فرار منافقین از مرگ

نویسنده: محسن رضایی
عملیات مرصاد چند روز پس از پذیرش قطع نامه ۵۹۸ توسط ایران یعنی در ۵ مرداد ۱۳۶۷ آغاز شد. فرماندهان و رزمندگان که تا آن روز جنگ را تمام شده می‌پنداشتند اما علی رغم این موضوع عراق از جنوب و منافقین از غرب به کشورمان حمله کردند. لحظات اولیه شروع عملیات مرصاد کمتر کسی می‌دانست که دشمن مقابل اعضای سازمان منافقین هستند اما بعد از رویارویی این موضوع روشن شد.

محسن رضایی که آن زمان فرماندهی سپاه پاسداران را بر عهده داشت از جمله کسانی است که می‌تواند در مورد وقایع اتفاق افتاده در جنگ و علی الخصوص عملیات مرصاد صحبت کند. آنچه خواهید خواند صحبت‌های محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران است از عملیات مرصاد.

*پس از عملیات والفجر ۱۰ پاتک عراق را خنثی و شهر‌ها را حفظ کردیم. اما از روز هشتم و نهم ناگهان احساس کردیم که عراق تاکتیک خو را عوض کرده است، نیروهای خود را عقب کشیده و دیگر اقدام به پاتک نمی‌کند؛ لذا به نیروهای جنوب هشدار دادیم که مراقب حملات دشمن باشند. چون احتمال می‌دادیم عراق قصد دارد جبهه جنگ را عوض کند. دقیقا بیست روز بعد عراق هجوم آخر جنگ را به جبهه جنوب و جبهه میانی کشید.

ارتش عراق ابتدا به فاو، شلمچه، جزایر مجنون در جبهه جنوب و سپس به مناطق جبهه میانی مثل مهران، دهلران، و قصر شیرین حمله کرد و بر خلاف یک سال قبل که با به کارگیری راهبرد دفاع متحرک ناموفق بود این بار موفق بود ارتش عراق در عملیات سقوط فاو تقریبا با استعداد دو سپاه و با استفاده وسیع از سلاح شیمیایی به هشت گردان ایرانی حاضر در خطوط پدافندی حمله کرد. در آن موقع ما حتی یک تیپ احتیاط هم نداشتیم و توپخانه‌های ما هم کمتر از بیست، سی قبضه بود.

در شلمچه، مجنون، و مناطق غرب هم همین وضعیت حکم فرما بود و ایران فقط با یک سوم توان رزمندگان خود دفاع می‌کرد. اما یکی از عوامل اصلی در سقوط مناطق، استفاده وسیع از جنگ شیمیایی بمباران و آتش توپخانه متمرکز و در ‌‌نهایت انجام عملیات با استفاده از نیروی زرهی و پیاده بود.

از این مقطع به بعد دیگر عراق هیچ ضابطه‌ای از قواعد جهانی را رعایت نمی‌کرد. در عین حال تحرکاتی هم از طرف آمریکا در خلیج فارس به طور هماهنگ با ارتش عراق انجام می‌شد. مثلا همزمان با عملیات فاو، چند بالگرد آمریکایی در منطقه راس البیشه ظاهر شدند و حتی تا خسروآباد هم دیده شدند که در واقع بالگردهای شناسایی بودند و یا ناوهای آمریکایی که به سکوهای نفتی ایران حمله می‌کردند.

ایران با وضعیت جدیدی مواجه شده بود که در آن از خطوط مقدم گرفته تا هواپیمای مسافربری و چاه‌های نفت ایران با خصمانه‌ترین شکل ممکن منهدم می‌شد.

هنگامی که ایران در این شرایطی قرار گرفته اعلام کرد که اگر دنیا بگوید صدام متجاوز بوده است، قطعنامه ۵۹۸ را می‌پذید اما شش روز بعد دوباره موج حملات عراق شروع شد و در ‌‌نهایت ایران به سازمان ملل نامه نوشت که قطعنامه را می‌پذیرد.

*هجوم سراسری ارتش عراق


پس از دو هفته که همه منتظر بودند نامه رسمی دولت عراق مبنی بر پذیرش قطعنامه‌ ۵۹۸ به سازمان ملل برسد، ناگهان صدام از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ خودداری کرد و جنگ جدیدی شروع شد. ارتش عراق دوباره از مرزهای بین المللی عبور کرد و خرمشهر را در معرض محاصره قرار داد و جاده اهواز، خرمشهر را قطع کرد و بار دیگر همانند روزهای آغاز جنگ بلافاصله رزمندگان و نیروهای مردمی وارد صحنه نبرد می‌شوند و طی عملیات سرنوشت ارتش عراق را تا مرزهای بین الملی به عقب می‌زنند.

