خوابى که آ‌شفته شد

نویسنده: هابیلیان
منافقین قبل از آغاز حمله به ایران، شرایط موجود را این طور تحلیل مى‌کردند که: عوارض ناشى از جنگ، رکود اقتصادی، مسائل سیاسی، معضلات اجتماعی،‌ اوضاع خلیج‌فارس و همچنین براساس شایعات عناصر ناراضى از این مسائل، رژیم در حال فروپاشی!! است.
پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ در تاریخ ۲۷/۴/۶۷ از سوى جمهورى اسلامى ایران و قبل از برقرارى آتش‌بس در خطوط مقدم، دشمن بعثى یک بار دیگر شانس خود را براى رسیدن به اهدافى که او را در سال ۵۹ وادار به تجاوز به میهن اسلامى ما و به اصطلاح فتح ۳ روزه تهران کرده بود، آزمود و در نهایت شکستى مفتضحانه‌تر نصیب خود و ایادى وابسته به استکبار کرد. روز ۳۱/۴/۶۷ هجوم سنگین بعثیون به جنوب کشور آغاز شد. این حمله گسترده با یک نقشه از قبل طرح‌ریزى شده و به دو منظور انجام شد، ابتدا تصاحب بخش وسیعى از مناطق کشورمان و سپس سرگرم کردن نیروهاى رزمنده در جنوب و فراهم کردن امکان نفوذ خود فروختگان مناطق از غرب بود. به طورى که همزمان با این تهاجم سنگین، منافقین خودفروخته با پشتیبانى و حمایت کفار بعثی، حمله سازمان یافته‌اى را از غرب تدارک دیدند و نام “فروغ جاویدان!!” را بر آن نهادند. رزمندگان کفر ستیز و فرماندهان بیدار سپاه اسلام نیز همزمان با دفع سنگین تجاوز وسیع دشمن در جنوب، ضمن ارزیابى شرایط موجود، دامى حساب شده براى انهدام منافقین خودفروخته در غرب فراهم آوردند. ارتش به اصطلاح آزادى‌بخش منافقین که با همه توش و توان پا به عرصه نبرد گذاشته بود، فارغ‌ از هر خیالى و به امید رسیدن به تهران و دستیابى به آنچه در خیال مى‌پروراندند، به کمک ارتش بعث و مزدور عراق، از خطوط مقدم در غرب تجاوز خود را آغاز کردند. راه براى نفوذ آنان تا منطقه چهار زبر در نزدیکى باختران باز گذاشته شد و آنها که تصور مى‌کردند با هیچ‌گونه مقاومتى روبرو نخواهند شد، سر خوش از به اصطلاح پیروزى به پیش مى‌راندند. اما دیرى نپایید که حلقه محاصره نیروهاى اسلام تنگ و تنگ‌تر شد و آنگاه که قلع و قمعشان شروع شد تازه پى بردند که گرفتار چه دام هولناکى شده‌اند و راهى جز مرگ و دستگیرى و احتمالا فرار، در انتظارشان نیست. این در حالى بود که نیروهاى بعثى نیز با فصاحت از جنوب بیرون رانده شده بودند. وقتى که در جنوب، دشمن تار و مار شد و در غرب حلقه محاصره بسته شد، عملیات غرورآفرین “مرصاد” آغاز گردید و انتقام جنایات منافقین از تفاله‌هاى آنها گرفته شد. این عملیات پیروز از نخستین ساعات بامداد روز سه‌شنبه ۴/۵/۶۸ با رمز مقدس “یا علی(ع)“ آغاز شد و رزمندگان اسلام تا ظهر آن روز شهر اسلام‌آباد را که با حمایت ارتش عراق به اشغال منافقین درآمده بود به محاصره کامل خود درآوردند. ساعاتى بعد نیروهاى اسلام وارد شهر شدند و به پاکسازى آن پرداختند. در جریان این پاکسازى تعداد زیادى از جاسوسان و سرسپردگان استکبار به هلاکت رسیدند، این رقم بالغ بر ۱۱۰۰ جاسوس و خودفروخته بود. پس از آن براى انهدام باقیمانده نیروهاى جاسوس، شهر تخلیه شد، تا منافقین به طمع اشغال مجدد آن، وارد شهر شوند، و این تاکتیک حساب شده نیز موثر افتاد. اما از روز پنج‌شنبه، بقایاى نیروهاى عراقى و منافقین به محاصره کامل درآمدند و سرکوب و انهدام آنها شروع شد، به طورى که تا پایان آن روز (پنج‌شنبه) آمار تلفات منافقین به ۴۵۰۰ کشته و زخمى رسید و شهر اسلام‌آ‌باد غرب پنج‌شنبه شب کاملا آزاد و متعاقب آن شهر و روستاهاى اطراف کرند،‌ پاکسازى شدند. نیروهاى ظفرمند و دلیر اسلام تا ظهر روز جمعه ۷/۵/۶۷ آخرین مواضع دشمن در شهر کرند غرب را فتح کرده و به سوى شهرسر پل ذهاب پیشروى کردند و تا غروب روز جمعه، غرب کشور از لوث وجود جرثومه‌هاى فساد و تباهى و مزدوران منافق پاکسازى شد.
