عملیات فروغ جاویدان؛ آخرین تلاش(۵)

نویسنده: آصف
دستاوردها و نتایج انجام عملیات فروغ جاویدان
۱- وارد آمدن ضربه بی سابقه و گسترده بر پیکره سازمان مجاهدین خلق
۲- فروپاشی ارتش آزادیبخش و تعبیر نشدن رویاهای آن
۳- اجرای مراحل سوم و چهارم انقلاب ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین خلق
۴- برخی از نتایج و دستاوردهای دیگر عملیات فروغ جاویدان برای مثلث جمهوری اسلامی ایران، عراق و سازمان مجاهدین خلق
دستاوردها و نتایج انجام عملیات فروغ جاویدان
۱ - وارد آمدن ضربه بی سابقه و گسترده بر پیکره سازمان مجاهدین خلق
یکی از مهم ترین و تأثیرگذارترین نتایج و دستاوردهای عملیات فروغ جاویدان که بازتاب و انعکاس بسیار گسترده ای در بین هواداران سازمان مجاهدین خلق و نیز ناظران اوضاع سیاسی کشور ایران داشت, وارد آمدن ضربه بسیار شدید بر پیکره سازمان از لحاظ نیرو و امکانات بود، تا آن جا که بسیاری این عملیات را موجب بر باد رفتن تمامی تلاش های این گروه از ابتدای انقلاب دانسته و لذا انتقادهای بسیار شدیدی را متوجه مسعود رجوی نمودند(۱)
البته هر چند نابودی تجهیزات نظامی و لجستیک مجاهدین خلق مشکل چندان خاصی تلقی نمی شد و تمامی آن ها اهدایی رژیم صدام و احتمالاً دیگر حامیان مجاهدین همچون عربستان سعودی و اردن و دیگر مخالفان ایران (۲) بود, اما کشته شدن نزدیک به دو هزار نفر از اعضای سازمانی که کل هواداران آن به ده هزار نمی رسیدند, ضربه ای بسیار مهلک بود، مخصوصاً که افراد کشته شده از فعال ترین و قدیمی ترین مهره های سازمان بودند و در بین آنها افرادی چون علی زرکش , مهین رضایی , مهدی کتیرایی , محمدعلی خیابانی(برادر موسی خیابانی), باقر بیگدلی و.... و حتی دو نویسنده معروف یعنی ”ابوذر ورداسبی“ و ”محمدحسین حبیبی“ نیز وجود داشتند(۳)
بنابر اعلام رسمی ارتش آزادیبخش تعداد نیروهای از دست رفته مجاهدین در عملیات فروغ یک هزار و دویست و شصت و سه نفر بود که یازده نفر نیز بعداً در اثر شدت جراحت ها فوت نمودند (۴) که البته این کمترین آمار است و خود سازمان مجاهدین خلق در ضمن همین آمار و نیز بعدها بر تعداد بیشتری مهر تأیید زد. زیرا که اعلام نمود تعدادی از نیروهایش نیز اسیر یا مفقود شده اند که به دلیل رعایت مسائل امنیتی از ذکر تعداد و نام آنان معذور می باشد(۵) . همچنین در گزارش های دیگر عددهایی همچون یک هزار و چهارصد , یک هزار و هشتصد و شصت و دو هزار نفر نیز قید گردیده است که حداقل شانزده نفر از آنان در زمره مسئولان سازمان مجاهدین خلق, شورای ملی مقاومت و ارتش آزادیبخش بودند (۶)
اگر تعداد کل نیروهای شرکت کننده در عملیات فروغ جاویدان پنج هزار نفر فرض شود و اگر تعداد یک هزار و سیصد نفر از اسرای ایرانی همراه این پنج هزار نفر محسوب گردد، آن گاه سه هزار و هفتصد نفر از این افراد عضو سازمان خواهند بود و میزان کشته ها نیز ۶۰ ٪ (شصت درصد) از کل نیروهای مجاهد شرکت کننده در عملیات را تشکیل خواهد داد(۷) که این مسئله عمق فاجعه انسانی را برای آن گروه نمایان می سازد، زیرا با این حساب به طور میانگین حدود ۴۵٪ از اعضای سازمان تنها در کمتر از سه شبانه روز یعنی ساعت ۱۶ بعد از ظهر روز دوشنبه سوم تا ظهر روز پنجشنبه ششم مرداد ماه (۸) نابود گردیدند، که این تلفات برای نیرویی که در قالب چریکی شکل گرفته و فعالیت دارد و دارای توان و تعداد محدودی نیز می باشد بسیار خرد کننده و مهلک بود و اگر هم تعداد اسرا علاوه بر پنج هزار نفر باشد باز هم ۲۷% از اعضای سازمان کشته شده اند که تعداد مجروحان و معلولان علاوه بر این تعداد می باشد .
