سی خرداد و انگیزه های رجوی
رهبری سازمان مجاهدین همه ساله و بر اساس یک عادت در آستانه ماه خرداد به یک سری اقدامات ایذایی دست می زند که در عین کلیشه شدن اما به خصوص در این سال می تواند حائز اهمیت باشد. از جمله تلاشی که رجوی برای بازخوانی دوباره تاریخ معاصر و مربوط و متصل به وقوع انقلاب سال ۵۷ و به خصوص ریشه یابی سرفصل سی خرداد از خود نشان می دهد. سوای آنچه تا کنون در این باره از سوی ما گفته و تحلیل شده بر آن هستیم چون رجوی به صرف استناد به اسناد تاریخی مورد قبول او حداقل این سرفصل و دلایل و انگیزه های آن را مرور کنیم. و تلاش می کنیم همچون او مخاطبان خود را نه سه نسل پیش که درگیر و شاهد و ناظر مسائل بوده اند، که نسل امروز لحاظ کنیم. اهمیت موضوع سی خرداد از چند جهت است که اجمالا مواردی از آن را یادآوری می کنیم.
رجوی از فردای روز سی خرداد و انتشار اطلاعیه نظامی شماره ۲۵ همواره بر حیاتی بودن و اهمیت تصمیم اش دال بر مشروعیت مشی مسلحانه تاکید داشته است. رجوی حتی در اهمیت این مقوله گفته بود اگر این تصمیم با یک روز تاخر و تقدم اتخاذ می شد، هم مشروعیت آن زیر سوال می رفت و هم سرنوشت انقلاب به اصطلاح نوین او برای همیشه عوض می شد و خلاصه اینکه سی خرداد تبدیل به نقطه عطف و حیاتی در سرفصل های سیاسی سازمان مجاهدین گردیده است. در واقع آن اهمیتی که مورد تاکید رجوی است نقطه کانونی و محوری اش را از تعیین همین روز می گیرد. تشخیص اینکه ادعای رجوی تا چه اندازه حتی به استناد تحلیل ها و ارزیابی های درون تشکیلاتی و سیاسی او درست و غلط بوده کاری دشواری نیست. تنها کافی است به همان بیانیه نظامی شماره ۲۵ که به عنوان مبنای تصمیم رجوی استناد کنیم تا ببینیم تصمیم رجوی از دل چه انگیزه هایی اتخاذ شده است. برای فهم این مهم کافی است فقط یکبار اطلاعیه مورد نظر را مرور کنیم تا به ماهیت ادعاهای رجوی بهتر پی ببریم. از آنجا که این اطلاعیه در کلیت خود حائز اهمیت تاریخی و تحلیلی است، آن را مرور می کنیم: (تاکید روی کلمات و جملات از سوی ما است.)
اطلاعیه سیاسی - نظامی شماره ۲۵
بسم الله الواحد القهار
مردم قهرمان ایران - مردم مبارز تهران
مزدوران ارتجاع سه شنبه شب ۲۶ خرداد ماه جاری با حمایت دسته های متعدد اوباش مسلح و چماقدار، به خانه پدری برادر مجاهد مهدی ابریشم چی یورش برده و پس از ضرب و شتم ساکنان آن، بخشی از اموال و کتب موجود در خانه را به غارت بردند. همچنین در همین ایام شاهد دستگیری های غیر قانونی اعضای دفتر ریاست جمهوری هستیم، که بعضا حتی خبر و اسامی افراد دستگیر شده نیز اعلام نمی شود. کما اینکه نقشه های وسیعی برای دستگیری کلیه شخصیت های ترقی خواه و ضدانحصارطلب کشور در دست آمادگی است. سازمان مجاهدین خلق ایران ضمن اعتراض به این قبیل اقدامات ضدانقلابی و خلاف شرع و قانون؛ بدین وسیله از خلق قهرمان ایران کسب اجازه می کند تا از این پس به یاری خدا - در قبال حفظ جان اعضای خود به ویژه اعضای مرکزی سازمان که در حقیقت بخشی از مرکزیت تمامی خلق و انقلاب محسوب می شوند، قاطع ترین مقاومت انقلابی را از هر طریق معمول دارد. بدیهی است برابر اطلاعیه حاضر، از این پس مسئولیت هر آنچه که حین مقاومت انقلابی واقع شود، تنها و تنها بر ذمه مرتجعین انحصار طلب و اوباش چماقدار آنها است که قصد آن کرده اند تا نقشه به پایان نرسیده شاه خائن و ساواک منفور او را در قلع و قمع مجاهدین به پایان رسانند. از این حیث برآنیم که نامبردگان هر که باشد و در هر لباسی دقیقا شایسته سخت ترین کیفر و مجازات انقلابی خواهند بود. ضمنا سازمان مجاهدین خلق ایران این حق را برای خود محفوظ می دارد تا در هر موردی هم که کیفر فی المجلس جنایتکاران در حین انجام جرم ضدانقلابی میسر نباشد، به زودی و به طور مضاعف آمران و عاملان مربوط را به جزای خود برسانند. و ماالنصر الامن عندالله. مجاهدین خلق ایران
۲۸/خرداد/۱۳۶۰ - مندرج در نشریه شماره ۱۲۷ مجاهد.
