عملیات فروغ جاویدان؛ آخرین تلاش(۳)

نویسنده: آصف
فصل دوم : دورنمای ترسیمی سازمان مجاهدین خلق و چگونگی انجام عملیات فروغ جاویدان
اهداف و دورنمای ترسیمی از سوی مجاهدین و چگونگی انجام عملیات عصر روز جمعه۳۱ تیرماه۱۳۶۷ یعنی چهار روز پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط جمهوری اسلامی ایران(۱) یک جلسه غیرمنتظره توجیهی برای کلیه اعضای سازمان مجاهدین خلق با سخنرانی مسعود رجوی برگزار گردید که وی در آن جلسه پس از حدود نیم ساعت حاشیه پردازی , عاقبت به اصل مطلب که عبارت از طرح عملیاتی بزرگی و ترسیم دورنمای آن که همانا فتح تهران بود پرداخت که با شعار استقبال گونه ”امروز مهران, فردا تهران“ (۲) حاضران روبرو گردید .مسعود رجوی در این جلسه با بیان این سخن که: ”دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم و طرح عملیات بزرگی را کشیده ایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط [آیت الله]خمینی می شود“ گفت که ضروری است عملیات در عرض ۲ یا ۳ روز انجام شود تا ” [آیت الله]خمینی مهلت بسیج نیرو نداشته باشد, و چون به فکرش هم نمیرسید که ما بتوانیم در عرض این مدت به تهران برسیم , احتمالاً هیچ گونه عکس العمل مؤثری نمی تواند انجام دهد“ و در ادامه عملیات های قبلی ارتش آزادیبخش و حتی برنامه ریزی برای تصرف مرکز استانی همچون کرمانشاه را نیز برای توان و اهداف سازمان بسیار کوچک و ناکافی دانست .
البته آن گونه که بعدها مهدی ابریشمچی در جلسه ی پرسش و پاسخ شهر کلن اعتراف کرد، مسعود رجوی مدتی را نیز با سران رژیم عراق در جهت رایزنی و گرفتن موافقت با عملیات فروغ به مذاکره پرداخته بود و این عملیات با موافقت عراق طراحی و انجام گردید (۳)که این ادعا از سوی دیگر افراد نیز تأیید شده و آنان نیز معتقدند که رجوی برای راضی کردن عراقی ها، سه روز متحمل زحمت و رایزنی سیاسی گردیده بود(۴).در هر حال پس از اعلام تصمیم انجام عملیات از سوی رجوی و آوردن نقشه ی ایران به جای ماکت عملیاتی(که همین ماجرا نشانگر خوشبینی فوق العاده رجوی و اطمینان او به پیروزی بود)و اشاره به ضعف شدید نیروهای ایرانی به دلیل از دست دادن مناطقی از خاک عراق مانند فاو,جزایر مجنون و...,و نیز درگیر بودن آن ها با تهدیدهای موجود و محاصره از سوی عراق و آمریکا،محور قصرشیرین که نزدیک ترین مسیر بین تهران و خاک عراق بود و قرارگاه اشرف نیز در همان محور قرار داشت به عنوان "جهت عملیاتی" اعلام گردید و فاکتورهای دیگری همچون درگیری لشگرهای ۸۱، ۵۸، ۸۸ و۶۴ ارتش ایران با عراقی ها در محورهای سومار و پیرانشهر، و همچنین حضور نیروهای عراقی تا حدود سر پل ذهاب(که بخش قابل توجهی از خاک ایران را شامل می گردید) از دیگر امتیازهای آن محور اعلام شد و جالب این که توان عملیاتی مجاهدین خلق با توان یک ابرقدرت نظامی مقایسه و بسیار فراتر از قوای ایران یا عراق دانستند .
از دیگر مسائلی که در برنامه ریزی سازمان مجاهدین خلق برای عملیات فروغ جاویدان , روی آن حساب ویژه ای شد، عبارت بود از بمباران مناطق حساس خاک ایران مانند فرودگاه های کرمانشاه و تبریز و همچنین پوشش هوایی مناسب جهت جلوگیری از حمله هواپیماها و هلی کوپترهای ایرانی ها و نیز پشتیبانی هلی کوپتری جهت انتقال زخمی های مجاهدین به عقب که بایستی تمامی این موارد توسط ارتش عراق صورت می گرفت اما بعداً به جز یک مورد حمله هلی کوپترهای عراقی برای گشودن تپه "چهار زبر" که بین اسلام آباد و کرمانشاه قرار داشت ، مورد دیگری انجام نگردید که همین کوتاهی عراقی ها موجب تعجب افرادی چون ابریشمچی و عصبانیت نیروهای مجاهدین خلق گردید و البته هرچند سرکوب گشتن سریع آنان دارای نقش اصلی نبود اما عامل مهمی به شمار آمد (۵)
در ادامه جلسه پس از به تصویب رسیدن مسیر قصرشیرین_سر پل ذهاب، اسلام آباد،کرمانشاه، همدان ،قزوین، تاکستان،کرج و تهران برای انجام عملیات ,مسعود رجوی به تعیین منطقه عملیاتی تیپ های شرکت کننده در نبرد پرداخت و همان گونه که گفته شده در مجموع بیست و پنج تیپ ارتش آزادیبخش وارد عمل گردیدند که به عنوان مثال قرار بود تنها دو تیپ تحت اختیار مهدی افتخاری قزوین و تاکستان یعنی منطقه ای مهم و کلیدی در ایران را که مقر لشگر ۱۶ زرهی نیز می باشد را تصرف کنند که همین نمونه بیانگر عمق خوش باوری رهبر مجاهدین خلق است زیرا این میزان نیرو حداکثر شامل چهارصد نفر می گردید (چون هر تیپ سازمان بین ۱۶۰ تا ۲۰۰ نفر بود) و برای فتح یک دهستان در نزدیک تهران نیز ناکافی بود تا چه رسد به قزوین و تاکستان و مقر لشکر ۱۶ زرهی , مگر این که رجوی به معجزه امید بسته بود و یا از روی سهو یا عمد می خواست یاران خویش را آکنده از جهل و غرور ابلهانه به قتلگاه فرستاده و بر جمع شهدایش اضافه نماید .