این تلفات سنگین مجاهدین در حالی بود که بنابر ادعای آنان در جریان عملیات فروغ, تعداد پنجاه و پنج هزار نفر از نیروهای ایرانی کشته شدند(۹) و همان گونه که انتظار می رود این ادعا با واکنش کارشناسان نظامی و ناظران مواجه گردید, زیرا علاوه بر اینکه به قاعده اصول نظامی به طور متوسط بابت هر کشته سه زخمی نیز وجود دارد، بایستی در جمع حدود دویست هزار نفر از نیروهای ایرانی کشته و زخمی شده باشند که این تعداد نه تنها اغراق و یک ادعای بسیار باورنکردنی می نماید بلکه مورد ادعای خود ارتش آزادیبخش هم نیست و از عهده یک نیروی پنج هزار نفری حتی با فرض معجزه نیز محال می باشد و در طول جنگ عراق و ایران نیز هیچ کدام از دو طرف علیرغم این که دارای توان و محدوده عملیاتی بسیار وسیعی بودند در هیچ عملیاتی چنین ادعایی ننمودند و اگر چنین مسئله ای صحیح بود، چرا و به چه انگیزه نیروهای سازمان به سمت عراق عقب نشینی نمودند و به پیشروی ادامه ندادند، مخصوصاً که هنوز هم حدود درصد قابل توجهی از نیروهای آنان سالم بود و با این کارآیی معجزه آسای ادعا شده توان آن را داشتند که معادل همین تعداد یا حتی بیشتر از دیگر نیروهای ایرانی را کشته و مجروح نمایند که آثار روانی و تبلیغاتی خردکننده ای نیز برای حکومت اسلامی و هواداران و نیروهای آن برجای می نهاد و سقوط آن حتمی بود. خصوصاً که در آن زمان جمهوری اسلامی در جبهه های جنوب و غرب با رژیم عراق نیز در حالت جنگی به سر می برد و عراق هم علاوه بر حمایت از مجاهدین خلق ناظر و مترصد پیدایش کوچکترین رخنه و شکاف در توانایی های نظام ایران بود تا بتواند آن را به زانو درآورده و به اهداف آغازین حمله به ایران دست یابد و در نتیجه این اوضاع, ایران چنین تعداد نیروی زیادی برای مقابله با تهاجم مجاهدین خلق را دارا نبود مگر این که ادعای آقای خمینی مبنی بر حمایت ارتش بیست میلیونی از او باور شود .
