خاطره دکتر روحانی از ۳۰خرداد۱۳۶۰


آن روزی که در انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند ۱۳۵۸، گروهک‌ها احساس ناامیدی کردند و در هیچ حوزه انتخابی رأی نیاوردند،‌ انتقام از مردم آغاز شد. همان‌طور که می‌دانید، در بسیاری از حوزه‌های انتخابیه سراسر کشور، منافقین کاندیدا داشتند، ولی هیچ‌کدام رأی نیاوردند. اینها بیش از یک‌سال آن همه تبلیغات مسموم در سراسر کشور به راه‌انداخته بودند و ‌تصورشان این بود و به اربابانشان هم قول داده بودند که محبوب‌ترین چهره‌ها در میان مردم هستند و در همه جا رأی لازم را خواهند آورد، اما هیچ‌کدام از کاندیداهای آنها به مجلس راه پیدا نکردند. عصبانیت از همین نقطه شروع شد. آن‌ زمان که فهمیدند مردم به آنها پشت کرده‌اند، انتقام از مردم شروع شد.
رئیس گروهک نفاق با کمک بنی‌صدر در اواخر سال ۱۳۵۹ به پاریس رفت و با مقامات غربی ملاقات کرد و دستورالعمل‌های دشمنان انقلاب را دریافت کرد و هماهنگی‌ها به وجود آمد. بعد از آن سفر بود که کار ترور در سطح وسیع آغاز شد.
زمانی که مجلس شورای اسلامی تصمیم ‌گرفت تا در برابر رأس نفاق بایستد و کسی را که به ناروا، پست ریاست جمهوری آن زمان را در دست گرفته بود، پای میز بحث طرح عدم کفایت سیاسی بکشاند، صبح روز شنبه ۳۰ خرداد در کازیو همه نمایندگان، یک پاکت قرار گرفته بود. درون پاکت، نامه‌ای از منافقین بود که رسماً نمایندگان مردم را تهدید به ترور کرده بودند که اگر رأی به عدم کفایت بنی‌صدر بدهید، تبعات خطرناک آن را هم باید برعهده گیرید. پیدا بود طراحی گسترده‌ای از سوی غرب و توسط این گروهک انجام شده بود. روز ۳۱ خرداد، روزی بود که مجلس شورای اسلامی با رأی قاطع به عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر رأی داد، که بلافاصله بحران و ترور هم در کشور شروع شد. عصر روز قبل (۳۰ خرداد) هم منافقین در تهران به کشتار پرداخته بودند تا جلوی کار مجلس را بگیرند، ولی این تهدیدات کارگر نبود و مجلس کار سرنوشت‌ساز خود را به خوبی انجام داد، گرچه بهای سنگینی هم پرداخت کرد.
اولین فاجعه، حادثه ۶ تیر ۱۳۶۰ و سوء قصد به جان امام جمعه محترم تهران و نماینده امام در شورای عالی دفاع آن زمان، یعنی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بود، که خوشبختانه خداوند اراده کرده بود تا جان رهبری آینده را حفظ کند. من بعدها پزشک و جراح متخصصی که معالجه ایشان را برعهده داشت، ملاقات کردم. او به من گفت از نجات جان ایشان مأیوس بودیم و بازگشت سلامت ایشان از لحاظ پزشکی بسیار بعید بود. ولی زمانی که دیدیم نبض برگشت و جریان خون به تدریج طبیعی شد، فهمیدم که ایشان حتماً باید مسئولیت بزرگی را برعهده گیرند که سلامت ایشان ناباورانه برگردانده و جان ایشان حفظ شده است. این اراده حق بود که این ذخیره برای بعد از امام، برای نظام و کشور بماند تا بتواند این پرچم را بر دوش گیرد و راه امام را ادامه دهد و ما را در فراز و نشیب حوادث تاریخی در مسیر صحیح انقلاب رهنمون شود.