ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم

منبع: فاطمه نظری
شورش مسلحانه منافقین در ۳۰ خرداد ۶۰

شنبه سی ام خرداد ماه روز طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس بود.همه گروه ها و جریان های مخالف نظام ـ جز اندکی که مرزبندی ایدئولوژیک و استراتژیک با لیبرالها داشتند ـ قرار حمایت از بنی صدر را گذاشته بودند. عصر همان روز در تهران و چند شهر بزرگ دیگر هواداران و وابستگان سازمان حرکتی را انجام دادند که سرانجامی جز تباهی برای آنها نداشت. البته این خشونتها و زد وخوردهای خیابانی تا پاسی از شب ادامه داشت. در این درگیری منافقین با تمام قدرت خود به خیابانها ریخته بودند. شروع تظاهرات ساعت چهار بعد ازظهر تعیین شده بود و مکانهای تظاهرات در تهران عبارت بودند از : خیابان انقلاب، میدان فردوسی، خیابان طالقانی، منیریه، ولی عصر، میدان ولیعصر، بلوار کشاورز، میدان فلسطین، خیابان نظام آباد و پل سید خندان.
سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۴۵ برای مبارزه علیه رژیم پهلوی تشکیل شد اما با شناسایی اعضای آن توسط ساواک، در سال ۱۳۵۰بنیانگذاران این سازمان اعدام شدند و بسیاری از اعضای آن به زندان افتادند. در سال ۱۳۵۴ این سازمان تغییر ایدئولوژی خود را اعلام کرد و در درگیری های درون سازمانی بر سر این موضوع چندین نفر از اعضای آن کشته شدند. همزمان با اوج گیری نهضت اسلامی ایران و پیروزی آن در سال ۱۳۵۷، سازمان مجاهدین خلق با این اعتقاد که نظام جمهوری اسلامی نظامی مرتجع است مبارزه علیه انقلاب اسلامی و برنامه ریزی جهت به دست گرفتن حکومت را آغاز کرد. سازمان با جمع آوری سلاح از پادگان ها و جذب و اغفال نیروهای جوان و سازماندهی آنها در پی فراهم آوردن یک زمینه اجتماعی مناسب بود. در ابتدا مزورانه خود را همگام و همراه نهضت اسلامی نشان می داد و حتی عکس امام را نیز در کنار آرم سازمان قرار داده و از ایشان به عنوان رهبری قاطع و سازش ناپذیر یاد می کرد. پس از روی کار آمدن بنی صدر با نزدیک شدن به او آشوب ها و تظاهرات زیادی را آشکارا سازمان دادن و دست پنهان آنان در بسیاری از آشوب های منطقه ای محسوس بود، اما پس از عزل بنی صدر از ریاست جمهوری، منافقین که تنها امید خود را از دست رفته می دیدند در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ با انتشار اطلاعیه ای علیه نظام جمهوری اسلامی ایران اعلان جنگ مسلحانه کردند و درصدد نابودی انقلاب اسلامی برآمدند.
