عملیات مرصاد آخرین عملیات رزمى جمهورى اسلامى ایران

نویسنده: هابیلیان
اشاره: برخلاف آنچه در افکار عمومى، عملیات منافقین و مجموعه تحولات در پى آن به نام عملیات مرصاد نامیده مى شود منافقین عملیات خود را فروغ جاویدان نامیدند و بعدها مجموعه تلاش نیروهاى سپاه، بسیج و هوانیروز براى مقابله با دشمن و آزادسازى شهرهاى اسلام آباد و کرند عملیات مرصاد نام گرفت.

عملیات مرصاد آخرین عملیات رزمى جمهورى اسلامى ایران در جنگ تحمیلى هشت ساله است،با این تفاوت که این بار نیروهاى مهاجم عراقیها نبودند بلکه ایرانیانى بودند که در قالب نیروهاى شبه نظامى موسوم به ارتش آزادى بخش ملى تحت رهبرى مجاهدین خلق و با حمایت عراق به مرزهاى ایران حمله کرده بودند. این عملیات در پاسخ به عملیاتى موسوم به فروغ جاویدان انجام گردید. عملیات فروغ جاویدان توسط نیروهاى مجاهدین خلق مستقر در عراق طراحى و اجرا و از پشتیبانى کامل دولت وقت عراق برخوردار بود و هدف آن فتح تهران طى یک برنامه زمانبندى شده ۳۳ ساعته بود. تا پیش از عملیات فروغ جاویدان نیروهاى ارتش آزادى بخش (یا به عبارتى بهتر نیروهاى مجاهدین خلق) دو عملیات دیگر به نام هاى آفتاب و چلچراغ نیز انجام دادند.

عملیات آفتاب در نیمه شب هفتم فروردین ۱۳۶۷ در مرزهاى جنوبى کشور و در چهل کیلومترى شهر شوش انجام شده بود. این عملیات براى منافقین دستاوردى نداشت و آنها به سرعت مجبور به عقب نشینى شدند.
عملیات چلچراغ نیز در ساعت ۱۲ شب ۲۸ خرداد ۱۳۶۷ و در غرب کشور انجام شد. طى این عملیات که با حمایت کامل نیروهاى عراق انجام شده بود شهر مهران به تصرف این نیروها درآمد. اما در اینجا نیز موفقیت زیادى نصیب این گروه نشد و آنان پس از ۳ روز مجبور به عقب نشینى و بازگشت به مواضع خود در عراق شدند.
عملیات فروغ جاویدان

بنا به علل گوناگون، ایران در تاریخ ۲۷ تیر ماه ۱۳۶۷ با ارسال نامه اى به «خاویر پرز دکوئیار» دبیر کل وقت سازمان ملل متحد رسماً اعلام مى کند که قطعنامه ۵۹۸ آن سازمان را پذیرفته است همزمان با پذیرش قطعنامه از سوى ایران ، در مرزها ارتش عراق براى جبران عقب ماندگى ها در طول جنگ حمله مجددى را به مرزهاى ایران آغاز مى کند. قصد عراق از انجام این کار در اختیار گرفتن اراضى ایران و گرفتن اسراى بیشتر بود تا بتواند در زمان مذاکرات براى صلح امتیازات بیشترى از ایران بگیرد. اما این حملات با فرمان امام مبنى بر بسیج عمومى و اعزام مجدد نیروهاى مردمى به جبهه ها پاسخ داده شد و از طرف دیگر این اقدام دولت عراق که پس از پذیرش صلح از سوى ایران انجام شده بود داعیه عراق مبنى بر صلح طلبى را به زیر سؤال برد و این اقدام از سوى سازمان ملل متحد و سایر دولت ها به شدت محکوم شد. در پى فشار مجامع عمومى و افزایش نیروى نظامى ایران به دلیل بسیج عمومى، دولت عراق در تاریخ ۳ مرداد ۱۳۶۷ رسماً اعلام کرد که نیروهاى خود را از مرز ایران خارج کرده است.
با پذیرفته شدن قطعنامه از سوى دولت عراق نیروهاى مجاهدین خلق در تنگنا قرار گرفته و یکى از دستگیر شدگان عملیات مرصاد در این رابطه مى گوید: «قبل از این عملیات [فروغ جاویدان] و پس از قبول قطعنامه پیشنهاد این بود که مرکزیت به اروپا برود و کار سیاسى در پیش بگیرند تا زمان مساعد به وجود آید.»
این دستگیر شده در ادامه اعترافات خود مى افزاید:«ما خودمان هم به این نتیجه رسیدیم که بعد از قبول قطعنامه از سوى ایران،ما باید برویم اسراییل یامصر یا عربستان؛ ولى مانده بودیم این امکانات نظامى را چه کار کنیم؟ کیست که ما را قبول کند؟ لذا مرکزیت مجبور بود یک تصمیم بگیرد هرچند گستاخانه باشد.