شیوه و خط سیر حرکت نیروها مستقیم به سمت تهران و بدون انحراف و توجه به دیگر مناطق کشور قرار داشت که بایستی پس از فتح شهرهای بین راه,تهران را تصرف کرده و به سراغ مراکز حساس آن مانند جماران، فرودگاه مهرآباد، پادگان سلطنت آباد و... بروند و سئوال مهمی که در این جا پیش می آید این است که با وجود قرارداشتن مناطق موردنظر بین شهرها و استانهای دیگر همچون کردستان، ایلام، مرکزی، اصفهان، زنجان و...و نیز ارتفاعات مرتفع زاگرس که مشرف به آن مناطق بود چگونه یک نیروی نظامی می توانست بدون تصرف و پاکسازی دیگر نقاط و از جمله کوه ها و تپه ها به تهران برسد و یا اگر بر فرض محال هم برسد پایدار بماند، مخصوصاً در این میان شهرهایی بودند که مسعود رجوی با "بی بخار" خواندن مردم آن, خود اقرار می نمود که نمی شود با یک تیپ دویست نفره آن جا را تصرف نمود(۶) و یا این که مراکز بسیار مهم نظامی و استراتژیکی همچون پایگاه نوژه در نزدیکی همدان در دل کوهستان قرار داشت و تصرف آن محال می نمود ضمن آن که همین پایگاه نقش بسیار مهمی را در سرکوبی مجاهدین خلق ایفا نمود.
مرحله ی بعدی در برنامه ریزی عملیات که مهم ترین و البته نقطه سرنوشت ساز آن به شمار می رفت و نقش آن از هر عامل دیگری بود شامل حمایت های مردمی می گردید که سازمان مجاهدین خلق مخصوصاً بر روی زندانیان (که آنان را نیروهای بالقوه می خواند) و سپس مردم عادی و حتی سربازان پادگانها و مراکز سپاه بودند حساب نموده و آنان را کامل کننده کار سازمان نامید اما آن چه در ادامه گفتگوها و نظریات مجاهدین خلق ملاحظه گشت این است که آن گونه که باید و لازم بود روی این عنصر بررسی و سرمایه گذاری نگردید و حتی مردم شهر بسیار مهم و تعیین کننده ای چون اصفهان با لحنی توهین آمیز بی بخار خوانده شدند که در ادبیات سیاسی و اجتماعی میهن گرا مسئله ای ناپسند و زشت تلقی می گردد و در نهایت امید اصلی سازمان مجاهدین خلق علاوه بر کمک عراقی ها و کاتالیزورهایی چون "مردن [آیت الله]خمینی به دلیل زهر قطعنامه " و "تضاد درونی سیستم حکومت اسلامی" به همان پنج هزار نیرویی بود که تعداد قابل توجهی از اسرای ایرانی جنگ ایران و عراق نیز به زور همراه آنان شده بودند و به همین دلیل نیز بلافاصله با شروع نبرد فرار را بر قرار ترجیح داده به نیروهای ایرانی پیوستند نمودند .
علاوه بر مطالبی که بیان گردید نکته های جالب دیگری نیز در سالن برنامه ریزی عملیات مجاهدین خلق عنوان گردید که به نظر می رسد بیان آن ها خالی از لطف نباشد و به گونه ای گزیده آورده می شود :
۱- مسعود رجوی به محمود که یکی از فرماندهان تیپ های عمل کننده بود دستور داد تا پس از فتح تهران به ساختمان بنیاد علوی واقع در خیابان طالقانی رفته و ساکنان واحدی را که در طبقه پنجم آن ساختمان قرار دارد از ساختمان بیرون نموده در جای دیگری اسکان داده و آن واحد را برای او بگذارد تا وقتی تهران آمد آنجا مستقر شود، زیرا آنجا محل سکونت او و اشرف ربیعی(همسر اول مسعود رجوی) و موسی خیابانی بوده است!
۲- ۹۰ ٪ نود درصد) مردم ایران مخالف خمینی بوده و از مجاهدین حمایت می نمایند و به همین دلیل عملیات فروغ جاویدان در کمال پیروزی و آسانی انجام خواهد شد(توجه به ارقام جالب است).
۳- ” اگر احیاناً نیروهایی همچون لشگر سنندج به مقابله با نیروهای مجاهدین آمدند، آن ها را نیز به آسانی داغون می کنیم"!
۴- ”حرکت ۳۰ خرداد از روی استیصال و ضعف بود ولی امروز از سرقدرت و توان، گرچه امروز نیز مانند قبل مجبور به حرکت علیه حکومت هستیم“ .(چنان چه جمله نامفهوم است )
۵- "اگر هم عملیات شکست بخورد، تأثیرش آن قدر است که باعث برپایی قیام سریع توسط مردم می شود زیرا رژیم وضعیتی ندارد که تا عید نوروز دوام بیاورد".
۶- "این عملیات ریسک است ولی چون درجه پیروزی آن بالا است اقدام می کنیم".(توجه به این نکته جالب است که دانسته شود ریسک بودن یک عمل منافی بالا بودن احتمال موفقیت آن است و ریسک به معنای وجود احتمال مساوی و یا کم در جانب یک پیروزی حیرت انگیز در مقابل شکستی کوبنده می باشد)
۷- "مهمات و اسلحه بیش از مورد نیاز وجود دارد".