در ارتباط با این عملیات جانشین فرماندهى کل قوا چنین گفته بود: تحلیل عمده آنها این بود که ملت از رهبرى جدا شده و مردم به جنگ نمى‌آ‌یند و ارتش هم حاضر نیست همراهى کند و سپاه هم صلابت سابق را ندارد و اعماق ایران قابل نفوذ شده است و باید حرکتى در عمق ایران انجام داد و حکومت را متزلزل و سرنگون کرد، با این تحلیل آنها وارد عمل شدند.
طبق اسناد به دست آمده قطعه قطعه کارشان را معین کرده بودند، که مثلا ساعت ۹ شب به اسلام‌آباد مى‌رسیم. ساعت ۱۲ شب به باختران، ساعت ۶ صبح به همدان و ... فلان ساعت هم در تهران هستیم، براى توجیه مزدوران گفته بودند، وقتى به تهران برسید، بهمنى از مردم منتظرتان هستند تا شما را به مقاصدتان برسانند! آنها وقتى وارد اسلام‌آباد شدند، رفتند در بیمارستانى و حدود ۳۰ مجروح را که در بیمارستان بودند، بیرون آ‌ورده و آنان را به شهادت رساندند ... جانشین فرمانده کل قوا در ادامه گفته بود: با بستن جاده کرند پاطاق، حلقه محاصره بسته شد و اکثر آنها یا به هلاکت رسیدند و یا دستگیر شدند ... به نظر من این ضربه جز هدایت الهى نبود.
من صمیمانه از فرماندهان سپاه که این طراحى را پیاده کردند و نیز از رزمندگان اسلام و خلبانان هوانیروز و خلبانان نیروى هوایى که به خوبى قضیه را پشتیبانى کردند، تشکر مى‌کنم و ...