واقعاً اگر وجود چنین تلفاتی برای نیروهای ایرانی واقعیت داشت, اثر خردکننده و درهم شکننده چنین شکست بزرگی یعنی دویست و پنجاه هزار کشته و زخمی در همان سال حکومت اسلامی را متلاشی می نمود. مگر این که به ادعای [آیت الله] خمینی مربوط به عشق هوادارانش به شهادت ایمان آورده شود . از سوی دیگر نشانه های آشکار و پنهان در رفتارهای سازمان نشان می دهد که تلفات نظام اسلامی بسیار کمتر از رقم مورد ادعای سازمان باشد ، که حتی تعداد آن را کمتر از هزار نفر کشته اعلام نموده اند (۱۰) زیرا نیروهای حکومتی با استقرار در تپه ها و کوههای مسلط بر منطقه و بستن راه تنگه و همچنین استفاده بسیار گسترده و وسیع از بمباران هوایی و آتش هلی کوپتری به مقابله با مجاهدین ناآشنا به جنگ کلاسیک که در ستونی مستقیم و روی جاده حرکت می نمود و از حمایت توپخانه و هوایی نیز برخوردار نبود اقدام نمودند و اتفاقاً به دلیل غافلگیری اسم عملیات را مرصاد به معنای کمینگاه نهادند (۱۱) و به همین دلیل خود مسعود رجوی نیز در هنگام مشاهده ی باقیمانده نیروی مجاهدین به آنان گفت ”این که شماها بازگشتید یک معجزه بود و خدا دو باره شماها را به من داده است“ (۱۲). علاوه بر اینکه ادعای سازمان راجع به میزان تلفات نیروهای حکومتی ایران از سوی هیچ منبع مستقل و خبرگزاری بین المللی تأیید نگردید و مسلماً در صورت وجود چنین تلفاتی به حکومت، موج آن در کشور می پیچید و حتی جمهوری اسلامی نیز سعی می کرد به بهره برداری از شهدای آن اقدام نماید و به دلیل همین تلفات کم بود که بعداً رفسنجانی ریاست وقت مجلس شورای اسلامی و جانشین فرماندهی کل قوا گفت ”ما از قبل می دانستیم ضد انقلاب می خواهد چه کند لذا در را باز کردیم تا همه را در درون کیسه کنیم و درش را ببندیم“. (۱۳) و از همه مهمتر سعی رجوی در توجیه عملیات شکست خورده و روحیه بسیار ضعیف مجاهدین و یأس و سرخوردگی شدید آنها در روزهای پس از عملیات (۱۴) همه و همه شاهدی است بر شکست کامل . لذا بحث انقلاب سوم و چهارم ایدئولوژیک و موانع عبور از تنگه توسط مسعود رجوی ارائه گردید (۱۵)
در این جا جهت اطلاع بهتر از میزان تلفات مجاهدین خلق و نیروهای جمهوری اسلامی ایران , گزارش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ارائه می گردد :
تلفات ارتش آزادیبخش (سازمان مجاهدین خلق)
گزارش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی :
- تعداد کل نیروهای مجاهدین خلق شرکت کننده در عملیات : پانزده هزار نفر.
- تلفات مجاهدین خلق :- ۴۸۰۰ کشته و هزاران زخمی .
- انهدام ۱۲۰ دستگاه تانک و ۴۰۰ نفربر زرهی .
- انهدام ۹۰ قبضه خمپاره انداز هشتاد میلی متری و ۱۵۰خمپاره انداز صد و هشت میلی متری و ۳۰ توپ صد و شش میلی متری .
- غنائم :
- ۱۰۰۰ قبضه آرپیجی هفت و ۷۰۰ تیربار کلاشینکف و دهها دستگاه نفربر و تانک زرهی و نیز دهها دستگاه خودرو به همراه تعدادی تجهیزات پیشرفته الکترونیکی و مخابراتی و مقادیری اسناد درون گروهی سازمان مجاهدین خلق (۱۶)
گزارش ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش :
- کشته شدن ۱۲۶۳ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق که در بین آن ها پنج عضو هیئت اجرایی با سمت فرماندهی تیپ رزمی و یازده معاون هیئت اجرایی وجود داشتند و از زمره آنان می توان به امثال محمدعلی خیابانی (برادر موسی) ,کاظم باقرزاده ( عضو شورای ملی مقاومت) , محمدحسن حبیبی و ابوذر ورداسبی (از نویسندگان سازمان ) و علی زرکش ( جانشین پیشین مسئول اول سازمان که البته قتل او به خود مجاهدین منسوب است) اشاره نمود .
