نوجوانان و جوانان از حماسه مرصاد بیاطلاعند
مهدی حق بین دو اثر «منافقین خلق» و «از مجاهدین تا منافقین» را درباره گروه مجاهدین خلق نوشته است. وی از پژوهشگران علاقهمند به گروهها و جریانهای موثر بر انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی بهشمار میرود. به مناسبت پنجم مرداد، آغاز عملیات مرصاد در سال ۱۳۶۷ با این پژوهشگر به گفتو گو پرداختهایم.
چطور به پژوهش در حوزه منافقین علاقهمند شدید؟
من از علاقهمندان به جریانشناسی گروهها و احزاب موثر بر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی هستم و در این حوزه، گروهها و جریانهای فکری را مورد بررسی قرار میدهم. منافقین که پیشتر مجاهدین خوانده میشدند نیز بر روند انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی اثرگذار بودند که در بخشی از سیر پژوهشیام به این موضوع پرداختم.
شما کتاب «منافقین خلق» را برای نوجوانان و جوانان نوشتید. کمی در باره نحوه پرداخت به این موضوع برای نوجوانان بفرمایید.
کتاب «منافقین خلق» در مجموعه «دانستنیهای انقلاب برای نوجوانان» منتشر شد و بازخوردهای خوبی داشت. برای نوشتن این کتاب نوع پرداخت به موضوع برایم اهمیت ویژهای داشت و از این رو، نوع پرداخت تاریخی به این موضوع و متدهای مختلف را از صفر تا صد مورد بررسی قرار دادم و در نهایت به روشی ابداعی رسیدم.
در این روش، در هر صفحه از کتاب به برشی از تاریخ مجاهدین خلق با کدهایی چون زمینه تاسیس سازمان مجاهدین، ایدئولوژی این گروه و اهداف آنها و موضوعهایی مانند موسسان، اسلامی بودن یا غیر اسلامی بودن این گروه و سرنوشت آنها پرداختم. در واقع این کُدها در قالبهایی چون تاریخی، رویدادی، تاریخ شفاهی و... انتخاب شدهاند. این کتاب در قطع خشتی کوچک منتشر شده و برشهایی از تاریخ در هر صفحه آمده است؛ به گونهای که اگر مخاطبان نوجوان - که معمولاً نسبت به مطالعه آثار تاریخی کمحوصلهاند- به صورت تفألی هم کتاب را باز کنند میتوانند با در کنارهم قراردادن کدهای شرح داده شده، به شناخت مناسبی از گروه منافقین دست یابند. البته آن مستنداتی که برای تالیف «منافقین خلق» به دست آمد بسیار بیشتر از حجمی بود که برای نوجوانان منتشر شد.
پس کتاب «از مجاهدین تا منافقین» نیز برداشتی از همین مستندات است؟
بله. در واقع نخواستم یافتههای این جریانشناسی را رها کنم. البته برای مجاهدین پژوهشهای مستند زیادی انجام و کتابهای بسیاری تالیف شده بود. عنوان این کتاب نشان میدهد که این گروه در ابتدا مجاهد بودند اما عامل «نفاق» آنها را به منافقین تبدیل کرد. شاید در وهله نخست، وقتی کتابهای قطور و چند جلدی را درباره منافقین میدیدم، گمان میکردم که دیگر هر آنچه باید درباره منافقان نوشته شده و نیازی به نگارش اثری دیگر نیست اما با مرور بسیاری از این آثار، به خالیبودن جای اثری جامع اما کم حجم در این باره پی بردم. در واقع کتاب «از مجاهدین تا منافقین» نیز به صورت خلاصه و با ارایه اطلاعات تاریخی، برای گروهی نوشته شده است که پژوهشگر نیستند اما علاقهمندند اطلاعاتی درباره منافقین و عملیات مرصاد و سرگذشت آنان پس از سقوط صدام داشته باشند.
