افتخار آفرینان عملیات مرصاد چه کسانی بودند؟

نویسنده: وحید کوهی
عملیات مرصاد یکی از بزرگترین پیروزیها و افتخارآفرینی های نیروهای نظامی ایران در مقابل منافقین بود که در اواخر جنگ ایران و عراق و در سال ۱۳۶۷ درگرفت. پس از چند روز درگیری در نهایت دلاورمردان سپاه و ارتش بر منافقین پیروز شدند و عملیاتی که توسط سازمان مجاهدین خلق طرح‌ریزی و اجرا شده بود عملاً با شکست روبرو شد. در این عملیات، رزمندگان اسلام از قسمت سه راهی اهواز (پشت پمپ بنزین اسلام آباد) دشمن را دور زدند و تلفات زیادی به منافقین وارد کردند. در این عملیات بیش از ۲۵۰۰ تن از منافقین به هلاکت رسیدند و بیش از چهارصد دستگاه خودرو، نفربر و تانک آنان منهدم شد. بسیاری که این روزها برخی به راحتی انواع و اقسام اتهامات غیراثبات شده را بر آنها نسبت می دهند، در این عملیات نقش افرینی و ایثار کردند. در همین راستا خبرنگار " بی باک" به سراغ صفر علی براتلو معاون سیاسی امنیتی استانداری تهران که خود از نقش آفرینان در عملیات مرصاد بوده رفته است تا در این باره با وی به گفتگو بنشیند.

براتلو در این گفتگو از نقش فرماندهانی چون شهید صیاد شیرازی، صادق محصولی و تاثیر سخنان حضرت امام خامنه ای در نماز جمعه آن ایام که منجر به روی آوی مردم و نیروهای انقلاب به جبهه های غرب کشور شد، سخن به میان می آورد. گزارشی جالب و شنیدنی که شاید برای برخی نیز سنگین باشد.

مشروح این گفتگو در ادامه تقدیم می گردد.

در ارتباط با عملیات مرصاد و نقش عملیات و تفکر و نقش ولایت در این عملیات توضیح دهید.

ما اگر بخواهیم آن نقش و جایگاه و اهمیت عملیات مرصاد را بشناسیم باید آن مقطع تاریخیش را در نظر بگیریم که در چه مقطعی این عملیات انجام شد؟ اصلا چی شد که منافقین تصمیم گرفتند ورود پیدا بکنند؟

چرا در آن مقطع منافقین تصمیم گرفتند که در قالب عملیاتی به نام فروغ جاویدان به ایران ورود پیدا کنند؟


بعد از پذیرش قطع نامه ۵۹۸ توسط حضرت امام(ره)، دشمن احساس کرد که ایران توان مقابله ندارد و یک تهاجم گسترده از سمت جنوب را اغاز کرد و همه ی نیروهای عراقی بسیج شدند و وارد کشور ما شدند. از سمت غرب هم این ماموریت را تا گیلان غرب عراقی ها انجام دادند و بعدش تا تهران را آنطور که انها برآورد کرده بودند به عهده ی منافقین گذاشته بودند البته با پشتیبانی عراقی ها.