شمخانى معاون وقت عملیات و اطلاعات ستاد فرماندهى کل قوا در مورد عملیات مرصاد مى‌گوید: استکبار جهانی، منافقین و رژیم بعث عراق در چهار چوب یک مثلث شوم، قصد به اصطلاح براندازى نظام جمهورى اسلامى را داشتند. در این توطئه‌ نیروهاى متجاوز عراق قصد داشتند در مرحله اول با ورود به داخل مرزهاى میهن اسلامیمان و تصرف چند شهر، قواى اسلام را در بخش جبهه متمرکز نموده تا نیروهاى کج‌اندیش منافقین در محور مواصلاتى دیگری، با یک برنامه از پیش تعیین شده به سرعت خود را به تهران رسانده، موجودیت حکومت دموکرات خلق را اعلام نمایند. وى در قسمت دیگرى مى‌گوید: نیروهاى منافقین در منطقه سرپل ذهاب به همراهى ارتش متجاوز بعث عراق وارد خاک ایران شدند و پس از گذشتن از تنگه “پاطاق” به سوى شهر شروع به پیشروى کردند. وى افزود، ستاد فرماندهى کل قوا با کسب اطلاعات به این توطئه شوم پى برد و توسط نیروهاى اسلام با یک برنامه منظم در مناطق مختلف عملیاتى ضمن مقابله با تهاجمات ارتش بعث عراق در جنوب کشور، نیروهاى منافقین را در غرب کشور به کلى منهدم کرد. سپاهیان اسلام با آ‌زاد گذاشتن نیروهاى منافقین که به انواع سلاح‌ها مجهز شده بودند، باعث شدند که در نزدیکى شهر باختران آنها به دام بیفتند و در مدت ۴۸ ساعت ۴۵۰۰ تن از نیروهاى منافقین را با تمام تجهیزات نابود کرده و تعدادى را نیز دستگیر نمایند. برادر شمخانى وزیر سپاه در پایان افزود: در جریان عملیات مرصاد مقادیر زیادى تجهیزات نظامى و اسناد درون گروهی، عکس، پاسپورت، پول عراقی، نقشه‌هاى کامل شهرهاى ایران و قرص سیانور به دست رزمندگان اسلام افتاد.
در همین ارتباط فرمانده سپاه چهارم بعثت این طور گفت: منافقین با زمانبندى ۳۳ ساعته‌اى که کرده بودند (طبق مدارک به دست آ‌مده) و با بهره‌گیرى از ۲۵ تیپ و اندکى بیش از ۵ هزار نیرو، قصد داشتند در ۵ مرحله خودشان را به تهران برسانند. مراحل عبارت بود از “سرپل ذهاب - اسلام‌آ‌باد”، “اسلام‌آباد - باختران”، “باختران - همدان”، “همدان - قزوین” و بالاخره “قزوین - تهران”. آنها حرکت در این مسیرها را زمانبندى کرده و تمام مایحتاج مسیرشان را اعم از سوخت و سایر امکانات فراهم کرده بودند. وى در ادامه گفت: با ورود منافقین به اسلام‌آباد و تیرانداز‌ى‌هاى وحشیانه، عده‌اى از مردم با وسایل نقلیه شخصى شهر را تخلیه کرده و به طرف باختران حرکت نمودند، به طورى که ترافیک سنگینى در گردنه حسن‌آباد به وجود آمده بود. منافقین با ادامه پیشروى به پشت این ترافیک رسیدند. همانجا گلوگاه مرگى شد که تمام پیش‌بینى‌هاى آنها را به بن‌بست رساند و در همین منطقه منهدم شدند.
منافقین قبل از آغاز حمله به ایران، شرایط موجود را این طور تحلیل مى‌کردند که: عوارض ناشى از جنگ، رکود اقتصادی، مسائل سیاسی، معضلات اجتماعی،‌ اوضاع خلیج‌فارس و همچنین براساس شایعات عناصر ناراضى از این مسائل، رژیم در حال فروپاشی!! است و فقط کافى است که با یک حرکت نظامی، ضربه‌اى را بر پیکر رژیم بزنیم تا به آسانی، فروپاشیده شود. سرکرده منافقین قبل از ورود مزدورانش به ایران به آنها گفته بود: “ایران و رهبرى آن در هیچ شرایطى قطعنامه را نمى‌پذیرفت و قبول قطعنامه نشان دهنده این است که هیچ پایگاهى و هیچ سنگرى براى رهبران ایران نمانده است و مردم دیگر حمایت نمى‌کنند. من به شما اطمینان مى‌دهم که مردم با شما هستند، ما از داخل اطلاع داریم و ...!!” و دیدیم که مردم ایران و رزمندگان سلحشور سپاه اسلام، با اجراى عملیات غرورآفرین و پیروز مرصاد چه به روز آنها آوردند و چگونه به این خودفروختگان و جاسوسان غرب و شرق نشان دادند که امت مسلمان ایران هرگز از تبعیت از ولى‌فقیه و حمایت از اسلام و انقلاب و ایران و ارزشهایى که در این مدت کسب کرده، دست نخواهند کشید.