۸- "ما کاری می خواهیم بکنیم که همه دنیا تعجب کنند و یک دفعه بفهمند که ما در تهران هستیم و [آیت الله]خمینی دیگر وجود ندارد".
۹- "ما حتماً پیروز می شویم و هیچ شکی نداریم و الان جبهه ها خالی شده و وقتی که از جبهه برویم آن طرف تر کسی نیست که جلوی ما را بگیرد و ما آن قدر می خواهیم سریع برویم که هر کس مجروح شد نیز باید خودش مسئله را حل کند که باعث کندی ستون نشود".
۱۰- "اگر کسی حرف دیگری دارد باید بگذارد میدان آزادی تهران بگوید و جمع بندی عملیات در آن جا خواهد شد" .(۷)
پس از پایان یافتن سه روزه مسعود رجوی با صدام حسین و دیگر رؤسای رژیم بعثی عراق و نیز نشست های توجیهی او با اعضای سازمان مجاهدین خلق که به نام رزمندگان ارتش آزادیبخش ملی خوانده می شدند، در ساعت پنج روز دوشنبه مورخ ۳/۵/۱۳۶۷ مراسم بیدارباش اجرا و پس از خوردن صبحانه حرکت نیروی پنج هزار نفره ارتش آزادیبخش که علاوه بر هواداران سازمان مجاهدین خلق,تعدادی از اسرای ایرانی جنگ ایران و عراق را که ظاهراً از روی ترس و اجبار همراه مجاهدین خلق گشته بودند و تعدادشان نیز به حدود یک هزار و سیصد نفر می رسید, را نیز در خود جای داده بود و البته چون با زور و تهدید و بدون اعتقاد همراه شده بودند بلافاصله پس از شروع درگیری به سمت ایران فرار کردند)، از قرارگاه اشرف به سوی ایران حرکت کرده و در مسیر ” اشرف- الخالص- بعقوبه- خانقین- خسروی- قصرشیرین- سرپل ذهاب - اسلام آباد غرب- کرمانشاه- صحنه- همدان- تاکستان- قزوین- کرج - تهران" در قالب بیش از بیست و پنج تیپ رزمی عملیات خویش را آغاز نمودند .
حرکت تیپ های رزمی ارتش آزادیبخش که هر کدام از آن ها ترکیبی از یک گردان پیاده، یک گردان ادوات و یک گردان ارگان می بود به ترتیب وظیفه ای که به آن ها محول گشته بود انجام گردید و به عنوان مثال تیپ های مربوط به تصرف شهر "اسلام آباد غرب" اولین نیروهایی بودند که در ساعت ۳۰/۶ و ۴۵/۶ صبح از قرارگاه اشرف خارج گشتند و مسعود رجوی به همراه مریم قجرعضدانلو که در جلوی درب خروجی پایگاه اشرف بر روی یک وانت تویوتا ایستاده بودند، با رعایت مسائل امنیتی همچون مسلح نبودن نیروها به تفنگ و نیز پایین بودن سرلوله تیربارها و اسلحه ها، به سان دیدن یا به تعبیر دیگر بدرقه آنان پرداختند ضمن آن که ریاست کل عملیات را نیز برعهده داشتند(۸)
می توان با اطمینان قاطع ادعا نمود که توانایی تسلیحاتی و تجهیزاتی نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عملیات فروغ بسیار کامل و گسترده بود و آنان در جمع از حدود شصت و هفت دستگاه تانک کاسکاور، سی و هفت قبضه ضدهوایی چهارلول (۹)، پنجاه قبضه ضدهوایی دولول، پنجاه دستگاه جیپ ۱۰۶، هفتاد و پنج ۷۵ دستگاه لندکروز، یکصد و شصت و دو دستگاه وانت تویوتا، بیست و پنج دستگاه تانکر سوخت دوازده هزار لیتری، ششصد و هشتاد و هفت دستگاه آیقادنیو، و مقادیر قابل توجهی تویوتا لندکروز فرماندهی، انواع بی سیم،سلاح نیمه سنگین و سبک مانند آرپی جی، کلاشینکف ، دوشکا، نارنجک، توپ های ۱۰۶ میلیمتری، خمپاره های ۸۳ میلی متری، موشک های ضدهوایی سام ۷ و... و همچنین ذخیره کافی غذایی و رفاهی برای ۴۸ ساعت مانند غذای سرد(ساندویچ گوشت و کباب، انواع کنسرو و...)،آبمیوه، نوشابه، کمپوت، کرم کاکائو، پسته، خرما، بادام، کشمش، آب آشامیدنی، دوغ،لباس زیر،قاشق و چنگال و ظروف یکبار مصرف ,دستمال کاغذی و همچنین برخی تجهیزات اضافی فنی مانند تابلوهای راهنمایی جهت جلوگیری از راه بندان ناشی از خرابی یا اتمام سوخت ماشین ها و گالنهای اضافی بنزین و بلندگوهای تبلیغی برخوردار بودند و با امید کامل به پیروزی، مبالغی نیز پول ایرانی بین افراد توزیع شده بود (۱۰)
همان گونه که قبلاً نیز اشاره شد، هدف نهایی این عملیات همانا تصرف تهران و سرنگونی حکومت اسلامی بود که برای این دستیابی یه آن هر کدام از تیپ های عمل کننده وظیفه ویژه ای را به عهده داشتند که مهم ترین آن ها عبارت بود از تصرف نقاط استراتژیکی چون هوانیروز کرمانشاه، پایگاه نوژه در همدان، رادیو و تلویزیون شهرهای بین راه,حسینیه جماران (اقامتگاه آقای خمینی)،ریاست جمهوری,نخست وزیری،مجلس، دادستانی کل کشور, فرودگاه تهران، صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران مستقر در جام جم، ستادفرماندهی کمیته های انقلاب اسلامی، ستاد کل سپاه پاسداران، نیروی هوایی ارتش و مجموعه نظامی قصرفیروزه(شامل ستادهای فرماندهی نیروهای مختلف ارتش و سپاه) و...