- زخمی شدن تعداد ۱۱۰۰ نفر از اعضای ارتش آزادیبخش (سازمان مجاهدین خلق) که یازده نفر از آنان مرده و نهصد و نود و چهار نفر که سطحی مجروح بودند , بهبودی یافتند ( پس تکلیف معلولان چه می شود چرا که بخشی از زخمیان جنگ را این افراد تشکیل می دهند)
- از دست رفتن تعداد ۶۱۲ دستگاه خودرو، هفتاد و دو دستگاه تانک و زره پوش, بیست ویک قبضه توپ ۱۲۲ میلی متری , پنجاه و یک (۵۱) دستگاه تفنگ ۱۰۶ میلی متری و نیز غیر قابل استفاده گشتن بسیاری دیگر از تجهیزات متعلق به ارتش آزادیبخش (۱۷)
۲ - فروپاشی ارتش آزادیبخش و تعبیر نگشتن رویاهای آن.
از جمله اقدام های سازمان مجاهدین خلق برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران تشکیل نیرویی با نام ”ارتش آزادیبخش ملی ایران“ بود که در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۶ با پشتیبانی وسیع نظامی و تدارکاتی از سوی رژیم عراق و همچنین تبلیغات بسیار گسترده جناح مخالف حکومت ایران همراه گردید که بسیاری با تصورهای غیرواقعی و اغراق آمیز, به توان نظامی آن ارتش در مقابله با نیروهای نظامی جمهوری اسلامی و همچنین استقبال توده های اجتماعی از آن دلخوش کرده و امید بسته بودند. اما تنها پس از گذشت کمتر از ۱۴ ماه از تأسیس ارتش آزادیبخش ملی, با وارد آمدن شکست خردکننده بر پیکره نیروها و تجهیزات آن ارتش و همچنین ناکامی آن در وارد نمودن ضربه ی اساسی و یا حداقل قابل انعکاس داخلی و بین المللی و نیز برکشیدن توده های اجتماعی در عملیات فروغ جاویدان ( که با بی میلی و دوری مردم شهری و عشایر منطقه ی کرمانشاه نیز روبرو شد ) در حقیقت نه ارتش آزادیبخش ملی نتوانست به اهداف خویش دست پیدا کند بلکه از نظر استخوان بندی و حتی ماهیتی و فلسفه ی وجودی نیز دچار تلاشی و فروپاشی گردید و به عنصری سوخته و بی خاصیت بدل گردید و هر چند بعدها کوشش هایی در راه ادامه فعالیت و تغییر تاکتیک آن با ادامه ی حضور در قرارگاه اشرف انجام گرفت اما آن قرارگاه بیشتر به عنوان کمپ و مقری برای استقرار مجاهدین در شکل یک شهرک تلقی گشته و درگیری های نظامی مجاهدین نز به سمت مقابله با کردهای شمال و شیعیان جنوب عراق نشانه رفت که اصلاً نه تنها هدف تأسیس ارتش آزادیبخش به شمار نمی رفت بلکه مزدوری کامل برای شخص صدام حسین و انحراف عمیق از اهداف سیاسی و حتی وجهه ی انسانی سازمان مجاهدین محسوب گردید و سازمانی که خود داعیه سرکوب گردیدن از سوی حکومت اسلامی ایران را داشت, خود مسئول سرکوبی قیام های توده ای و آزادیبخش دیگر ملت ها شناخته شد و به همین جهت رجوی سعی کرد انجام این اعمال را اجباری و از سر ناچاری و نه اختیار بخواند. (۱۸) اما پیرامون اصل مطلب یعنی زیر سئوال رفتن حرکت نظامی توسط سازمان و در قالب ارتش آزادیبخش نیز سخنان مسعود رجوی در مورد به درد نخوردن عقل نظامی صرف که حاصل آن عملیات فروغ جاویدان می باشد (۱۹) برای اثبات مدعا کافی است و همین مخالفت با تکیه بر ”عقل نظامی صرف“ یعنی ضربه به پیکره ارتش آزادیبخش و لزوم روی آوردن به راههای دیگر غیرنظامی بود, ضمن آنکه معنای دیگر آن, مدعای این نوشتار یعنی عدم توجه سازمان به مبانی اجتماعی, فرهنگی و سیاسی می باشد. تحولات بعدی همچون روند بهبود روابط بین ایران و عراق به دلیل تهدید عراق از سوی قدرت های غربی و لذا ضعیف شدن موضع آن کشور در برابر ایران که مخصوصاً در قضیه آزاد کردن اسرای ایرانی و عقب نشینی از نفت شهر در هنگام جنگ اول خلیج فارس تجلی یافت و ادامه ی کژدار و مریض این نوع روابط موجب گردید عملاً از ارتش آزادیبخش چیزی جز اسم بی مسما باقی نماند و حضور آن منحصر در پادگان اشرف گردد که البته گاه نیز مورد هجوم هوایی و موشکی ایران به عنوان هدفی برای بهره بردارهای سیاسی, تبلیغاتی و شاید هم تمرین نظامی قرار بگیرد!.
