ترور شهید کچویی به نقل از کتاب «غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹»

منبع: کتاب غائله چهاردهم اسفند 1359

پس از مدتی مسئله سعادتی مطرح شد و سعادتی که روابط سریش با مأمور شوروی چند مرتبه کنترل شده بود که از اسرار پرونده سرلشکر مقربی و چگونگی دستگیری او و کشف ماجرای جاسوسی عجیب او مطلع شود، سازمان منافقین خلق با سرقت پرونده‌ها توسط اکبر طریقی (عضو سازمان مجاهدین خلق) و مطالعه آن‌ها توسط آقای سعادتی نتیجه را به اطلاع مأمورین امنیتی شوروی رسانید.
جریان جاسوسی بر ملا شد و سعادتی دستگیر گردید و هیاهو آغاز شد، اعلامیه‌های گروه‌های مختلف مجدداً منتشر شد و خانواده شهدای منافقین پرچم سیاه برافراشتند و مادر چهار شهید (رضایی‌ها) به نوحه سرایی پرداخت.
کمیته‌های انقلاب متهم به همکاری با سفارت آمریکا شدند و همه جای ایران شایع کردند مجاهد اسیر شکنجه شده است. شکنجه مجاهد اسیر آنچنان با آب و تاب نقل می‌شد که انسان گمان می‌کرد عضدی و رسولی و تهرانی و سایر شکنجه گران ساواک به استخدام کمیته انقلاب در آمده‌اند و بالاخره تظاهرات خیابانی به راه افتاد.
دختران و پسران دانش آموز برای راهپیمایی به طرفداری مجاهد اسیر تحریک شدند، گروه‌های مخالف نیز بیکار ننشستند و زمینه یک رویارویی در کوچه و خیابان فراهم شد که نتیجه به زیان انقلاب بود. مجاهد اسیر اعتصاب غذا کرد و خانواده‌های شهدای منافق درست در‌‌ همان زمانی که امام هر نوع تحصن را تحریم کرده بود به تحصن پرداختند.
مسئله هر چه بزرگ‌تر می‌شد رسوایی بیشتری به بار می‌آورد، زیرا به هر حال اتهام جاسوسی بود، سازمان منافقین خلق برای اینکه کار را با آبرومندی به پایان رسانده باشند، دست به دامن آیت الله طالقانی شدند و ایشان طی اعلامیه‌ای به طور محرمانه از حضرات خواستند که دست از بلوا بردارند. مسئله به پایان رسید، خانواده‌های شهدا منافق در تدارک مسئله بهتری به خانه‌های خود برگشتند، مجاهد اسیر هم دست از اعتصاب چهل و پنج روزه برداشت.
آقای سعادتی طبق مدارک موجود در پرونده در دادگاه عدل اسلامی به ده سال زندان محکوم شد، ایشان در زندان آرام ننشستند و به مقاصد شوم خود ادامه دادند، چنان که با تحریک یکی از پاسداران داخل زندان اوین اقدام به ترور آقای محمد کچویی سرپرست زندان اوین می‌کند و آقای کچویی ترور و شهید می‌شوند.
دادگاه انقلاب اسلامی طبق مدارک به دست آمده از پرونده آقای کچویی پی به دخالت و دست داشتن سعادتی در ترور آقای کچویی می‌برد و طبق مدارک موجود در پرونده دادگاه انقلاب اسلامی دوباره تشکیل می‌شود و سعادتی در دادگاه دوم محکوم به اعدام می‌گردد که حکم اعدام در مورد وی به اجرا در می‌آید.

در این باره آقای موسوی اردبیلی چنین می‌گوید:

«در شورای انقلاب به ابتکار و درخواست مرحوم آیت الله طالقانی و قبول شورا قرار شد یک یا دو نفر از اعضای شورا برای دیدن سعادتی و تحقیق حال او و ادعاهایی که می‌کند که شکنجه شده و مرتب شکنجه می‌شود به زندان اوین بروند و گزارشی تهیه کرده به شورای انقاب بدهند و اینجانب را برای این کار پیشنهاد کردند.
من نپذیرفتم، چون می‌دانستم این کار به این سادگی برگزار نمی‌شود و دنباله خواهد داشت، در عین حال در نتیجه اصرار شورای انقلاب قرار شد به همراه آقای مهندس سحابی این مأموریت را انجام دهیم. ما دو نفر همراه یک نفر از بازپرس‌های این و یک پزشک به زندان رفته و با سعادتی دیدار کردیم و ادعای او را درباره شکنجه شنیدیم.
مدعی شد که اثر شکنجه از بین رفته است، در عین حال دو نقطه از بدنش را یکی در صورتش و دیگری در پایش نشان داد و گفت کتک خورده است با لگد و چکمه کتک زده‌اند، ما هر چه نگاه کردیم و دکتر هر چه دقت کرد چیزی ندیدیم.
دکتر به طور حتم و یقین اظهار نظر کرد که چنین چیزی نیست، ولی تا آمدیم و گزارش را دادیم داد و فریاد منافقین بلند شد و چند روزی در روزنامه‌ها از ما بدگویی می‌کردند که چرا چیزی را که ندیده‌ایم شهادت بر بودن آن نداده‌ایم.»