در اینجا یک نکته ی ظریفی وجود دارد و آن این است که در مقطع فعلی ما که الان بحث تحریم و بحث هسته ای مطرح است بعضی ها مطرح میکنند که چرا صلح نمی کنید چرا همش می خواهید دعوا کنید در صورتی که ما در مقاطع مختلف به آن صلح و آرامش و دوستی و رفاقت و اینها پایبند بودیم و دشمن ما رعایت نکرد یکی از آنها همان قطع نامه ۵۹۸ بود. داخل پرانتز عرض می کنم مورد دیگر هم در دولت اصلاحات بود. شما دیدید با اینکه تاسیسات هسته ای ما پلمپ شد، همان سال ایران را به عنوان محور شرارت نامیدند. حالا این را داخل پرانتز عرض کردم و موضوع بحث ما نیست. پس این موارد نشان می دهد که دشمن ما به هیچ قاعده ای پایبند نیست بلکه دشمن تنها هدفش براندازیست. اگر ضعفی ببیند، ضربه ی خودش را می زند. یکی از آن موارد در عملیات مرصاد است. وقتی دشمن احساس می کنید که نیروهای ما ضعف دارند، ورود پیدا می کنند و با آن هجمه به آن گستردگی به میدان می آید. اینجا ما معجزه را به عینه می بینیم به طور مثال لشکر ۶ ویژه پاسداران اصلا عملیات منظم جزء ماموریتش نبوده و صرفا عملیات نامنظم و برون مرزی را انجام می داد. در مقطعی که امام قطعنامه ۵۹۸ را می پذیرد عملا ماموریت ما هم به اتمام می رسد اما ما میاییم یک محلی را اطراف کرمانشاه پیدا می کنیم تا بتوانیم آنجا استقرار پیدا کنیم . خودمان را سروسامان دهیم و وضعیتمان را برای تصمیم گیری های بعدی بررسی کنیم. لذا شما می بینید که منافقین حداقل یک ماه قبل تمام یگانهایی را که برای عملیات مرصاد وجود داشته را دانه به دانه شناسایی کرده است مسیر را شناسایی کردند. نفراتشان را شناسایی کردند فرماندهان را شناسایی کردند و بر اساس اسنادی که بدست ما افتاده تنها جایی که منافقین از آن اطلاعاتی نداشت، لشکر ۶ ویژه ی پاسداران بود. لشکر ۶ ویزه ی پاسداران یک یگان منظمی نبود و قرار هم نبود که آنجا مستقر شود. تنها شبیه یک معجزه بود که بعد از پذیرش قطع نامه این یگان میاد و آنجا مستقر می شود که قبلا محل قرار لشکر عاشورا بوده و انها می روند به سمت خوزستان و ما میاییم مستقر میشویم خب ما بعد از اینکه آنجا مستقر شدیم، دیدیم که عراقی ها آمدند و گیلان غرب را اشغال کردند و بر اساس تدابیری که فرماندهان لشکر داشتند و سلسله مراتب فرماندهی داشتند، مشخص شد که این یگان بیاید وارد شود و بعد برود، گیلان غرب را آزاد کند.