نیروهای مجاهدین خلق جهت برخورداری از حداکثر به تانک های لاستیکی و دارای قابلیت حرکت سریع برای جاده ها با سرعت ۷۰ کیلومتر در ساعت مجهز شده بودند ضمن آن که رژیم عراق نیز موافقت کرده بود برای پشتیبانی از مجاهدین خلق به پوشش هوایی و احیاناً موشکی و بمباران فرودگاه هایی چون تبریز، کرمانشاه و همدان اقدام نماید تا هم مانع از حملات هوایی نیروهای ایرانی گشته و هم ضرباتی را به آنان وارد نماید(۱۱)
اهداف ارتش آزادیبخش در بیست و چهار ساعت نخست آغاز عملیات فروغ شامل عبور از مرز در ساعت ۳۰/۱۵ بعد ازظهر، تصرف شهر اسلام آباد غرب در ساعت ۲۰ شب، ورود به شهر کرمانشاه در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد و در نهایت فتح همدان در ساعت ۳۰/۷ روز بعد یعنی چهار مرداد و آغاز دومین روز نبرد بود که تمامی این مناطق در طول کوتاهترین مسیری بود که از قرارگاه اشرف و مرز خسروی به تهران وجود داشت و به نیروها این امید نیز داده شده بود احتمالاً تا شهر کرمانشاه با قوای ایران درگیری نخواهند داشت و به همین دلیل در هیچ شرایطی توقف ننموده و تمامی اهداف در طی بیست و چهار ساعت محقق گردد(۱۲)
ساعت شانزده بعدازظهر روز اول عملیات, ستون نظامی مجاهدین خلق با تأخیری نیم ساعته از مرز خسروی عبور نمود و با توجه به این که در آن زمان شهر قصرشیرین تا حوالی سرپل ذهاب(یعنی فاصله مرز خسروی تا سرپل ذهاب) در اشغال عراقی ها بود,گزارش مسعود رجوی که تا سر پل ذهاب حتی یک تیر نیز شلیک نگردید(۱۳) هیچ افتخاری را نصیب ارتش آزادیبخش نمی نماید .
اولین درگیری در گردنه "پاتاق" اتفاق افتاد که پس از سر پل ذهاب قرار داشت و مجاهدین خلق با دسته ای کوچک از نیروهای ارتش ایران درگیر شدند که این نبرد بسیار مختصر با عقب نشینی ایرانی ها و سقوط مناطق "کل داود" و "پاتاق" به نفع مجاهدین خلق پایان یافت و بنابر گفته خویش تأسیساتی از ایران شامل یک پادگان ژاندارمری , یک مرکز رله مخابراتی , یک تلمبه خانه نفت و چند انبار مهمات را منهدم نمودند (۱۴)که انهدام تأسیسات صنعتی همچون تلمبه خانه نفت که متعلق به تمامی مردم ایران است جای سئوال دارد و بیشتر با یک عملیات ایذایی و تخریبی سازگار است تا نبردی به قصد و اعتقاد به پیروزی .
پس از این پیروزی, مجاهدین خلق به پیشروی خویش ادامه داد و در ساعت نوزده بعدازظهر به وارد شهر کوچک "کرندغرب" از نواحی استان کرمانشاه گشته آن جا را تصرف نمودند (۱۵) و این در حالی بود که بیشتر ساکنان شهر را تخلیه و از تعدادی که باقی مانده بودند گروهی در خانه های خویش مانده و برخی هم از ستون مجاهدین استقبال نمودند(۱۶) ولی علیرغم انتظار فراوان اولیه ارتش آزادیبخش و ادعای بعدی که گزارش از پیوستن عده ای از مردم به مجاهدین خلق نموده(۱۷), برنامه ریزی برای مسلح نمودن مردم علیه حکومت بدون نتیجه ماند و نیرویی از مردم به آنان نپیوستند و آن استقبال کوچک نیز در حد نظاره گیری باقی ماند و در برخی از مراکز شهر مانند دکل مخابراتی,ساختمان های متعلق به کمیته,سپاه پاسداران, سازمان تبلیغات اسلامی و ... منهدم گردید و پس از باقی ماندن یک گردان جهت انتظامات در شهر، بقیه نیروها حرکت خویش را به سمت اسلام آباد غرب ادامه دادند (۱۸)
نکته قابل توجه در این بخش که قابل تعمیم به تمامی حوادث عملیات فروغ است این می باشد که مثل مسلح شدن مردم , تیراندازی پاسداران به مردم , اطلاعات چوپان و... بگویید چقدر بودند و آیا جمعیت قابل پیوستن آن منطقه فقط در حد چندهزار نفر بود و آیا هوانیروزی ها و نوژه جزو مردم نبودند و چرا به بمباران مواضع رژیم نپرداختند و بعد هم گفتن اسرا و جنگ ۴۸ ساعته و اگر واقعیت باشد قدرت رژیم را می رساند(۱۹)
روز ۵شنبه و بمباران چند کامیون حامل ۱۰۶ کشته مجاهد در مسیر اسلام آباد به کرند و نابودی اجساد (۲۰) توجه شود که این عمق حمله رژیم را می رساند به ویژه که هنوز به اسلام آباد نرسیدند و پیکارهای قبل است .