چنانچه ملاحظه می شود انگیزه تصمیم اتخاذ مشی مسلحانه ای که سازمان را در طی سه دهه اخیر به یکی از خونبارترین و مخوف ترین و خشن ترین و سبعی ترین فرقه سیاسی تبدیل کرده بر پایه یک سری توهمات خودبزرگ بینانه، خودمحورانه، تنگ نظرانه و البته فرصت طلبانه و ... اتخاذ شده که به موازات گذشت زمان بی پایه بودن آن بیشتر و بیشتر نمایان می شود. این در صورتی است که تصمیم رجوی را تنها در چارچوب صرف یک اشتباه استراتژیکی ارزیابی و مورد قضاوت قرار بدهیم. واِلا اینک پس از قریب سه دهه این حقیقت برای بسیاری روشن شده که اساسا حضور رجوی در عرصه تحولات اجتماعی بعد از انقلاب و نحوه تنظیم رابطه اش با حاکمیت جز با هدف کشاندن شرایط و وضعیت سیاسی جامعه به سمت انسداد سیاسی و قفل کردن آن و در نهایت درگیری نظامی و کسب قدرت سیاسی به هر قیمت نبوده است.
اینکه چطور یک سازمان انقلابی مسلمان و با آن همه تجارب و پشتوانه های تاریخی، تئوریکی، استراتژیکی و ایدئولوژیکی و...، بعد از ۲۴ ماه از عمر یک نظام سیاسی برآمده از یک انقلاب اجتماعی حکم به ضدخلقی بودن آن می دهد، از آن دست سوالاتی است که حتی در همان زمان از سوی بسیار گروه های مارکسیستی که اساسا هیچ قرابت سیاسی و ایدئولوژیکی و ... با حاکمیت نداشتند، روی میز رجوی قرار گرفت. و جالب است بدانیم در همان زمان تنها سازمانی که با مجاهدین همسو شد، جریان مارکسیستی برآمده از دل مجاهدین یعنی سازمان پیکار بود. فاز استراتژی نظامی و مسلحانه رجوی در سی خرداد در حالی کلید خورد که ده ها گروه و سازمان سیاسی چپ که حداقل حول سرنگونی جمهوری اسلامی اشتراک داشتند، اما به این دلیل که نگاهی نسبتا واقع بینانه تر به شرایط عینی داشتند، نه تنها حاضر به اعلام وحدت استراتژیکی با رجوی نشدند، که به نقد اصولی و علمی رجوی اهتمام کردند. از سوی دیگر شواهد و قرائن بسیار حاکی از این بود که رجوی از روزهای قبل سی خرداد تلاش وسیع و همه جانبه ای را برای جلب رضایت و حمایت شخصیت ها و گروه ها و سازمان ها و تشکل های مسلمان منتقد و مخالف حاکمیت براه انداخته که تمامی این تلاش ها با شکست و مخالفت مواجه می شود. هنوز شمار زیادی از این افراد در قید حیات هستند که می شود با مراجعه به خاطرات آنها صحت این ادعاها را پیگیری کرد.
اشاره به این نکات بیشتر از باب این است که تاکید کنیم اطلاعیه شماره ۲۵ سازمان از همان جمله اول خود هم بر پایه تحریف و دروغ و هم یک تصمیم از مدت ها پیش اتخاذ شده اعلام شده است و این بر خلاف آنچه مقدمه اطلاعیه تاکید دارد هیچ ربطی به موضوع حمله به خانه پدری مهدی ابریشم چی ندارد. اگر بخواهیم ادعای ابتدایی اطلاعیه را به راستی مبنای چنین تصمیم بزرگی بگیریم، در این صورت نتایج حاصله بیش از هر چیز و به فرض صداقت رجوی، وزن و اعتبار و دانش و شعور سیاسی او را نمایندگی خواهد کرد. به این صورت که اگر یورش اوباش مسلح و چماقدار، به خانه پدری برادر مجاهد مهدی ابریشم چی، را مبنای این تصمیم تلقی کنیم، در این صورت صرف چنین تصمیمی و با چنین انگیزه ای، بالذات وزن و اعتبار سیاسی، ایدئولوژیکی، استراتژیکی و ... رجوی را نشان می دهد. تکیه صرف به این منطق ساده انگارانه حکایت از این خواهد داشت که رجوی در واقع تمامی آینده انقلاب و چشم اندازهای متصور شده را که خود بیش از هر گروه دیگر بر آن تاکید داشته، قربانی یک سوء تفاهم و یا یک بازی کودکانه نموده است. این در حالی است که رجوی پیشتر بر نقش و دخالت و حضور و حتی سازماندهی وقایع مشابه از سوی عناصر باقیمانده ساواک و بر آنچه دعواها و نزاع های حیدر نعمتی است تاکید مدام، پیوسته، هشداردهنده و پیشگیرانه دارد. نشریات مجاهد آن دوره انباشته از همین اطلاعیه ها و بیانیه ها و تحلیل های سیاسی در این رابطه است. چنان دوراندیشی و ژرف اندیشی از سوی رجوی در مقایسه با چنین انگیزه و متعاقب آن تصمیمی که اتخاذ می شود، بیش از هر چیز بر یک تناقض آشکار دلالت دارد. نتایج حاصله از این تناقض یا عقب ماندگی رجوی را در شناخت و ارزیابی شرایط و اوضاع و تشخیص دوست و دشمن نشان می دهد و یا اینکه باید بپذیریم همه چیز از پیش طراحی شده است و ادعای رجوی مبنی بر حمله به خانه پدری ابریشم چی تنها یک بهانه و مَحمل برای ورود به فازی است که رجوی از همان آغازین روزهای انقلاب سال ۵۷ برای آن تدارک و سازماندهی می کند. در این رابطه سخن را ادامه خواهیم داد.