در این مرحله مجاهدین در تحلیل هاى خود درباره اوضاع داخلى ایران دچار اشتباه مى شوند، آنان چنین مى پنداشتند که جمهورى اسلامى ایران در شرایط استیصال تصمیم به پذیرش قطعنامه گرفته است. آنان در تحلیل هاى پیشین خود امکان موافقت ایران با قطعنامه را غیرممکن دانسته و به صراحت اعلام مى کردند، تنها در صورتى جمهورى اسلامى قطعنامه را خواهد پذیرفت که به لحاظ سیاسى - نظامى و اقتصادى به بن بست کامل برسد. به عقیده آنان این اقدام به منزله فروپاشى نظام خواهد بود و با سرنگونى قطعى حکومت ایران، زمینه براى انتقال قدرت به سازمان آنان فراهم خواهد شد.
این تحلیل را مى توان در سخنان مسعود رجوى در مصاحبه با رادیو صداى مجاهد خاطرنشان کرد. او تحلیل خودش را از اوضاع جمهورى اسلامى ایران پس از پذیرش قطعنامه۵۹۸ اینگونه بیان مى کند:
«جنگ در طول این سالها مهمترین نقطه تنگناى این رژیم و چسب اصلى و اساسى قطعات آن بوده است. [پس] وقتى که ناگزیر به خاتمه جنگ شده است که رو به اضمحلال است.» او در ادامه مى افزاید: «رژیم در پرتگاه سقوط است، یعنى در حالت بى وزنى است، جنگ را براى این ادامه مى داد که بسیارى از مسائل سرباز نکند و حالا آن مسائل و آن بحران ها یکى پس از دیگرى سر باز مى کنند. خلاصه مى کنم که رژیم در موقعیتى بسیار بحرانى است، نقطه اتکایش را و روح و ریحش را که جنگ بوده از دست داده است و در مسیر فروپاشى و سرنگونى محتوم است.»
نمونه دیگرى از این نوع تحلیل اشتباه را مى توان در سخنان منوچهر هزارخانى، یکى از اعضاى شوراى مقاومت ملى در مصاحبه اش با روزنامه اونیتا ارگان حزب کمونیست ایتالیا مشاهده کرد. وى در تشریح اوضاع ایران پس از پذیرش قطعنامه گفته بود: «شکى نیست حال دیگر تمامى شرایط داخلى و بین المللى براى سقوط رژیم فراهم هستند.» وى در پاسخ به سؤال خبرنگار مبنى بر اینکه علایم یک قیام احتمالى و یا سرنگونى رژیم کدامند پاسخ داد: «به لحاظ نظامى ارتش آزادى بخش ملى عملیات متعددى صورت داده تا عمق بیش از صدکیلومتر در ایران نفوذ کرده است. صدها تن از سربازان ارتش رژیم ایران به خاطر پیوستن به ارتش ما گریخته اند. همچنین بسیارى از آنهایى که به اسارت درآمده بودند به صفوف ما ملحق شدند آنچنان که دیگر [امام] خمینى ارتشى را به مقابله با ما نمى فرستد. بلکه پاسداران و شبه نظامیان خود را که در توافق بیشترى تا او به سر مى برند، به رویارویى با ما مى فرستند. دیگر به نظامیانش مطمئن نیست و به لحاظ اجتماعى علاوه بر وضعیت اقتصادى فاجعه بار، وضعیت زنان نیز در حال تبدیل شدن به یک چاشنى انفجارى است.»
مجموع تحلیل هاى اشتباه سران ارتش آزادى بخش از اوضاع ایران و نیز اعلام حمایت رژیم صدام از آنان، آنها را متقاعد کرده بود که در صورت حمله به ایران از طرف مردم نه تنها مقاومتى صورت نخواهد گرفت بلکه مردم نیز آنان را همراهى خواهند کرد.
یکى از مسؤولان عملیات مرصاد در مصاحبه با مجله پیام انقلاب در این باره گفته بود: «سرکرده منافقین در سخنان لحظه آخر که مزدورانش به داخل ایران مى آمدند گفته بود بروید جلو که کسى جلوى شما نیست، شما جاده مستقیم را بروید که شهرهاى ایران یکى پس از دیگرى سقوط مى کند، مردم هم با شما هستند و هیچ درگیرى نخواهید داشت. در حین صحبت هاى او یکى از زنان منافق که فرمانده تیپ هم بوده بلند مى شود و مى گوید: «باور کردنى نیست» رجوى خائن در جواب مى گوید: «خیر!» الآن اوضاع خیلى خوب است و با یک ماه و یا ده روز پیش فرق مى کند.... ایران و رهبرى آن در هیچ شرایطى قطعنامه را نمى پذیرفت و قبول قطعنامه نشانه این است که هیچ پایگاه و هیچ سنگرى براى رهبرى ایران نمانده است و مردم دیگر حمایت نمى کنند، من به شما اطمینان مى دهم که مردم با شما هستند، ما از داخل ایران اطلاع داریم.»