هنوز چند روزی از استقرار نیروهای ایرانی در مرز نگذشته بود که اطلاع دادند منافقین (سازمان مجاهدین خلق) با همکاری ارتش عراق از قصر شیرین و سر پل ذهاب عبور کرده‌اند. یک ساعت بعد مطلع شدیم که نیروهای منافقین شهر کرند را نیز گرفته‌اند و به سمت اسلام آباد در حرکت هستند بلافاصله دستور دادم تا برادر شمخانی و برادر رشید از تهران به باختران کرمانشاه حرکت کنند و قرار‌گاه عملیات خود را فعال کنند. وضعیت آنقدر بحرانی بود که برادر رشید درخواست کرد که شهید علی صیاد شیرازی که آن موقع نماینده ارتش در شورای عالی دفاع بودند نیز با ایشان همراه شود.

چون احساس کردیم که مسئله اساسی است و از طرفی نگران خرمشهر هم بودیم، چون احتمال داشت این نوعی عملیات فریب باشد و هدف اصلی ارتش عراق استان خوزستان و خرمشهر است، لذا برادر رحیم صفوی را در جنوب گذاشتیم و همراه با برادر محمد کوثری فرمانده لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) و برادر علی فضلی، فرمانده لشکر ۱۰ سید الشهدا با بالگرد شنوک خود را از دزفول به اسلام آباد رساندیم و متوجه شدیم که منافقین اسلام آباد را هم پشت سر گذاشته‌اند و در ۳۰ کیلومتری کرمانشاه و در پشت ارتفاعات چهارزبر هستند.

در واقع اگر منافقین از آنجا عبور می‌کردند کرمانشاه حتما سقوط می‌کرد و تصرف کرمانشاه وضعیت غیر قابل کنترلی را به وجود می‌آورد چرا که در آنجا علاوه بر چند پادگان نظامی با امکانات کامل انبارهای مهمات زیادی قرار داشت.

از جمله عنایات خداوند این بود که تیپ ۱۲ قائم (عج) از استان سمنان که به آن‌ها دستور داده بودند به سمت خرمشهر بروند درست در پایان همین ارتفاعات چار زبر مستقر بودند و به طور تصادفی با منافقین رو به رو و موجب توقف اولیه منافقین در آنجا می‌شود بلافاصله تیپ ۳۲ انصار که به منطقه درگیری نزدیک بود وارد عملیات شد و حتی واحدهایی از مجاهدین عراقی لشکر بدر که پشت ارتفاعات چهار زیر پادگان استقراری داشتند، با منافقین درگیر شدند.

البته آن‌ها نیز تلاش زیادی می‌کردند که از این تنگه عبور کنند و وارد شهر بشوند ولی سریع نیروهای اطراف را بسیح کرده و برای کمک فرستادیم و به این صورت ابتدای ستون منافقین در تنگه بسته شد. از آن طرف از پشت سر هم لشکرهای ۱۰ سید الشهدا و ۲۷ حضرت رسول (ص) هم رسیدند و چون دو طرف منافقین ارتفاعات بود، محاصره شدند.

در این میان حدود سه هزار نفر از منافقین به همراه تعداد زیادی نفربر و تانک گرفتار شده بودند و سختی کار ما این بود که چطور این سه هزار نفر را اسیر کنیم و کار ساده‌ای نبود، چند روز درگیری ادامه پیدا کرد و حدود ۱۲۶۰ نفر از آن‌ها کشته شده‌اند چرا که تلاش زیادی می‌کردند اسیر نشوند و حتی بعضی از آن‌ها قرص سیانور می‌خوردند تا اسیر نشوند. اما چند صد نفر اسیر شدند و بقیه هم از میان ارتفاعات به سمت سرپل ذهاب که در دست خودشان بود فرار کردند و خود را به عراق رساندند پس از شکست ارتش عراق در جنوب و شکست منافقین در عملیات فروغ جاویدان، صدام اعلام کرد که من نیز قطعنامه۵۹۸ را پذیرفتم.

در حقیقت اگر صدام در عملیات خود در جنوب و کرمانشاه موفق شده بود و ما نمی‌توانستیم عملیات سرنوشت ساز مرصاد را انجام دهیم صدام نه تنها قطعنامه ۵۹۸ را نمی‌پذیرفت بلکه تقاضای صدور قطعنامه جدیدی را می‌کرد که در آن خواسته‌های جاه طلبانه رژیم بعث تامین شود.

منبع:

خبرگزاری فارس