همچنین «از مجاهدین تا منافقین» نخستین کتابی است که به سیر رکود این گروه تا زمان سقوط صدام حسین پرداخته است و از این نظر به زمان کنونی نزدیکتر است.
در پرداختن به «منافقین خلق» با چه چالشهای مهمی مواجه بودید؟
تالیف «از مجاهدین تا منافقین» مطابق دیگر کارهای پژوهشی انجام شد و از نظر دسترسی به مستندات برای دو اثر تفاوت چندانی وجود نداشت، اما خلق اثری در این باره برای نوجوانان انرژی بسیاری از من برد زیرا باید نگاه خاصی به مستندات میداشتم. باید مستندات را برای نوجوانانی بازگو میکردم که نه اطلاعات چندانی از سیر تاریخی دارند و نه علاقه چندانی به این حوزه مطالعاتی. بنابراین، رغبت گروه نوجوان به اثر برایم مهم بود و کوشیدم وقایع و رویدادهای تاریخی مربوط به گروه منافقین را کوتاه، مختصر و جامع و در عین حال، مفهوم بیان کنم. شیوه بیان و قالب زبانی هم که انتخاب کردم، زمان زیادی از من برد.
معتقدم که برای نوجوانان و جوانان در حوزه شناخت منافقان و عملیات مرصاد کار زیادی انجام ندادهایم و با توجه به اینکه شیوه توزیع و انتشار آثار در کشور ما مناسب نیست، گمان نمیکنم دیگر نویسندگان از روش ابداعی من که در این کتاب به کار رفته است، آگاه شوند و به ناچار باید سیری را که برای به دست آوردن آن طی کردم بپیمایند.
عامل واقعی رسیدن مجاهدین به سطح منافقین را چه میدانید؟
موسسان این گروه از مجتهدان بودند و در مسیر اجتهاد مطالعات خوبی داشتند اما متاسفانه حلقه نخستین گروه مجاهدین در سالهای ابتدایی با شهادت اعضا از هم گسست و افراد تازهای که روی کار آمدند خود را بیشتر مارکسیست میدانستند و راه اسلام را برای پیشبرد اهدافشان بسته میدیدند. آنها در آغاز تنها ادعای مجتهدبودن داشتند و رفته رفته بایدها و نبایدهای دین اسلام را هم زیر پا گذاشتند و در سالهای ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ در بیانیهای به طور رسمی مواضع خود را بر مبنای مارکسیست اعلام کردند. میتوان گفت که عامل «خود» در میان آنها پررنگ و باعث انحطاطشان شده بود.
بر اساس یافتههای این دو کتاب، نقش «عملیات مرصاد» در رسیدن گروه منافقین به موقعیت کنونی را چطور ارزیابی میکنید؟
همان عامل پررنگ «من» در گروه، میتواند دلیل اصلی اجرای عملیات ناکام «فرغ جاویدان» باشد. صدام حسین پیشتیبان مالی مهمی برای منافقان محسوب میشد اما حتی صدام هم دیگر حضور آنان به این شکل را در کشورش بر نمیتابید و با تجهیز آنان به اسلحه قصد از میان بردن آنها را داشت که با اجرای عملیات «مرصاد» و اقدامهایی که شهید صیاد شیرازی به انجام رساند، همین اتفاق هم افتاد. منافقان با صرف هزینههای هنگفت نتوانستند نفوذی به خاک ایران داشته باشند و پس از آن هیچگاه نتوانستند نظر صدامحسین را برای حمله دیگری به ایران جلب کنند. این گروه در اردوگاه اشرف منزوی و تنها به عنوان عامل شکنجه مطرح شدند.
فکر میکنید بتوان از زوایای دیگری هم به عملیات مرصاد و تاریخچه آن پرداخت؟
باید دانست که تاریخنگاری هیچگاه پایان ندارد. شاید من دیگر نخواهم به این موضوع بپردازم اما ضروری است که نویسندگان دیگر به قالبهای دیگری بیندیشند که میتوان از طریق آنها حماسه مرصاد را برای آیندگان بیان کرد.