در جاده کرند به اسلام آباد غرب علاوه بر چند درگیری پراکنده آن چه جلب توجه می کرد مردمی بودند که با اتومبیل و تراکتور گرفته تا پای پیاده , از سمت آبادی های اطراف و به وپژه مناطقی که مجاهدین در آن ها مستقر گشته بودند به سمت کرمانشاه و دیگر مناطق امن و حتی کوه های اطراف فرار می نمودند و از میان برخی همراه با اسباب و اثاثیه خانه و زندگانی و گروهی نیز با دست خالی بودند (۲۱) که این مسئله حکایت از عدم حمایت مردمی نسبت به مجاهدین خلق و عملیات آنان داشت و دیگر گروه های اپوزیسیون و نیز شخصیت ها و نهادهای مستقل سیاسی در نگاشته ها و اظهار نظرهای این واقعیت را تأیید کرده و برخی از آن با پافشاری شدید بر این مسئله , سرکوبی و شکست نیروهای مجاهدین خلق را به نیروی بیل و کلنگ روستائیان نسبت می دهند (۲۲)
بنابر ادعای ارتش آزادیبخش,در فاصله کرند تا اسلام آباد غرب پنج ستون بزرگ به همراه گردان های متعددی از سپاه پاسداران به مقابله با مجاهدین خلق شتافت که حاصل درگیری های دو ساعته بین دو طرف کشته شدن پنج هزار نیروی ایرانی و تسلیم گشتن فرماندهان و پاسداران و نابودی چهارصد دستگاه خودروی آنان بود ضمن آن که تمامی امکانات ایرانی ها مانند جراثقال, یخچال, لودر و بلدوزر نیز منهدم گردید و در نهایت در ساعت ده صبح روز دوشنبه اسلام آباد به دست نیروهای ارتش آزادیخش سقوط کرده و چهارصد فرد وفادار به حکومت اسلامی که در شهر به مقاومت ادامه می دادند کشته و یکصد دستگاه خودروی نظامی به همراه تجهیزاتی دیگر منهدم گردید (۲۳)که البته در ادامه به گونه ای دقیق راجع به این شیوه گزارش ها و ادعاها بررسی خواهد شد . براساس گزارش های مستقل تصرف اسلام آباد تنها چند درگیری مختصر با تعدادی محدودی کشته از دو طرف در شب اتفاق افتاد و سپس خاموشی کامل بر شهر حکمفرما گردید و به جز گروهی که برای حفظ نظم باقی ماندند، دیگر نیروهای مجاهدین خلق به سمت کرمانشاه حرکت نمودند و تا این بخش از عملیات هیچ گونه بمباران هوایی یا آتش توپخانه ای و خمپاره ای از سوی ایران بر روی ستون منظم ارتش آزادیبخش ملی صورت نگرفت(۲۴) که همین مسئله می توانست برای افراد آشنا به مسائل سیاسی و نظامی تا حد بسیار زیادی سؤال انگیز و ابهام آفرین و حتی نگران کننده باشد که مبادا تاکتیک ایران کشاندن مجاهدین خلق به تله ای غیرقابل برگشت باشد.نکته قابل توجه دیگر نیز این بود که علیرغم برنامه ریزی اولیه و مساعد بودن ظاهری اوضاع برای پیشروی،نیروهای مجاهدین خلق در ساعت یازده وسی دقیقه(۱۱:۳۰)شب از شهر اسلام آباد خارج گشتند که بیانگر سه ساعت و نیم تأخیر در دستیابی به اهداف می باشد و همین مسئله شاهدی دیگر بر انتزاعی بودن برنامه ریزی های رهبری مجاهدین خلق و ضعف ماشین جنگی آنان علیرغم برخورداری از امکانات پیشرفته نظامی و مواجه نگشتن با مقاومتی قابل توجه می باشد و هنگامی که تا این فاصله چنین تأخیری رخ دهد , بدون تردید تا تهران یا کرج این تأخیر چشمگیر می گردید (۲۵) )
پس از گذشت اولین روز عملیات، از ساعت دو بامداد روز چهارم مرداد ماه درگیری های اصلی در مواجهه یکی از تیپ های ارتش آزادیبخش که موسوم به "جعفر"(۲۶)با پایگاهی در منطقه "حسن آباد" آغاز گردید و هر چند که توانست این تیپ توانست از گردنه حسن آباد عبور نماید ولی در منطقه ای بین آن گردنه و گردنه "چهارزبر" که در حقیقت کمینگاه نیروهای جمهوری اسلامی بود و به همین جهت "مرصاد" خوانده شد, به دام افتاد و نیروهای دولتی ایران که به دلیل استقرار بر روی تپه ها و ارتفاعات منطقه از اسباب برتری فوق العاده ای نسبت به مجاهدین خلق برخوردار بودند تیپ جعفر و دیگر نیروهای ارتش آزادیبخش را هدف آتش سنگین خویش قرار دادند که در نتیجه بسیاری از ادوات زرهی و کامیون های مجاهدین خلق منهدم و کشته های فراوانی نیز نصیب آنان گردید(۲۷)
ناآشنایی عمده نیروهای مجاهدین خلق با مسائل نظامی و وضعیت منطقه و همچنین فرار اسرایی که به اجبار همراه آنان آمده بودند به همراه آتش سنگین توپخانه ای و سپس بمب افکن ها و هلی کوپترهای ایرانی موجب از هم گسستن ستون منظم ارتش آزادیبخش ملی گردید، به طوری که بی نظمی به وجود آمده اردوگاه مجاهدین خلق را از حالت سازماندهی جنگی خارج کرده و حملات هلی کوپترها نیز با افزون نمودن مشکلات موجب شده بود تا مجاهدین خلق از وسایل نقلیه خویش بیرون آمده و در اطراف جاده و بین شیارها و پناهگاه های طبیعی سنگر بگیرند و در نتیجه عملاً پیشروی آنان متوقف گردید(۲۸)
علاوه بر آتش شدید توپخانه و کاتیوشا و بمباران هوایی و موشک باران هلی کوپتری، آن چه اوضاع را علیه مجاهدین بسیار وخیم نمود و ضربه اصلی را به آنان وارد کرد عبارت بود از حملات گازانبری و قیچی شکل نیروهای سپاه پاسداران از "سه راهی ملاوی" در شرق اسلام آباد و گردنه "چهارزبر" و اطراف "کارخانه قند" که از ظهر همان روز حمله چهارمی نیز از پشت پادگان " الله اکبر" به منظور قطع ارتباط بین نیروهای مجاهدین خلق مستقر در کرند و اسلام آباد اضافه گردید و به دلیل آشنایی نیروهای دولتی با منطقه و استقرار آن ها در ارتفاعات مشرف به منطقه ،تلفات ارتش آزادیبخش که در دام محاصره افتاده بودند رو به افزایش نهاد و مشکلات دیگری همچون از کار افتادن بی سیم ها و در نتیجه قطع ارتباط ها به این اوضاع بحرانی دامن می زد ضمن آن که افزایش تعداد زخمی ها در این زمان و بی خوابی و خستگی شدید ناشی از سی و چند ساعت حرکت مداوم موجب از دست رفتن قوای جسمانی و روانی مجاهدین خلق گردیده بود و بیمارستان صحرایی نیز قادر نبود سیل زخمی ها را پاسخگو باشد .
