«مرصاد» خودکشی منافقین با تحلیل‌‌های غلط‌شان بود



نگاهی به عملیات مرصاد در گفت‌ و گو با سردار رضا افروز از مسئولان قرارگاه رمضان


صدای اولین گلوله‌هایی که منجر به یک جنگ تمام عیار ۱۰ ساله در ایران اسلامی شد را می‌توان در کردستان و مناطق غرب ایران شنید و در مقابل آن آخرین گلوله‌های جنگ و دفاع مقدس نیز در آنجا شلیک شد.

منطقه‌ای بسیار حساس و استراتژیک با فرهنگ، مردم و اقلیم بسیار خاص که آنجا را برای نظام جمهوری اسلامی منحصر به فرد کرده است. ۵ مرداد سالروز آخرین عملیات گسترده نظامی در غرب است. مرصاد، نام عملیاتی است که به گفته فرماندهان دوران دفاع مقدس خودکشی تمام عیار برای منافقین محسوب می‌شود. در همین راستا در سالروز این واقعه بر آن شدیم تا گفت‌و‌شنودی با سردار افروز از مسئولان قرارگاه رمضان که از حاضران ‌ این عملیات است ترتیب دهیم، متن زیر حاصل این گفت‌وگو است.

برای شروع معرفی اجمالی از خودتان بفرمایید.


بنده رضا افروز، متولد ۱۳۳۳ در تهران هستم. با پیروزی انقلاب اسلامی وارد کمیته انقلاب اسلامی شدم و بعد از ورود به کمیته جذب اطلاعات کمیته مرکزی شدم. مدتی در زندان اوین خدمت کردم تا در زمستان ۵۸ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شده و متعاقباً جذب اطلاعات سپاه شدم. درگیری کردستان و پاوه مقدمه حضورمان را در جبهه‌های حق علیه باطل فراهم کرد. ورود ما به کردستان در سال ۵۸ همانا و ماندن حقیر تا پایان عملیات مرصاد در غرب نیز همانا. به هر حال از سال ۶۲ تا پایان مرصاد در قرارگاه برون‌مرزی و عملیاتی رمضان مشغول خدمت بودم که در این مدت مسئولیت‌هایی نظیر مسئول عملیات سپاه جوانرود، فرمانده سپاه پاسداران جوانرود، مسئول عملیات سپاه غرب (منطقه ۷ کشوری)، فرمانده قرارگاه بدر، جانشین عملیات سپاه غرب، فرمانده قرارگاه تاکتیکی سلمان در نیروزمینی سپاه پاسداران، فرمانده پایگاه چریکی شمال عراق، فرمانده ناحیه یک قرارگاه رمضان، جانشین قرارگاه لشکری نصر، جانشین تیپ هجرت و مسئول مرکز مطالعات جنگ نامنظم در قرارگاه رمضان را در کارنامه خود به ثبت رساندم. بعد از آن نیز در مرکز مطالعات نیروی زمینی سپاه پاسداران بودم و اکنون معاون بسیج پیشکسوتان هستم.

در زمان وقوع عملیات مرصاد و حمله منافقین شما در کدام منطقه بودید و چگونه مطلع شدید؟


در آن زمان ما در پادگان کاسه‌گران گیلانغرب بودیم. یادم است به همراه سردار ذوالقدر که فرمانده قرارگاه رمضان بود و سردار مسجدی و تعدادی از برادران مسئول د‌ر پادگان کاسه‌گران بودیم. ما در آن مقطع در گیلانغرب خط داشتیم و بچه‌ها برای اداره خط پدافندی آنجا بودند. در آن زمان از سرفرماندهی سپاه آمدند و اطلاع دادند عراق شروع به پیشروی کرده است و برای مقابله از ما درخواست کمک کردند. سه تیم از کاسه‌گران هماهنگ کردیم و فرستاده شدند. تیم اول از پادگان اعزام شد و قرار شد به کرند برود. اما قبل از رسیدن به کرند در سه راهی اسلام‌آباد با منافقین درگیر می‌شوند و همان جا خط تشکیل می‌شود. خط اول در سه راهی اسلام‌آباد به سمت پل دختر تشکیل شد. تعدادی دیگر و تیم دوم از کرمانشاه حرکت کردند و به کمک باقیمانده‌های تیپ انصارالحسین در چهارزبر شتافتند و تیم سوم به پادگان ابوذر فرستاده شدند تا به بچه‌های تیپ نبی‌اکرم اطلاع‌ بدهد پادگان را ترک کنند. در واقع نیروهای قرارگاه لشکری نصر قرارگاه رمضان که به کاسه‌گران آمده بودند تا به ما کمک کنند، اولین نیروهایی بودند که با هماهنگی‌های صورت گرفته به سمت ماجرای نفوذ منافقین رفتند. البته ما هنوز نمی‌دانستیم که ماهیت دشمن چیست؟ تا ۱۲ شب اولین روزی که منافقین وارد شدند این اقدامات صورت گرفت. فردا صبح قرار شد من به همراه سردار ذوالقدر و سردار مسجدی بیاییم در منطقه و بررسی داشته باشیم. با یک خودروی بیسیم‌دار آمدیم و در منطقه در ورودی شهر اسلام‌آباد ایستادیم که بچه‌های قرارگاه نجف را از جمله سردار حمیدی‌نیا و برادر ارتشی تیمسار علیاری که فرمانده قرارگاه غرب ارتش بود را هم دیدیم. آنجا تازه متوجه شدیم چه اتفاقی افتاده است و اینها عراقی نیستند، بلکه منافقین هستند که آمده‌اند. بعد از گذشت دقایقی برادران و بچه‌های خودمان را دیدیم و گزارش کاملی هم از آنها شنیدیم.در آنجا دیگر پیوستیم به بچه‌های خودمان و شروع به طرح‌ریزی عملیات از زمین به هوا کردیم.

