منافقین با حمله به ایران گور خودشان را کندند
بنیاد هابیلیان گفتگویی با سردار مالکاشتر مددی فرمانده گردان مقداد لشکر ۲۷محمدرسولالله و سید مسعود حقگو صورت داده است که مشروح آن در ادامه میآید:
هابیلیان: لطفا از عملیات مرصاد و مشاهدات و تجربیات خود بفرمایید؟
از لشکر ۲۷ سه گردان در عملیات مرصاد بودند مقداد، مسلم و حمزه. بیشتر گردانها و تیپهای دیگر که آمدند به آخر انتهای عملیات رسیدند، در این عملیات بیشتر این سه گردان از لشگر ۲۷ بودند. همزمان با عملیات مرصاد خود ارتش بعث هم از جنوب دوباره جاده خرمشهر-اهواز را گرفت. ما پیش از ظهر آماده میشدیم به سمت جاده اهواز-خرمشهر برویم که ظهر اعلام شد اسلامآباد توسط منافقین سقوط کرده است. از ستاد لشکر با ما تماس گرفتند که شما باید بروید غرب. عدهای از گردانها در جنوب درگیر بودند ما سه گردان رفتیم غرب، بقیه گردانها که آمدند تقریبا کار تمام شد.
هابیلیان: اصل عملیات چقدر طول کشید؟
کل عملیات یک نصف روز بیشتر نبود.
هابیلیان: عملیات از چه ساعتی شروع شد؟
ساعت دقیقش در خاطرم نیست بعد از ساعت ۲۲ بود. همه به محل استقرارشان رفتند. از ابتدای روز کار شروع شد. تا ساعتهای ۴ یا ۵ هم کار تمام شد. ما گردنه حسن آباد را از وسط و پشت بستیم جلوتر را هم هوانیروز، لشکر عاشورا و تیپ قائم از تنگه چهارزبر(مرصاد) بستند و حمله کردیم.
هابیلیان: منافقین بیشتر کشته دادند یا اسیر؟
بیشتر کشته شدند. البته قصد این نبود که نخواهیم اسیر بگیریم، ولی موقعیت گرفتن اسیر نبود. از طرفی منافقین هم نمیخواستند که اسیر بشوند میخواستند بجنگند و اگر نزدیک بود اسیر شوند. با سیانور خودکشی میکردند؛ چون نمیخواستند اسیر شوند.
هابیلیان: توانایی نظامیشان چطور بود؟
اکثرشان آموزش نظامی ندیده بودند. از طرفی همه منافقین در یک ستون سواره و پشت تویوتاها حرکت میکردند. چون به موانع محکمی برخورد نکرده بودند تا آنجا پیشروی کردند. موانع محکمشان لشکرهای مختلف سپاه و نیروهای شهید صیاد شیرازی در هوانیروز بود که نقش بسیار مهمی در شکست منافقین داشتند. در اولین برخوردشان با نیروهای ایرانی که مجبور شدند بایستند و بجنگند زمینگیر شدند و با اولین فشار، با تمام توان پا به فرار گذاشتند.
نمیدانم مسعود و مریم رجوی چطور اینها را توجیه کرده بودند که اینها اصلا تصور نمیکردند اینطور بشود.
هابیلیان: شما از پشتسر به سمتشان حمله کردید؟
البته ما کاملا پشتسرشان نبودیم ولی مهمترین مانعی که از پشتسر با آن برخورد کردند نیروهای لشکر ۲۷ بودند که با سه گردان پشت ستونشان را بسته بودیم. زمانی که از جلو با مانع روبرو شدند و به عقب فرار کردند با ما برخورد کردند، گردان ما هم که تقریبا دویست و خوردهای نیرو بود در ارتفاعات و دشت پخش شده بود. گردان حمزه که شب قبلش حمله کرده بود و گردان مسلم هم شهید فراوانی داده بود، لذا بیشتر گردان ما درگیر بود. ما هم دستور داده بودیم که هر کس در مکان خودش مستقر باشد و حرکت نکند. در یک قسمت که ما تقریبا صد نفر بودیم وقتی منافقین عقب نشینی کردند به ما فشار زیادی وارد شد ولی بالاخره حمله ور شدیم و تلفات زیادی هم به آنها وارد کردیم.