۳- اجرای مراحل سوم و چهارم انقلاب ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین خلق
ضربه شدید شکست عملیات فروغ جاویدان به پیکره ی سازمان مجاهدین خلق و همچنین افت شدید روحیه ی مجاهدین پس از آن, علاوه بر لزوم یافتن مقصرهای احتمالی که باعث شکست عملیات گردیده بود, راهکارهایی را نیز می طلبید تا موقعیت رهبری و موجودیت سازمان راغ از بحران بوجود آمده نجات داده و بتواند انرژی مجاهدین را در محلی دیگر صرف نماید تا به اصطلاح سوپاپ اطمینانی تعبیه گشته و لذا در همین راستا مراحل سوم وچهارم انقلاب ایدئولوژیک از سوی رهبری سازمان با هدف توجیه شکست فروغ جاویدان و درمانی برای این زخم کشنده ارائه گردید . در این مرحله از انقلاب ایدئولوژیک , پس از آن که برخی فرماندهان مسئولیت شکست عملیات فروغ جاویدان را به بهانه ی ضعف ایدئولوژیکی خویش برعهده گرفتند (۲۰) , مسعود رجوی نظر خود مبنی بر ناکافی بودن عقل نظامی و پرهیز از تکیه و گسترش آن را اعلام کرده و سپس نیز انقلاب سوم ایدئولوژیک به اسم "تنگه و توحید" را مطرح نمود که نه تنها گناه شکست عملیات را بر گردن مجاهدین می انداخت, بلکه آنان را به نقص هایی مانند ضعف ایدئولوژیکی, تعلق خاطر و منیت و نفسانیت داشتن, خالص نبودن و.... که برخی از خصائص ذاتی هر انسانی می باشد متهم نمود و این مسائل را مانع عبور آنان از تنگه ی چهار زبر (مرصاد) دانست و در راستای حذف و اصلاح این مشکلات و نقائص راهکارهایی ارائه و اجرا گردید که حاصل آن اموری مانند انقلاب طلاق که شامل جدایی زنان و شوهران از یکدیگر و حتی والدین از فرزندان گردید و همچنین تعلق همه چیز حتی همسران و شهدا و...به رهبری بود که این مسئله در مقاله انقلاب ایدئولوزیک بطور کامل بحث گردیده است و دقیقاً پس از شکست عملیات فروغ اجرا گردید و سپس نیز انقلاب چهارم یعنی مسئول اول شدن مریم رجوی (۲۱) که در حقیقت نوعی تبلیغ و مانور گروهی و خط جدید خمینیسم در سازمان به همراه سلب تکلیف از مسعود رجوی و بالا بردی شأن و منزلت و مقام او تا حد قدس ربوبی و ولایت شرعی و امامت بود اتفاق افتاد که به دلیل ذکر کامل این مسئله در مقاله انقلاب ایدئولوژیک و همچنین نگاشته های فراوانی از امثال فریدون گیلانی, علی رضوانی, هادی شمس حائری و دیگر اعضای باسابقه سازمان در کتابهایی همچون چه باید کرد, ارتجاع مغلوب در رقابت با ارتجاع غالب, سراب, روی خط شب با رادیو ایران, کالبدشکافی قلعه ی الموت و عشق ممنوع و.... از تکرار آن پرهیز می گردد و تنها به این نکته اشاره می گردد که حاصل این مسائل چیزی جز انحرافی نو و گشایش روابط غیردموکراتیک و استبدادی از بالا به پایین و نهادن لگام بر دهان اعضا نبود و به همین جهت نیروهای