وجود تعداد بسیار زیادی زخمی که به دشواری قادر به حرکت بودند و همچنین هدف قرار گرفتن وسایل موتوری و ادامه آتش شدید زمینی و هوایی راه فرار از حلقه محاصره را برای نیروهای مجاهدین خلق را دشوار نموده بود و علاوه براین که فرار اسرا به سمت نیروهای ایرانی ضربه ای بر پیکره ارتش آزادیبخش محسوب می گردید، فراخوان نیرو توسط فرماندهان آنان نیز چندان نتیجه مثبتی نداشت و ‌بسیاری از نیروهای پشت جبهه به بهانه های مختلف از بردن مهمات و دیگر تدارکات به خط مقدم نبرد امتناع می نمودند(۲۹)که احتمالاً بهترین و مهم ترین دلیل آن را می توان در یک دلیل واقعی که همان قاعده مشهور "عزیز بودن جان" می باشد جستجو نمود.
صبح روز چهارشنبه، هلی کوپترهای عراقی برای کاستن از فشار نیروهای ایرانی بر ارتش آزادیبخش در "تنگه چهارزبر" به موشکباران مواضع ایرانی ها پرداختند اما مجاهدین خلق به جای استفاده از این فرصت طلایی و انتخاب عقب نشینی سریع به عنوان بهترین و منطقی ترین گزینه پیش رو, دست به تهاجمی دوباره زدند که نه تنها به شکست انجامید و بر میزان تلفات آنان افزود بلکه باعث از هم گسیختگی کامل شیرازه قوای آنان و در نهایت فرار توأم با هرج و مرج بسیاری از نیروهایشان گردید که گاه بین این فراریان و نیروهای جدید الورودی که بی خبر از همه جا برای پیوستن به رزمندگان مجاهد می آمدند تلاقی رخ داده و همین مسئله موجب سردرگمی بیشتر و پیدایش تلفات در صف نیروهای جدید می گردید .
نکته بسیار مهم در این میان خودداری ارتش عراق از انجام پشتیبانی هواپیمایی و هلی کوپتری در حدی قابل توجه بود که ظاهراً با انتظار مجاهدین و توافق های قبلی آنان با رژیم عراق همخوانی نداشت و هنوز هم دقیقاً معلوم نیست که به چه دلیل رژیم عراق این گونه عمل نمود (۳۰) و به جز موردی که اشاره شد پشتیبانی هوایی دیگری از آنان ننمود و در ادامه در بحث علل شکست عملیات فروغ به این نکته اشاره خواهد شد و شاید هم آشکار گشتن شکست قریب الوقوع و سخت مجاهدین خلق موجب گشت عراقی ها نه بیهوده از جنگ افزارهای خویش کار بکشند و نه دشمنی خویش با ایران را از آن چه که بود افزون نمایند.