در پی برکناری بنی صدر از فرماندهی کل قوا درگیریها و تشنجات پراکنده ای در گوشه و کنار کشور به وجود آمد. در روز پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۶۰ یعنی روز بعد از برکناری بنی صدر از فرماندهی کل قوا توسط حضرت امام اعتراض اعضای سازمان مجاهدین پس از تجمع حدود ۱۵۰ نفر از منافقین که در میدان ولیعصر به شعار و فحاشی علیه دولت و مسئولان کشور و حمایت از رئیس جمهور آغاز گشت. در این میان جمعی از مردم برای متفرق کردن آنان وارد عمل شدند عده ای از پاسداران نیز مجبور به مداخله گشتند در این درگیری گلوله ای به سمت نیروهای پاسدار شلیک شد که یکی از آنها از ناحیه کتف زخمی شد و در بیمارستان به شهادت رسید.[۱] همچنین در نقاط دیگر شهر از جمله خیابان جمهوری، میدان انقلاب، خیابان انقلاب مقابل دانشگاه تهران و خیابان ولیعصر تقاطع جمهوری نیز گروهی دست به آشوب زدند و در عین حال شایعه نمودند که راهپیمایی جبهه ملی در روز ۲۵ خرداد انجام می گیرد و سازمان منافقین از این راهپیمایی اعلام پشتیبانی می نماید.[۲] اما بعد از ظهر روز بیست و پنج خرداد، طیف ضد انقلاب نه چندان فراوان به خیابان انقلاب آمدند ولی ساکت و آرام و بدون برنامه شعار و حتی یک برگ تراکت به تظاهرات پرداختند ولی طوفان حزب الله فرارسید و یک باره راهپیمایی را بر علیه بنی صدر و جبهه ملی ضد انقلاب دگرگون کرد و چنان چه بهزاد نبوی در مصاحبه خود پیش بینی کرده بود اجتماع ملی گراها شکست خورده به خانه بازگشتند و آخرین امید بنی صدر از این که امکان داشت اجتماع ۲۵ خرداد مفری برای وی در پی داشته باشد به یأس مبدل گردید.[۳]
در ادامه حمایت شورش گرانه مجاهدین خلق از بنی صدر این سازمان طی اعلامیه مورخ ۲۶/۳/۶۰ هواداران خود را به حمایت جدی تر از بنی صدر به بهانه «نجات جان وی» دعوت نمود.در حالی که بنی صدر با هماهنگی سازمان در مخفیگاه به سر می برد و هیچ خطر جدی وی را تهدید نمی کرد. پس از تصویب آیین نامه نحوه رسیدگی به کفایت سیاسی رئیس جمهور در جلسه مورخ ۲۷ خرداد مجلس شورای اسلامی و اعلام آغاز بحث و بررسی آن در اولین جلسه بعد از تعطیلات( پنج شنبه ۲۸ خرداد، نیمه شعبان و جمعه ۲۹ خرداد )سازمان در روز ۲۸ خرداد رسماً شورش مسلحانه علیه رژیم جمهوری اسلامی را اعلام کرد تا به زعم دیرین رجوی ایران به لبنان تبدیل گردد.[۴] تشکیلات و ساختار سازمان از مدت ها قبل به خدمت شرایط جدید در آمده بود. اکیپ‌های مختلفی توسط عناصر مسئول نهادها، بخصوص نهاد دانش آموزی و دانشجویی، سازماندهی شد که هر کدام می بایست با چند تیم جریان راهپیمایی مسلحانه را پیش ببرند؛ که بعضی مسئول ایجاد درگیری و رودرویی با پاسداران بودند و بعضی باید به کار تبلیغی و افشاگری تهاجمی می پرداختند خطوطی که سازمان ارائه داد حاوی نکاتی از این قبیل بود:
ـ کارهای پراکنده کافی است و آمادگی لازم در مردم به وجود آمده است.
ـ راهپیمایی های مقطعی اثر خود را کرده و مرحله گذار کمی به کیفی رسیده است.
ـ زمینه عینی انقلاب آماده است و ما اگر زمینه ذهنی را آماده کنیم انقلاب انجام می شود.
ـ. این قابل پیش بینی است که پس از قیام ۳۰ خرداد تمامی امکانات سرخ ما سفید بشود.
بر اساس دستور العمل سازمان، هواداران تشکیلاتی می بایست مسلح و دست کم به سلاح سرد مجهز باشند.
ـ مردم را باید در فضایی از رودرویی نظامی با رژیم قرار داد و آنان را وارد مرحله تازه مبارزه کرد تا کیفاً ارتقا یابند.