منافقین در طرح حمله خود یک برنامه زمانبندى شده ۳۳ ساعته را براى رسیدن به تهران طرح ریزى کرده بودند وقصد داشتند طى پنج مرحله خود را به تهران برسانند. این پنج مرحله عبارت بودند از «سرپل ذهاب - اسلام آباد»، «اسلام آباد - باختران»، «باختران - همدان»، «همدان - قزوین»، «قزوین - تهران». در این عملیات مسعود رجوى فرماندهى ارتش و همسرش [مریم عضدانلو قجر] معاون او بود. آنها یک مسؤول ستاد ارتش و یک مسؤول قرارگاه داشتند و بعضى از کادر مرکزى در شوراى این ستاد و بقیه آنها در تیپ ولشکرها به کار گرفته شده بودند. حدود ۲۵ تیپ در قالب ۷ لشکر زیر نظر قرارگاه مرکزى کار مى کردند. در هر تیپ ۱۷۲ نفره ۴۵ دختر وجود داشت و بقیه پسر بودند.
هر لشکر تا تهران مأموریت خاصى را در مراحل مختلف عملیات به عهده داشت و براى هر محور به تناسب اهمیت مأموریت دو یا چند تیپ در نظر گرفته شده بود.
ارتش آزادى بخش پس از تشکیل بالغ بر ۱۷ پایگاه در داخل خاک عراق ایجاد کرده بود که اصلى ترین این پایگاه ها به نام اشرف در ۱۰۰ کیلومترى شمال بغداد واقع شده بود. این ارتش با حمایت مالى و نظامى عراق به طور کامل تجهیز شده بود و بر اساس برآوردهاى انجام شده، سازمان تعداد ۱۵ تا ۲۰ هزارنفر را سازماندهى کرده بود.
بدین ترتیب ستون نظامى منافقین در ساعت ۱۵:۳۰ روز سوم مرداد ماه سال ۶۷ در حمایت کامل ارتش عراق با عبور از مرز در محور سرپل ذهاب، حمله خود را از گردنه پاتاق به سوى کرند آغاز کرد. در ساعت ۱۸:۳۰ نخستین تانک هاى عراقى با آرم منافقین همراه با نیروهاى این سازمان وارد شهر کرند شدند، سپس با پیشروى به سمت اسلام آباد در ساعت ۲۱:۲۰این شهر را نیز به تصرف در آوردند و کشتار و فجیعى. آنگاه تا گردنه حسن آباد در ۲۰ کیلومترى شرق شهر اسلام آباد، پیش رفتند و براى تجدید سازمان در آنجا مستقر شدند و منتظر شکست مقاومت بازدارنده نیروهاى ایرانى در تنگه چهارزبر بودند تا به سوى کرمانشاه پیشروى کنند لذا تمام امکانات خود را در پشت این تنگه جمع کردند و آماده شدند تا به محض باز شدن راه در مدت کوتاهى شهر کرمانشاه را تصرف کنند.
پس از ورود نیروهاى منافقین به کرند و اسلام آباد درگیرى تا چند ساعت در شهر ادامه داشت و شمارى از نیروهاى مردمى و سپاه با آنان درگیر بود اما تلاش آنها به دلیل عدم آمادگى بى ثمر بود. همزمان با پیشروى نیروهاى منافقین در داخل خاک ایران هواپیماهاى عراقى نیز با تعرض به آسمان ایران پایگاه هاى نوژه همدان، وحدتى دزفول و همچنین پادگان تیپ دو سقز و پایگاه هوانیروز در کرمانشاه را بمباران کردند.
به گفته هاشمى رفسنجانى در این عملیات نیروى هوایى عراق جمعاً ۲۳۹ سورتى پرواز علیه مواضع ایران انجام دادند.