می توان گفت تقریباً از آخرین ساعت های روز چهارشنبه پنجم مرداد ماه به بعد مجاهدین خلق به دلیل حملات شدید هوایی و زمینی قوای جمهوری اسلامی ایران و با یأس و سرخوردگی کامل از عملیات مجبور به عقب نشینی و فرار کامل گردیدند و کشته های فراوانی را از خود برجای نهادند که در میان آنان افراد بسیار مهمی همچون علی زرکش، مهدی کتیرایی، مهین رضایی و ... وجود داشتند(۳۱) و البته در این میان کشته شدن علی زرکش شکل دیگری داشت و مدارک و شواهد متعددی و افراد زیادی قتل او را از پشت سر یعنی جبهه سازمان و توسط مجاهدین خلق به دستور مسعود رجوی می دانند که دنباله تسویه حساب شخصی و کهنه ای بود که قبلاً نیز در مقالات مختلفی به آن اشاره گردیده است(۳۲)
علاوه بر انبوه کشته های سازمان مجاهدین خلق و آن کسانی که به شیوه سنتی سازمان و به دلیل هراس از اسارت خودکشی نموده بودند و جنازه های آنان همراه با ادوات موتوری و زرهی ارتش آزادیبخش که در حال سوختن بود ساعت ها در منطقه درگیری به چشم می خورد تعداد فراوانی نیز مجروح گشتند و برخی نیز علیرغم سعی نیروهای ایرانی موفق شدند با فرار از راه کوهستان های اطراف (مناطق کرمانشاه , کردستان و ایلام)که فاصله چندانی با مرز ایران و عراق نداشت و استقرار عراقی ها تا حوالی سرپل ذهاب نیز امکانی مناسب پدید آورده بود خود را به خاک عراق برسانند،کما این که تعدادی نیز بر اثر شدت جراحت ها زمین گیر و اسیر شده گردیدند که در میان آنان فردی چون سعید شاهسوندی( ازاعضای بنیانگذار هسته اولیه و عضو هیئت مرکزیت سازمان مجاهدین خلق در زمان پهلوی و دوست و همرزم مسعود رجوی) وجود داشت که در جریان عملیات زخمی و سپس دستگیر شد و سرانجام نیز مشمول عفو حکومت اسلامی شده و به اروپا بازگشت و به افشاگری و مبارزه شدید علیه سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت اقدام نمود که نمونه آن کتاب "اسناد مکاتبات من و مسعود رجوی به همراه گزارش پلیس آلمان" می باشد (۳۳ )
در هرحال از مسائل مهم و جالب عملیات فروغ مقوله اسرای مجاهدین خلق در آن می باشد که متأسفانه ارتش آزادیبخش نه تنها آماری از آن ارائه ننموده بلکه ناشیانه به تکذیب آن برخاسته در حالی که در جاهایی به اسیر گشتن برخی از افراد خود اعتراف نموده است .
البته ارتش آزادیبخش در گوشه ای از گزارش نهایی خویش پیرامون عملیات اعلام نموده است که مجروحان مجاهدین خلق برای فرار از اسارت خود را با نارنجک منفجر می کردند که گاه این قضیه در میان نیروهای دولتی انجام می گرفت(۳۴)اما در بخش آمار تلفات نیروهای خود اعتراف کرده که علاوه بر کشته ها تعدادی از مجاهدین خلق نیز اسیر یا مفقود گردیده اند و به دلیل رعایت مسائل حفاظتی و امنیتی تعداد و نام آنان قابل بیان نمی باشد ضمن این که سازمان مجاهدین خلق نیز در یادنامه عملیات فروغ گزارش ایران نیوز مبنی بر محاکمه و اعدام هفت نفر از مسئولان خود را که در جریان عملیات فروغ دستگیر شده بودند را نقل نموده است (۳۵) و در هر حال از لحن گزارش ارتش آزادیبخش و صحبت های جسته و گریخته مقام های ایرانی و حضور شخصیت های مهمی چون سعید شاهسوندی در بین دستگیر شدگان و وقفه طولانی در فعالیت های سازمان مجاهدین خلق در داخل ایران می توان چنین استنباط نمود که مقوله اسیران مجاهد خلقی نیز ضربه دیگری بود که بر پیکره سازمان وارد گردید و به قول برخی از هواداران منتقد موجب شد تا بسیاری از سرپل ها و روابط و اطلاعات مهم و سری در اختیار جمهوری اسلامی ایران بیفتد که نتیجه آن برخورد با نیروهای سازمان در داخل ایران و محروم گشتن مجاهدین خلق از انجام عملیاتی قابل اعتنا از آن به بعد و بویژه در هنگام فوت آقای خمینی بود که شرایط مفیدی نیز برای ضربه به حکومت ایران فراهم آمد .
نکته بسیار جالبی که در پس اسارت این تعداد مجاهد خلق در عملیات فروغ وجود دارد این است که می توان ادعا نمود که شاید در هیچ عملیات نظامی علیه مجاهدین خلق در دوران جمهوری اسلامی ممکن نبود مجاهدین و بلکه مجاهدی دستگیر شود که دلیلش استفاده فوری آنان از قرص های سیانور بود و دستگیری این تعداد از مجاهدین خلق که عدد آنان مشخص نشده و لیکن بالای ده نفر می باشد دلالت آشکار بر استحاله آرمانی و عملی آنان و دور شدن از جان باختگی های قدیم آنان دارد .
نکته قابل توجه دیگر آن که مجاهدین خلق به دلیل امید و آرزوی حتمی و رویایی به پیروزی قاطع و سریع و فتح چهل و هشت ساعته تهران، بسیاری از اسناد واقعی و مهم که مشخصات و آدرس سر پل های ارتباطی سازمان نیز در آن ها وجود داشت را به همراه خویش آورده بودند و حملات شدید زمینی و هوایی نیروهای ایرانی و فرار بدون برنامه و نامنظم سریع آنان موجب گردید تا آن اسناد و مدارک فوق العاده مهم به دست نیروهای امنیتی حکومت ایران افتاده و در نتیجه بسیاری از امکانات, رابط ها و وابستگان به سازمان مجاهدین خلق در داخل کشور لو رفته و به اصطلاح بسوزد که این مسئله نیز ضربه بسیار مهم و اساسی بر پیکره سازمان مجاهدین خلق محسوب گردید و حتی جسد بسیاری از کشته ها ی سازمان مجاهدین خلق نیز توسط همین مدارک شناسایی گردید زیراکه بنابر نقل فرماندهان نظامی و شاهدان ایرانی به دلیل حجم بالای آتش هوایی چهره بسیاری از جسدهای آنان سوخته و غیرقابل تشخیص بود(۳۶)
البته ارتش آزادیبخش در گزارش نهایی خویش با انکار واقعیت ها که با بسیاری از اقرارهای ضمنی خویش نیز در تضاد است, ادعا نموده که از روز سه شنبه اول عملیات تا غروب پنجشنبه ششم مرداد در هیچ یک از درگیری های متعددی که به مدت ده تا سی ساعت به وقوع پیوست و حتی کار به جنگ تن به تن نیز انجامید, مجاهدین خلق مغلوب و منهزم نگشته, بلکه خود از روی اختیار تصمیم به عقب نشینی گرفتند(۳۷) و در مراحل مختلف عملیات نیز هرلحظه به پیروزی ها و حتی کشفیات جدیدتری از انبارهای مهمات ایران دست می یافت(۳۸)که بایستی سئوال نمود به چه دلیل پس از تحمل آن همه رنج و تلفات و امیدها و وعده های اولیه دست به عقب نشینی اختیاری زدند؟
در پایان این فصل بایستی اضافه نمود که بنابر گزارش ستاد عملیاتی ارتش آزادیبخش, درگیری های پراکنده باقیمانده از عملیات فروغ جاویدان به دلیل تلاش اعضای مجاهدین خلق برای بازگشت به خاک عراق تا اواخر مردادماه نیز ادامه یافت که به دلیل عملیات های اطلاعاتی و مرزداری نیروهای ایرانی قرارگاه بعثت تعداد دویست و سی نفر از مجاهدین خلق به هلاکت رسیده و یا اسیر گشتند (۳۹)
فهرست منابع

۰۱- منظور عملیات نفوذی چلچراغ بود که در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ توسط مجاهدین خلق انجام و در آن شهر مهران مورد حمله ایذایی واقع شد .
