اسلحهای را از نگهبانی گرفته و به سوی محوطه خیز بر میدارد تا آقایان گیلانی و لاجوردی را ترور کند.
کاظم افجهای به دلیل فعالیت در سازمان مجاهدین خلق و ضدیت با جمهوری اسلامی دستگیر و در زندان به سر میبرد.
شهید کچویی پیشتر با او به بحث نشسته بود و او نیز وانمود میکرد که معقول شده است و توانسته بود تا حدی اعتماد مسئولین و نگهبانان زندان را جلب نماید. به دنبال خیز افجهای برای ترور این دو مسئول، شهید کچویی متوجه رفتار وی میگردد و برای مقابله به سوی او میدود که با شلیک افجهای به شهادت میرسد؛ توسط فردی که به او محبتهای فراوانی نموده و برای هدایتش ساعتها وقت صرف کرده بود، به تعبیر شهید لاجوردی او به خاطر جوانمردیش به شهادت رسید.
با فداکاری شهید کچویی دیگر مسئولین دادستانی جان سالم به در بردند و امکان ادامه طرح وجود نداشت. با توقف این عملیات تروریستی و شکست این طرح و کشته شدن کاظم افجهای، مهدی آسمان تاب به برنامه ریزی قبلی برای ترور مسئولین دادستانی و طرح آشوب در زندان اقرار میکند.
نقشه سازمان در بیرون از زندان نیز با شکست مواجه میگردد. همزمان با ترور شهید کچویی در هشتم تیرماه، بر خلاف تحلیل سازمان که گمان میکردند با انفجار حزب جمهوری اسلامی، نیروهای حزب اللهی مرعوب میشوند و عناصر آنها فرصت کودتا مییابند و عناصر زندانی نیز با این شورش آزاد میگردند، فضا علیه منافقین تشدید شد و مردم در خیابانها به راهپیمایی و عزاداری پرداختند. در همین روز بود که چندین ماشین اسلحه غیر مجاز که توسط اعضای سازمان در خیابانهای تهران تردد مینمودند، شناسایی و توقیف شد، اسلحههایی که برای تکمیل برنامه سازمان پس از شورش زندان و شورش خیابانی میبایست در اختیار آنها قرار میگرفت تا اوضاع تثبیت گردد.
فرید مرجائی از اعضای منافقین در خاطرات خود در خصوص بخشی از این برنامه که او از آن اطلاع داشته، نوشته است: «قاسم مولویزاده از بچههای صنایع هلی کوپتر سازی شب به منزل ما آمد و گفت «بچهها فردا هر کس با هر سلاحی که میتواند تهیه کند بیاید بیرون. سازمان میخواهد دانشگاه تهران را بگیرد» به قاسم گفتم تو مطمئنی که این خط سازمان هست. گفت مسئول من این خط را داده. من آخرین دفعهای بود که قاسم را میدیدم... فردای آنروز تشیع جنازه کشتههای ۷ تیر بود و هزاران نفر به خیابانهای تهران آمدند. شاید دلیل عملی نشدن طرح تصرف دانشگاه تهران، حضور گستره مردم در تشییع جنازه بود. شاید الان این طرح نظامی مسخره بنظر بیاید؛ وقتی اشل ارتش آزادی بخش و جنگهای کلاسیک مانند چلچراغ را در نظر بگیریم ولی به هر حال در آن دوران واقعیتی بود. در آن زمان یک خط جنگل بود که سازمان به آن معتقد نبود و خط دیگر جنگ چریک شهری که سازمان به آن اعتقاد داشت.»