ـ ما پیشتاز مردم هستیم و بایستی یک قدم از آنها جلوتر باشیم. بنابراین در شرایطی که مردم با دست خالی جلو رژیم می آیند ما از اسلحۀ سرد استفاده کنیم؛ و در قدم بعدی که مردم از اسلحه سرد استفاده خواهند کرد ما با سلاح گرم وارد عمل خواهیم شد
از سوی دیگر کادر مرکزی سازمان از مدتی قبل فراهم ساختن نظر مساعد دولت های خارجی جهت «قیام علیه جمهوری اسلامی» را به عهده گرفته بود. طبق اظهارات یکی از مسئولان حفاظت مرکزیت سازمان، مسعود رجوی در اواخر سال ۱۳۵۹ برای جلب موافقت دول اروپایی و کسب نظر مثبت امریکا از طریق رابط­های برخی از دولت های غربی به فرانسه رفت. عراق در اوج تهاجم خویش بود و در حالی که بخش­هایی از نقاط استراتژیک و مراکز کلیدی مرزهای ایران را در اشغال داشت ارتش، سپاه و بسیج کلیه نیروهای خود را از شهرها خارج کرده و در جبهه ها مستقر نموده بودند. سازمان در تحلیل خود توان نظامی ـ پلیسی حاکمیت را در اوج ضعف و ضربه پذیری تلقی می کرد. نفوذی های آموزش دیده و پرورش یافته آخرین اطلاعات خویش را از درون نهادها به سازمان ارائه می دادند. همه چیز دقیق و حساب شده می نمود. «میلیشیا» که فلسفه وجودی اش تشکیل ارتش خصوصی و در واقع نیروی مسلح سازمان برای روز موعود بود تسلیح و آماده شده بود.[۵] سازماندهی «بخش اجتماعی» شکل اصلی خود را از نیمه دوم خرداد پیدا کرد همه مسئولان بخش و فرماندهی نهادها گاه تا هفته ای ۳ جلسه در پایگاه محمد ضابطی (ستاد خیابان انزلی) برای برنامه ریزی راهپیمایی سی خرداد نشست هایی را برگزار می کردند.[۶]
شنبه سی ام خرداد ماه روز طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس بود.همه گروه ها و جریان های مخالف نظام ـ جز اندکی که مرزبندی ایدئولوژیک و استراتژیک با لیبرال ها داشتند ـ قرار حمایت از بنی صدر را گذاشته بودند. بنی صدر کاملاً مخفی شده بود هیچ کس از محل اختفای او اطلاع نداشت. حتی دادستان انقلاب نیز در این مورد اعلام نمود از محل سکونت بنی صدر هیچ گونه اطلاعی ندارد.[۷] عصر روز سی ام خرداد در تهران و چند شهر بزرگ دیگر هواداران و وابستگان سازمان حرکتی را انجام دادند که سرانجامی جز تباهی برای آنها نداشت. البته این خشونت ها و زد وخوردهای خیابانی تا پاسی از شب ادامه داشت. در این درگیری منافقین با تمام قدرت خود به خیابان­ها ریخته بودند. شروع تظاهرات ساعت چهار بعد ازظهر تعیین شده بود و مکان­های تظاهرات در تهران عبارت بودند از : خیابان انقلاب، میدان فردوسی، خیابان طالقانی، منیریه، ولی عصر، میدان ولیعصر، بلوار کشاورز، میدان فلسطین، خیابان نظام آباد و پل سید خندان. مسئولیت و هدایت تظاهرات به عهده بخش اجتماعی و زیر نظر محمد ضابطی بود. هواداران تشکیلاتی در تیم های سه تا پنج نفره سازماندهی و به یکی از سلاح های سرد مسلح شده بودند رده های بالاتر دارای سلاح گرم بودند. چاقو، چماق، تیغ موکت بری، قمه، پنجه بکس و اسپری فلفل از وسایلی بود که اغلب هواداران ـ به دستور تشکیلات ـ با خود حمل می کردند. مقصود از این تظاهرات نه به صورت خودجوش بلکه براساس تصمیم رهبری سازمان به یک حرکت کور مسلحانه تبدیل گردید. مقصود از این چنانکه سازمان بارها بدان اعتراف کرده بود عملیات «سرنگونی نظام» به صورت شبه کودتا و با حضور سازماندهی شده «هواداران» و با «پیشتازی عنصر مسلح» بود. بنی صدر به دلیل ضعف تحلیل و بینش سیاسی و نیز مغلوبیت روانی در برابر سازمان ـ به امید کسب موقعیت سیاسی جدید پس ازتغییر حاکمیت ـ این حرکت را همراهی کرد.[۸]
یکی از اعضای گروهک منافقین بعداً در تحقیقات خود گفت :در آن شب به ما دستور داده شده بود با هر سلاحی که در دسترس داریم به خیابانها بریزیم. بعداً سازمان مدعی شد که ۵۰۰ هزار نفر در تظاهرات ۳۰ خرداد شرکت کردند؛ لیکن تعداد افراد سازماندهی شده سازمان و گروه هایی که به آنها پیوستند و در حمایت از بنی صدر و سازمان به تظاهرات خشونت بار و مسلحانه دست زدند بیش از چند هزار نفر نبود. در پی این اتفاقات به کلیه واحدهای سپاه و کمیته ها دستور آماده باش داده شد و سپاه پاسداران از هسته های مقاومت مساجد و انجمن های اسلامی خواست تا با هوشیاری کامل حفظ و حراست مراکز مهم محله های خویش را به عهده بگیرند. نتیجه ضایعات آن شب آتش زدن نزدیک به بیست مینی بوس، شهید نمودن چند عابر و اعضای سپاه پاسداران وضرب و جرح بیش از صد نفر بود. در آن شب خانم بنی صدر در اتومبیل ضد گلوله به اتفاق سودابه سدیفی( مشاور بنی صدر) و چند نفر از نزدیکان بنی صدر این درگیری را رهبری می کرد.