۰۲- ابریشمچی, مهدی: کیهان لندن (۲۶/۱۲/۷۶) به نقل از نگاه, سال اول, شماره سوم, دسامبر۱۹۹۵, ص ۹۶.
۰۳- مرداب, ص ۱۱۷ .
۰۴- مرداب, ص ۱۰۷.
۰۵- فروغ بی دروغ...., ص ۸. .
۰۶- برگرفته به دو شکل نقل مستقیم و به مضمون از فروغ بی دروغ, ص ۱۱- ۲, در ضمن تمامی سخنان از مسعود رجوی و فقره ۹ متعلق به مریم قجر عضدانلو (مریم رجوی) می باشد .
۰۷- فروغ بی دروغ...., ص ۱۴- ۱۲ .
۰۸- فروغ بی دروغ...., ص ۱۴- ۱۲ .
۰۹- آمار تانک ها و ضدهوایی های ۴ لول براساس میانگین محاسبه گردید, زیرا طبق گزارش هر تیپ مجهز به ۲ یا ۳ دستگاه تانک و ۱ یا ۲ دستگاه ۴ لول ضدهوایی بوده است : فروغ نادروغ, ص ۱۳, همچنین همین رویه برای وانت تویوتا و آیفا دینو نیز انجام گردیده است .
۱۰- فروغ بی دروغ, ص ۱۴- ۱۲ .
۱۱- فروغ بی دروغ, ص ۱۴- ۱۲.
۱۲- فروغ بی دروغ, ص ۱۴- ۱۲.
۱۳- رجوی, مسعود: به نقل از چه باید کرد, ص ۸۱. .
۱۴- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص ۲۳ .
۱۵- همان, ص۲۵ .
۱۶- فروغ بی دروغ...., ص ۱۵ .
۱۷- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص۳۰ و ۲۸ و۲۵ .
۱۸– همان,ص ۲۵ و فروغ بی دروغ...., ص ۱۵ .
۱۹- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص ۳۰,۲۸ , ۲۹ و۲۵ .
۲۰- همان , ص ۳۱ .
۲۱- مرداب ص ۱۱۲ و فروغ بی دروغ...., ص ۱۶- ۱۵ .
۲۲- این تعبیر از اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین خلق است که در بسیاری از گزارش های خویش پیرامون عملیات فروغ ارائه داده اند .
۲۳- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص ۳۷-۳۲ .
۲۴- فروغ بی دروغ..., ص ۱۶- ۱۵, در ضمن به این نکته توجه شود که وقتی برای فتح تهران ۳ روز فرجه تعیین می شود, سه و نیم ساعت تأخیر در یک شبانه روز بسیار زیاد می باشد .
۲۵- فروغ بی دروغ..., ص ۱۶- ۱۵, در ضمن به این نکته توجه شود که وقتی برای فتح تهران ۳ روز فرجه تعیین می شود, سه و نیم ساعت تأخیر در یک شبانه روز بسیار زیاد می باشد .
۲۶- همان, ص ۱۸- ۱۶ .
۲۷- همان, ص ۱۸- ۱۶ .
۲۸- همان, ص۲۰- ۱۷و گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش...ص ۸۳-۸۲ .
۲۹- همان, ص۲۰- ۱۷و گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش...ص ۸۳-۸۲ .
۳۰- همان, ص۲۰- ۱۷و گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش...ص ۸۳-۸۲ .
۳۱- همان, ص۲۰- ۱۷و گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش...ص ۸۳-۸۲ .
۳۲- در فصل پایانی راجع به اختلاف سازمان با علی زرکش اشاره کوتاهی خواهد شد .
۳۳- علاوه بر کتاب اسناد مکاتبات من و ... رجوع شود به کتاب دهمین سالگرد فروغ جاویدان, ص ۴۰۲-۴۰۱ که البته گزارش هایی مغرضانه راجع به او داده است .
۳۴- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص ۵۶-۵۵ .
۳۵- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص ۸۲ و دهمین سالگرد فروغ جاویدان, ص ۴۱۹ .
۳۶- فروغ بی دروغ, ص ۲۰ و ۲۱ و ۲۷ و همچنین اظهارات یکی از فرماندهان هوانیروز در مصاحبه با صدای جمهوری اسلامی ایران .
۳۷- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص ۳۹ .
۳۸- همان, ص ۴۱ .
۳۹- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ...,ص ۸۶ .