این کار ادامه داشت تا یگان‌هایی مثل لشکر حضرت رسول (ص) و... از جنوب آمدند و کار پاکسازی از چهارزبر به سمت مرز شروع شد. در آن مقطع یکی دیگر از یگان‌های ما به نام گردان شهادت به فرماندهی برادر سردار جعفر جهروتی‌زاده با هماهنگی‌هایی که با شهید صیاد انجام دادیم برده شد و در ارتفاع بیونیچ‌ هلی برد شد و از پشت به منافقین زد. البته در پادگان بیونیچ تعدادی از بچه‌های سپاه جوانرود به فرماندهی سردار حاجی بابایی هم بودند که همگی به اتفاق هم از پشت سر وارد شده و به سمت کرند رفتند.

منافقین از یک مسیر جاده‌ای ورود پیدا کردند، آن مسیر را یادتان می‌آید؟


از مرز خسروی وارد قصر شیرین شدند. از قصر شیرین به سمت کل داوود آمدند. از کل داوود وارد جاده کرند شدند. از کرند به اسلام‌آباد آمدند و وارد پادگان الله اکبر اسلام‌آباد شده که در آنجا با بچه‌های ما درگیر شدند. در طول مسیر خیلی درگیر نشدند. اما به دلیل جنگ روانی که راه انداخته بودند وحشتی در منطقه به وجود آمده بود. مردم هم براساس این وحشت به وجود آمده می‌خواستند هرچه زودتر از منطقه خارج شوند و چون یک جاده مواصلاتی بیشتر وجود نداشت، ترافیک عظیمی از تراکتور تا وانت در چهارزبر ایجاد شد و ستون منافقین پشت این حجم ترافیک گیر کرد.

چگونه می‌شود که این حجم از منافقین و دشمن می‌تواند تا این عمق از خاک جمهوری اسلامی ورود کند؟ آیا این نشان از کار شناسایی قوی منافقین دارد؟

در آن مقطع چون بحث دفاع متحرک پیش آمده بود یک حمله سراسری از سوی بعثی‌ها در جنوب روی داده بود. بیشتر نیروها به جنوب فرستاده شده بودند. تعداد نیرویی که برای پدافند در منطقه مانده بودند چیزی حدود یک تیپ بود که در واقع اگر می‌خواستیم آن منطقه با آن وسعت را پدافند کنیم حداقل سه لشکر لازم بود. مسئله بعدی همراهی رژیم بعث و نیروهای عراقی تا مسیر قابل توجهی با سازمان منافقین و پشتیبانی آنها به وسیله توپخانه، بمباران هوایی و... بود. البته با تمام این صحبت‌ها عمل کردن سازمان منافقین درآن مقطع زمانی با آن وضعیت نوعی ریسک و خودکشی محسوب می‌شد. یعنی رجوی گفته بود می‌زنیم، اگر گرفت کرمانشاه سقوط می‌کند و اگر نگرفت، این همه نیرو را بعد از قطعنامه چه کار کنیم؟ در واقع‌با تحلیل‌های غلط دست به خودکشی زدند.

در خصوص شناسایی می‌توان گفت که اصلاً کار شناسایی انجام نداده بودند. چون به هیچ وجه از جاده جدا نمی‌شدند. یکی از دلایلی که توانستیم آنها را جمع کنیم و بچه‌های ما پیروز شدند همین بود که در منطقه پخش نشدند و در واقع منطقه را بلد نبودند. اگر از جاده جدا می‌شدند بسیار مشکل‌ساز می‌شد.

با توجه به نفوذ منافقین از مرز غربی کشور به نظر شما اگر امروز تروریستی به مرز گفته شده برسد احتمال دارد برای ما مشکل بسازد؟

امروز اصلاً قابل مقایسه با آن روزها نیست. شرایط امروز، نیروهای منطقه‌ای و بسیاری مسائل دیگر در منطقه خیلی عوض شده است. امروز اگر خدای ناکرده هجمه‌ای صورت گیرد، مطمئناً در همان مرز خفه شده و از بین می‌رود. شرایط آن روزها و آن وضعیت را به هیچ وجه نمی‌توان با امروز و توان امروز ما مقایسه کرد. اگر امروز خطری برای نظام باشد از داخل است. از فتنه‌گران و اهل فتنه است. خطر از سوی کسانی است که با اسم جمهوری اسلامی، علیه جمهوری اسلامی کار می‌کنندکه به حمد خدا و مدیریت رهبری آنها هم مهار شدند