ما نهایتا کلاشیکف داشتیم و آرپیجی ولی آنها با دوشگا و تانک تیراندازی میکردند. طوریکه هر چقدر آرپیجیزن فرستادیم نتوانستیم تانکهایشان را متوقف کنیم تا بالاخره به وسیله یکی از بچههای ادواتمان با خمپاره شصت دو تا از تانکها را زدیم.
هابیلیان: اشتباه نکردید شاید منظورتون آرپیجی بود نه خمپاره ۶۰؟
نه همان خمپاره ۶۰.
هابیلیان: با خمپاره ۶۰ تانک زدید؟
یک خمپارهانداز به نام علی نقیبکش داشتیم، آمد و گفت میگذارید با خمپاره بزنیمشان گفتم میتوانی بزنی گفت: بله! اولین خمپاره هدر رفت ولی با دو خمپاره دیگر دو تانک را زدیم.
در آن دشت مهمترین سلاح ما آرپیجی بود و یک دوشگاه که در زمین قرار گرفته بود و اجازه حرکت به ما نمیداد؛ ولی منافقین تانک، توپ و دوشگا روی تانک داشتند. قابلیت تحرک داشتند ولی ما این امکان را نداشتیم. نفرات ما باید پیاده برای زدن تانک میرفتند و این مشکل ایجاد میکرد. از طرفی منافقین گندمزارها را آتش زده بودند و این به مشکل اضافه میکرد.
گفتگو با یکی دیگر از دلاوران صحنه نبرد با منافقین در عملیات مرصاد از لشکر ۲۷ محمد رسول الله:
هابیلیان: عملیات مرصاد با دیگر عملیات های جنگ چه تفاوتی داشت؟
اگر ما تا پنجاه سال هزینه میکردیم، وقت میگذاشتیم، نیرو می گذاشتیم، کار اطلاعاتی میکردیم نمیتوانستیم منافقین را در یک جا جمع کنیم و این طور به آنها ضربه بزنید.
هابیلیان: یعنی با این کار خودشان گور خودشان را کندند؟
بله!
هابیلیان: یعنی خودشان جمع شدند در تله که ما نابودشان کنیم؟
اگر به تنگه چهارزبر بروید خواهید دید چه جایی است، گویا همه اینها را خداوند جمع کرد و این توفیق انقلاب بود که آنها بیایند و در دامی که به تصورشان برای ما پهن میکنند خود در آن بیافتند.
تصور کنید که نیروهایشان را از اروپا و آمریکا آورده بودند، تجهزیات بسیاری را از کشورهای منطقه فراهم آورده بودند. ما چه طور میخواستیم هزینه و فعالیت کنیم که اینها را یکجا جمع کنیم؟ منافقین با اینها آمدند و خود به دام افتادند و گور خودشان را به دست خودشان کنند.
واقعا همین طور است! تعبیر بسیاری جالبی است بسیار متشکرم.
سید مسعود حقگو از رزمندگان لشکر ۲۷ محمد رسول الله:
هابیلیان: از عملیات مرصاد چه خاطراتی دارید لطفا بفرمایید؟
دفترچهای در عملیات از یکی از فرماندهان منافقین پیدا کردم که در آن دفترچه تعداد زیادی از آدرسها و شماره تلفنهای سمپاتها و آشناها در تهران بود که پس از ورود به تهران به کجا بروند.
گرانترین مبالغ رو بابت هر تجهزیاتی که فکر کنید پرداخت کرده بودند حتی چوب پرچمهایشان را از ترکیه سفارش داده بودند.
بسیج مردم در هیچ عملیاتی مانند عملیات مرصاد نبود. ما در این عملیات بیشتر زن و دختر در بین منافقین دیدیم تا مرد. در این عملیات نیروهای امنیتی حضور خیلی خوبی داشتند که به موفقیت آن کمک کرد.