بسیاری از بدنه ی سازمان ریزش نمودند که با زندان و شکنجه و.... نیز روبرو گردیدند. جریان بیمه نیز که قبل از انقلاب ایدئولوژیک و بلافاصله پس از شکست فروغ اتفاق افتاد، همان تحلیل سازمان راجع به انجام عملیات جاویدان می باشد که قبلاً بطور مفصل اشاره گردید و آن عبارت بود از نادیده انگاشته نشدن نقش مجاهدین خلق در تحولات آینده ی ایران به دلیل انجام عملیات فروغ جاویدان و مسدود شدن راه برای انجام رفورم لیبرالی یا تغییر سیاسی اجتماعی بدون مجاهدین (۲۲)
۴- برخی از نتایج و دستاوردهای دیگر عملیات فروغ جاویدان برای عراق و سازمان مجاهدین خلق
عملیات فروغ جاویدان علاوه بر مسائلی که بیان گردید دارای آثار و تبعات دیگری برای مجاهدین و عراق بود که در این قسمت به بخش های کلیدی آنها اشاره می گردد:
۱- رهایی ایران و عراق از مشکل مجاهدین؛ عملیات فروغ نه تنها با ضربه شدیدی که به سازمان مجاهدین خلق وارد نمود, تا مدت ها حکومت ایران را از شر آنان خلاص نمود و آن ها را به مسائلی درونی همچون انقلاب ایدئولوژیک, سرخوردگی نیروها و جدایی برخی از آنان مشغول نمود بلکه عراق را نیز از مشکل تعهد داشتن نسبت به رجوی راحت کرد و با انجام عملیات فروغ, صدام که تسلیحات و هزینه آن را تهیه نموده بود, به تعهد خویش در قبال مجاهدین عمل کرده و این مجاهدین بودند که هم کمک ها را بر باد دادند و هم از آن بهره ای نبردند و لذا صدام از فشار آنان رهایی یافت, ضمن اینکه تبدیل مجاهدین به سازمانی شکست خورده و در آستانه نابودی, راه را برای اجرای بهتر آتش بس و بقای آن و آغاز روند صلح بین ایران و عراق هموارتر می نمود.
۲- پس از شکست عملیات فروغ جاویدان و سال های بعد از آن که ایران شاهد روند بازسازی اقتصادی و بنیان های حاکمیتی در داخل بود, سازمان مجاهدین با از دست دادن پویایی دهه ی ۱۳۶۰ رو به افول نهادن, درگیر مشکلاتی عدیده همچون فشارهای بین المللی ناشی از جو جهانی ضدتروریسم و محکومیت سازمان به عنوان مصداقی از آن و نیز ریزش نیروهای قدیمی و باسابقه گردید و به دنبال آن تمامی فرضیه ها و پیش بینی های آنان مبنی بر گره خوردن حیات جمهوری اسلامی با ادامه جنگ و بحران و فروپاشی آن به دنبال قبول آتش بس یا فوت آیت الله خمینی و این که تضادهای درونی حکومت و جنگ جناح ها نیز موجب سقوط آن شده و حتی عمر کابینه رفسنجانی از کابینه بختیار نیز کمتر خواهد بود و..., اشتباه درآمده و بار دیگر پوچ و واهی بودن تمامی این تحلیل ها و فرضیه ها ثابت گردید وبی اعتباری بیشتر مجاهدین و کسب وجهه بیشتر برای حکومت آخوندها انجامید که از این بابت نیز ضربه ای بود به مقام نظریه پردازی مسعود رجوی و اگر عملیات فروغ جاویدان, نقطه شروع و محور این تلاشی محسوب نگردد, لااقل کاتالیزور و تسریع کننده آن بود و شرایطی به وجود آمد که نهاد پوسیده و رو به اضمحلال سازمان مجاهدین خلق مجبور گردید برای ادامه فعالیت با پوشش شورای ملی مقاومت و رفتارهایی نمایشی مانند فمنیسم گرایی افراطی و ... چهره واقعی خویش را پنهان نماید(۲۴)