ما آن موقع نیرو نداشتیم و از نظر نیرو خیلی در مضیغه بودیم. یک مقطعی بود که عملا بسیج استقبال نمی کرد مردم گرفتاریهای خاص خودشان را داشتند یک تعداد محدودی نیرو بود. نهایتا یک حکمی از طرف فرماندهی کل سپاه آمد و ما قرارگاه رفتیم و نیروهای ستادی قرارگاه نجف را سازماندهی کردیم و یک تعدادی گردان را شکل دادیم. خبر رسید که مقام معظم رهبری که آن موقع رئیس جمهور کشور بودند، به عنوان امام جمعه ی تهران نماز جمعه را می خوانند و راهی جبهه ها می شوند و می گویند که هرکس می تواند بیاید. فضای کشور یک مرتبه دگرگون شد. ما دیدیم که از بچه های غرب تهران که آن موقع پایگاه مقداد بود، با ما تماس گرفتند که فلان هواپیما داره می آید و برای شما نیرو می آورد. ما باور نمیکردیم که چنین اتفاقی بیفتد. چرا اینجوری شد؟ حتی مسوولین عالی رتبه نظام هم با هواپیما نمیتوانست بیاید و در کرمانشاه بنشیند. می بینیم که وقتی فضا اینجوری می شود یک احساس وظیفه عمومی در مردم ایجاد می شود و آن پیام رو که حضرت آقا در خطبه های نماز جمعه می دهند و مردم را به جبهه ها فرا می خوانند، آن خلبانی هم که درمسیر این را می شنود. می آید و در فرودگاه می نشیند و می گوید که از همینجا میخواهم پرواز کنم. از خود کارکنان فرودگاه و حتی از خود سربازان ارتش و خود خلبانها و متخصصین بعنوان نیروهای اعزامی به سمت لشگر گسیل شدند که باعث شد ما ۶-۷ تا گردان را ضربتی تشکیل دادیم. سالن ها و هر فضایی که داشتیم پر شدند و باقی نیروها مجبور شدند تا شب را در محوطه حیاط بگذرانند و استراحت بکنند. آنقدر نیروها آمد که پیام دادیم؛ دیگه نیرو نفرستید ما دیگه گردان نداریم. گفتند که گردان تشکیل بدید! گفتیم که فرمانده گردان نداریم. یادمه که بعضی از نیروهایی که از غرب تهران امدند، سابقه ی فرماندهی گروهان و گردان داشتند. همانجا ما یگ گردانی را تشکیل دادیم که اینها با یک تعدادی نیرو آماده شدند برای اینکه مقابله کنند. خب هدف چی بود؟ هدف آماده سازی گیلان غرب بود. یکی از گردانهای ما حرکت کرد رفت اطراف کرم انجا درگیر شد. گردان بعدی ما حرکت کرد و به دشت چهار زبر رفت. هنوز نرسیده بود که در آنجا درگیر شدند. تازه ما آنجا متوجه شدیم که منافقین وارد کشور شدند و با تجهیزات و سازبرگ خاص این کار که در اختیار انها قرار داده بودند که ما انجا درگیر شدیم. اولین کاری که انجام دادیم اومدیم تپه ی چهارزبر رو خاک ریز زدیم و نیروها را مستقر کردیم و حتی نیروهای ستادی را مسلح کردیم. من یادمه واحد ما واحد بسیج بود اینها مسلح شدند و امدند. بعضی گردانها خبر نداشتند مثل گردان شهید مظلوم شهید بهشتی که من خودم رفتم گفتم که وضعیت اینجوریه. گردانشان را فرستاده بودند برای رزم شبانه که گردان آمادگی پیدا کنه. گفتن چه خبراست؟ گفتیم که همچین اتفاقی افتاده است. البته ما خودمان هم مطمئن نبودیم که اینها منافقین هستند. هرکسی یک چیزی می گفت. نهایتا در چهارزبر مستقر شدیم و تنها یگانی که آمد و ایستاد و دفاع کرد، لشکر ۶ ویژه ی پاسداران بود.

آقای محصولی بعنوان فرمانده لشکر ۶ ویژه ی پاسداران رفته بود که به مسئولین گزارش بدهد اما برخی مسوولین ابعاد تهاجم را باور نداشتند حتی در یک جلسه ای شنیدم که گفتند چندتا جوجه منافق آمدند، شما توان جمع کردنشان ندارید؟! یک اصطلاحاتی هم به کار برده بودند که شما چرا با این همه لشکر با چهارتا منافق چرا نمی توانید مقابله کنید. در صورتیکه که چهارتا منافق نبودند لشکرهای متعددی اینها سازماندهی کرده بودند و آموزش داده بودند باپشتیبانی دقیقی که عراقی ها داشتند این مسیر را داشتند طی میکردند و با آمادگی کامل و اطلاعاتی که در اختیار داشتند، جلو می آمدند. نهایتا مقاومت لشکر ۶ ویژه پاسداران تا صبح ادامه پیدا کرد و صبح که شد؛ فرمانده لشکر که آقای محصولی بود و کسالت هم داشت و با همان کسالتش مقاومت خیلی سخت و مستمری را انجام می داد یک توپی خورد کنار ماشین شان و ایشان مجروح شدند. اقای محصولی را به بیمارستان بردند در چنین شرایطی که فرمانده لشکر زخمی شده بود و اقای فتاح هم که قائم مقام اقای محصولی بود درجای دیگر گرفتار شده بود و بعضی از فرمانده گردان ها مثل شهید بهشتی و عاشوری شهید شدند و یه تعدادی مجروح شدند، تدبیر آقای محصولی این بود که خبر باید به قرار گاه برسد. یادمه که بنده به اتفاق حاج اسماعیل که رییس ستاد لشکر بود ، با هم رفتیم پیش آقای شمخانی در کرمانشاه و اوضاع را به ایشان گزارش دادیم که قرار شد از لشکر ۲۷ حضرت رسول کمک بگیرند و امکانات هوایی و هلی کوپتر اعزام کردند. لشکر ۲۷ حضرت رسول از سمت عقب منافقین ورود پیدا کرد.