عملیات مرصاد

در روز پنجشنبه ۶ مرداد ۱۳۶۷ عملیاتى که بعدها به عملیات مرصاد مشهور شد با رمز یا «على بن ابى طالب(ع)» آغاز شد. در این عملیات ۳ گردان از تیپ نبى اکرم (ص)، تیپ مسلم و یک گردان از ایلام از پشت به اسلام آباد حمله کردند. منافقین تصور مى کردند که نیروهاى عراقى همچنان در این مناطق حضور دارند، حال آنکه نیروهاى عراقى عقب نشینى کرده و این منطقه در دست نیروهاى ایرانى بود. به همین دلیل نیروهاى ایرانى توانستند به راحتى از این محور وارد اسلام آباد بشوند. پیش از این نیز نیروهاى یکى از گردان هاى سپاه که اهالى اسلام آباد بودند و به تمامى راه هاى شهر آشنایى داشتند با نفوذ به داخل شهر با دشمن درگیر شده و سازماندهى آنان را در داخل شهر برهم زدند.
به طور کلى این عملیات به فرماندهى سپاه پاسداران و پشتیبانى هوانیروز ارتش از سه محور اسلام آباد، چهارزبر و جاده قلاجه انجام شد. در اثر پیشروى نیروهاى ایرانى در ساعت ۲ بعداز ظهر ۷ مرداد اسلام آباد از اختیار نیروهاى منافقین خارج شد و بلافاصله پس از آزادسازى شهر اسلام آباد یگان هاى سپاه پیشروى به سوى کرند را آغاز کرده و آنجا را نیز به تصرف خود درآوردند. در این عملیات خلبانان هوانیروز با ۱۲۳ سورتى پرواز مواضع دشمن را درهم کوبیدند و چون دشمن روى جاده آسفالته حرکت داشت و با اتخاذ این تاکتیک غلط متحمل تلفات و خسارات فراوانى شد. طى این عملیات یکهزار و ششصد تا دوهزار تن از نیروهاى مجاهدین خلق کشته و حدود یکهزار نفر از آنان نیز زخمى شدند.
در میان کشته شدگان و اسرا تعدادى از کادرهاى سازمان و فرماندهان تیپ ها نیز دیده مى شد. مثل محمود مهدوى فرمانده محور، مهدى افتخارى مسؤول هیئت اجرایى، پرویز کریمیان با اسم مستعار جهانگیر مسؤول تیپ جهانگیر، اصغر زمان وزیرى با اسم مستعار وحید از مسؤولین کادر اجرایى ، بهمن جانشین فرمانده تیپ، افسانه، فرمانده تیپ افسانه. باقربیگى از هیأت اجرایى، على خدایى صفت و فردى به نام معصومى، اینها از افرادى بودند که مشخصاً از مسؤولین رده بالاى آنها تا الآن کشته شده اند. غلام رضا پورگل هم که مسؤول محور پنجم بودو هدایت عملیات را قرار بود و در محور و در محور قزوین - تهران به دست بگیرد کشته شد. علاوه بر اینها یکهزارو۱۲۷ خودرو نیز به همراه داشته اند که اکثرشان منهدم شد ویا به غنیمت در آمده است. عجیب اینجاست که این وسایل نقلیه از ۷۰۰ کیلومتر بیشتر کار نکرده اند ضمناً ۲۰۰ تانک و نفربر ساخت برزیل هم در این میان بودند. بدین ترتیب منافقین پس از تحمل یک شکست استراتژیک در پشت تنگه «پاطاق» روز جمعه ۷ مرداد ۱۳۶۷ رسماً اعلام کرد که از شهرهاى اسلام آباد و کرند عقب نشینى کرده اند.
منابع:

۱- پایان جنگ (سیرى در جنگ ایران و عراق - ۵) محمد درودیان - مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامى - تهران ۱۳۷۸ - ص ،۱۸۳ ۱۸۴ ، ۱۸۵ ، ۱۸۷ ، ۱۸۸ ، ۱۹۰
۲- پیام انقلاب - ش ۲۲۰ - ۶۷‎/۶‎/۵ - سپاه پاسداران انقلاب اسلامى - معاونت فرهنگى ستاد کل - ص ۲۱
۳- شماره ۱۴۸ نشریه اتحادیه انجمن هاى دانشجویان مسلمان خارج کشور - ص ۲ و ۳و ۴۸
۴- پیام انقلاب - ش ۲۲ - ۶۷‎/۶‎/۵ - سپاه پاسداران انقلاب اسلامى - ص ۲۲ و ۲۳ و ۳۰
۵- فصلنامه نگین ایران - شماره ۳ - زمستان ۱۳۸۱ - ص ۱۰۲
۶- اطلس کرمانشاه در جنگ - حسن درى، محسن رشید - مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامى - ۱۳۸۴ - ص ۱۴۶ و ۱۴۸
۷- پیام انقلاب - شماره ۲۱۹ - ۲۲ مرداد ۱۳۶۷ - ص ۲۱
۸- پیام انقلاب - ۵ شهریور ۶۷ - شماره ۲۲۰ - راه بى بازگشت - مصاحبه با برادر شعبانى - ص ۱۹ تا ۲۱