در پایان این بخش, دلایل انجام و همچنین دستاوردهای عملیات فروغ جاویدان از دیدگاه سازمان مجاهدین خلق و شاخه نظامی یا نام دیگر آن یعنی ارتش آزادیبخش به شکل نکته و گزینه ارائه می گردد هرچند که در بخش مربوط به دلایل انجام عملیات اشاره و بررسی لازم به عمل آمد و در نهایت قضاوت بر عهده خوانندگان محترم می باشد:
۱- پس از پذیرش قطعنامه توسط ایران مجاهدین خلق در برابر آزمایش بزرگی قرار گرفتند که بایستی دست روی دست می نهادند و به انتظار دست پخت های ارتجاعی و امپریالیستی می نشستند و یا به مبارزه (عملیات فروغ ) دست می زدند (۲۵)
۲- عملیات فروغ برای مقابله با توطئه ها و انواع و اقسام زدوبندها بین المللی رژیم و نگاهبانی از خون شهدا و حفظ و تثبیت کلیه دستاوردهای مقاومت و شورا انجام گرفت (۲۶)
۳- دستاوردهای عملیات صرفاً در زمینه نظامی خلاصه نمی شود و موجب به صدا درآمدن ناقوس مرگ و سقوط رژیم و تضمین پیروزی تنها جانشین دموکراتیک انقلابی (شورای ملی مقاومت) گردید(۲۷)
۴- اثبات ضربه پذیری رژیم و به لرزه درآمدن آن (۲۸)
۵- استقبال مردم از مجاهدین خلق (۲۹)
۶- بسته بودن راه بر هر آلترناتیو ارتجاعی و استعماری (۳۰)
۷- تنها آلترناتیو مشروع و مردمی شورا است و تحت الشعاع جنگ هم نیست و بسته شدن راه برای معامله اپوزیسون مانند سلطنت طلبان (۳۱)
۸- درهم شکسته شدن سیاست های جنگ طلبانه رژیم و قبول آتش بس از سوی آن (۳۲)
۹- حقانیت صلح و مخالفت رژیم با آن (۳۳)
۱۰- تا رژیم هست صلح نیست (۳۴)
۱۱- گره خوردن حیات رژیم با جنگ (۳۵)
۱۲ - اکنون دیگر رژیم نزدیک سقوط است و شورا هم بهترین جایگزین (آلترناتیو) می باشد (۳۶)
۱۳- عملیات فروغ جاویدان رژیم را مجبور به پذیرش آتش بس نمود (۳۷)
۱۴ – نفوذ نیروهای مجاهدین خلق به عمق ۱۵۰ کیلومتری خاک ایران که در طول جنگ هشت ساله ایران و عراق برای هیچ کدام از دو طرف اتفاق نیفتاد (۳۸)
در هر حال با کمی تأمل و بخصوص پس از گذشت یک دهه و نیم از عملیات فروغ می توان به طور کامل به اشتباه و حتی دروغ بودن این گزارش ستاد عملیاتی ارتش آزادیبخش پی برد و با نگاهی نو به جایگاه مجاهدین خلق و حکومت اسلامی قضاوتی درخور نمود مخصوصاً که بندهایی چون۳ و۴ و۵ و۸ و۱۱ کاملاً دروغ و از زمره تحریف های تاریخی است چرا که برای مثال انجام عملیات فروغ پس از پذیرش قطعنامه توسط ایران بود نه آن که عملیات ایران را به پذیرش آن مجبور نماید.