از این سمت هم خدابیامرز شهید صیاد و هوانیروز ورود خوبی داشتند و بعضی از یگانهایی که در اطراف بودند را تا صبح جمع و جور کردند و منطقه تثبیت شد و نیروهای تازه نفس از پشت به نیروهای منافقین زدند از جلو هم لشکر ۶ حفاظت و حراست کردند که منافقین از چهار زبر عبور نکنند. البته یک بخشی عبور کردند ولی دیگه اجازه ندادند و منطقه تثبیت شد و تعقیب منافقین و دستگیری آنها و فرار آنها از منطقه آغاز شد به این ترتیب من فکر میکنم که واقعا یک معجزه ی بسیار علنی بود. در حقیقت ما در آن منطقه بودیم و یک موفقیت بسیار بزرگ را برای کشورمان با چشم خود دیدیم. چون منافقین در داخل هم سازماندهی کرده بودند. طرفدارانشان در شهرستانهای مختلف استانهای مختلف عملیات روانی انجام داده بودند و قرار بود که به کمک اینها بیایند و بتوانند خودشان را به تهران برسانند.

جریان خیانتهای منافقین و خیانتهای برخی خواص مردود در فتنه ی ۸۸ چه شباهتی با هم داشت؟


ببینید منافقین سر سپردگیشون به استکبار و دشمنان نظام و انقلاب را علنا و رسما اعلام کردند و رفتند در خدمت صدام قرار گرفتند و در سال ۸۸ نیز سر سپردگی برخی خواص به آمریکا و استکبار جهانی محرز بود اما فتنه گران ۸۸ را بخشی از مردم نمی شناختند در حالیکه منافقین برای مردم شناخته شده بودند.

فتنه گران بهانشون یا به قول آقای ابطحی، رمز آشوبشون "تقلب" بود. نظام را متهم کردند. یکی از بزرگان می گفت این دوم خردادی ها و سران فتنه که می خواهند بیایند دوباره برای ریاست جمهوری کاندیدا بشوند، مگر شعار نمی دادند که نظام تقلب می کنند؟! پس چرا دوباره می خواهند بیایند. لذا این رویکرد جدیدشان نشان می دهد که تقلب یک بهانه بود که فتنه گران و برخی خواص مردود آنرا مطرح کردند ولی هر دو تا یک هدف داشتند. منافقین هدفشان براندازی بود فتنه گران نیز هدفشان براندازی بود. تنها تفاوتش در این بود که منافقین برای رسیدن به هدفشان براندازی سخت را در دستور کار خود قرار دادند یعنی با سلاح و تانک و نفربر آمده بودند تا براندازی را انجام بدهند ولی فتنه گران برای براندازی، جنگ نرم را در دستور کار خود قرار دادند یعنی تصمیم داشتند که به شکل نرم مردم را بر علیه نظام بشورانند.

خب قطعا وقاحت براندازی نرم و درجه نفاق این طیف بیش از منافقین به اصلاح مجاهدین خلق می تواند باشد و شاید بتوان گفت؛ بدتر هم بود؟


بله این نفاق پیچیده تر بود. لذا مردم گول می خورردند و نمی دانستند پشت صحنه چه خبر است ولی هدف جفت شان یکیست و هردو می خواستند جمهوری اسلامی را براندازی کنند. تنها هدفشان این بود. هرجفتشان هم وابسته به استکبارند یعنی هم آنها وابستگی شان که محرز بود و هم اینها درست در زمینی که دشمن ترسیم کرده بود، نقش ایفا کردند. در سال ۸۸ خب به فضل خدا مردم در ۹ دی متوجه عمق مطلب شده بودند لذا به میدان آمدند و این قضیه خاتمه پیدا کرد و گرنه قرار نبود که فتنه گران دست بردارند. هدف این بود که براندازی صورت بگیرد و نکته مهم اینکه هدفشان ریاست جمهوری نبود بلکه بحثشان اصل ولایت فقیه بود. لذا شعارها را شما شنیدید. هدف براندازی نظام بود لذا ما هیچ تفاوتی در رفتار فتنه گران و منافقین نمی بینیم.