فهرست منابع
۰۱- شمس حائری, هادی: ارتجاع مغلوب در رقابت با ارتجاع غالب, ص ۹۸, همچنین کتاب های فروغ بی دروغ, چه باید کرد و مرداب در بیان این مسائل می باشد. مثلاً مرداب, ص ۱۰۷.
۰۲- پیرامون حمایت های عربستان و اردن و دیگر کشورهای مرتجع عربی رجوع شود به جمعبندی سازمان به نقل از فروغ بی دروغ...., ص ۳۲ .
۰۳- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص ۸۳-۸۲ .
۰۴- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص ۸۲ و ۸۴ .
۰۵- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص ۸۲ و ۸۳ و مهدی خانبابا تهرانی, محمود راسخ افشار و منوچهر صالحی به نقل از نشریه نگاه سال دوم, شماره پنجم , مقدمه و مرداب, ص ۱۱۴ و چه باید کرد, ص ۸۱. .
۰۶- همان.
۰۷- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص۸۳-۸۲ و داد, مهری :استراتژی رژیم آخوندی برای سرکوبی اپوزسیون به نقل از نگاه, سال سوم,شماره دوم, ژانویه ۱۹۹۷,ص۶۰.
۰۸- همان.
۰۹- با توجه به اینکه روز اول عملیات و نیمه اول روز دوم هیچ گونه درگیری رخ نداده بود و نبردها از اواسط روز دوم آغاز گردید .
۱۰- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص ۷۸ .
۱۱- مرداب , ص ۱۹۵ .
۱۲- لغت نامه دهخدا, ذیل کلمه مرصاد, یادداشت دهخدا,(لوح فشرده), دانشگاه تهران, ۱۳۸۰ .
۱۳- مرداب, ص ۱۹۵ .
۱۴- چه باید کرد, ص ۸۱.
۱۵- ارتجاع مغلوب در رقابت با ارتجاع غالب, ص ۹۴- ۹۳ و مرداب, ص ۱۰۹- ۱۰۷. و نگاه, سال دوم, شماره ۴, ص ۸۷- ۸۶ .
۱۶- بحث تنگه و توحید از مباحث انقلاب ایدئولوژیک و بیرون از موضوع مقاله می باشد اما اشاره کوتاهی به آن در همین فصل خواهد شد .
۱۷- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص ۱۴۰ .
۱۸- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص ۸۴- ۸۲ .
۱۹- به نقل از چه باید کرد, ص ۱۰۶- ۹۹ .
۲۰- مرداب : ص ۱۱۵ .
۲۱- مرداب : ص ۱۰۸ .
۲۲- ارتجاع مغلوب در رقابت با ارتجاع غالب, ص ۹۴- ۹۳ .
۲۳- مرداب, ص ۱۱۸, و بیانیه سازمان به مناسبت عملیات فروغ جاویدان در سال ۱۳۶۷ .
۲۴- خمینی, روح الله: پیام به حجاج بیت الله الحرام در سال ۱۳۶۷ .
۲۵- این مطلب در مباحثی مانند "شورای ملی مقاومت"و پارلمان و مصوبات آن و ریاست جمهوری و مسئول اول گشتن مریم رجوی در سازمان مجاهدین خلق و گماشتن زنان به مقام های بالا و ... به گونه ای مفصل قابل تأمل و بررسی می باشد .
۲۶- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص۹۶ .
۲۷- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص ۹۸ .
۲۸- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص ۹۱ .
۲۹- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص ۹۹ .
۳۰- همان.
۳۱- همان.
۳۲- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص ۱۰۴- ۱۰۰ .
۳۳- همان.
۳۴- همان.
۳۵- همان.
۳۶- همان.
۳۷- دهمین سالگرد فروغ جاویدان , ص ۳۵۲ .
۳۸- گزارش پایانی ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ..., ص ۸۸ .