روزنامه جمهوری اسلامی در این باره نوشت:«در ادامه زد و خوردهای خیابانی گروهی از هواداران سازمان مجاهدین خلق و دیگر گروه ها در چند نقطه تهران دست به راهپیمایی زده و ایجاد درگیری کردند که از آن جمله خیابان سبلان و مصدق و میدان ولیعصر مرکز تظاهرات آنها بود که منجر به آتش زدن یک اتوبوس و سه موتور سیکلت شد و مردم و پاسداران برای متفرق کردن آنان مداخله کرده که منجر به زد و خوردهای شدید شد و در خیابانهای مزبور راه بندان و عبور و مرور قطع شده بود. همچنین سازمان مجاهدین خلق اطلاعیه ای سیاسی ـ نظامی منتشر کرد که طی آن مردم را به مبارزه مسلحانه دعوت کرده است همچنین در حدود ساعت هفت بعدازظهر نیز درگیری مسلحانه بین گروه ها و پاسداران درگرفت به طوری که صدای تیراندازی کاملاً شنیده می شد و از میزان تلفات و خسارات اطلاعی در دست نیست عده زخمی هایی که به بیمارستان شهید مصطفی خمینی انتقال داده شده بود حدود سی نفر می باشد که با وسائلی از قبیل پنجه بوکس و سلاح­های گرم و سرد زخمی شده اند که برخی مورد عمل عمل جراحی قرار گرفته و بستری می باشند. همچنین یکی از خواهران به شهادت رسید و سید خلیل حسینی کتابدار مسجد علی بن ابی طالب که با چاقو به گردنش زده بودند نیز شهید شد. همچنین گفته می­شود که در این درگیری ها صدها نفر زخمی شدند».[۹]
شکست غائله۳۰ خرداد ضربه ای کوبنده بر پیکر رو به اضمحلال منافقین وارد آورد. مهمترین درسی که ۳۰ خرداد به سردمداران نفاق آموخت این حقیقت بود که آنها در مقابله با انقلاب اسلامی صرفاً با نهادهای انقلابی رو به رو نبودند بلکه مهم ترین سد راه آنان مردم هستند همان مردمی که با حضور تاریخیشان در صحنه این کید منافقین را خنثی نموده بودند. رویای ۱۱ میلیون رأیی دود شده به هوا رفته بود ودر برابرشان واقعیت ۴۰ میلیون مردم مسلمان آماده لبیک گفتن به فرمان امام شان قرار داشت. منافقین در غائله ۳۰ خرداد می پنداشتند که مردم به حمایت از آنها برخاسته و به اعتبار این حمایت و یا لااقل بی تفاوتی مردم خواهند توانست به مراکز انتظامی و دولتی حمله برده و کودتا نمایند. آنها در نظر داشتند مراکزی چون مجلس شورای اسلامی، نخست وزیری و بیت امام را تسخیر کنند و در عرض یک روز به تمام امیال شوم و باطل خود دست پیدا نمایند. شکست ۳۰ خرداد این پندار باطل را نقش برآب ساخت لیکن سردمداران جنایتکار منافقین هنوز در خواب غفلت بودند. رهبر فراری تروریست ها می گوید:«علی رغم اینکه سی خرداد به بعد برای ما روشن بود که آن الگوی سقوط شاه لااقل در این مقطع دیگر قابل تکرار نیست ولی بازهم تست کردیم و آزمایش کردیم»[۱۰] به خاطر آن که سران مجاهدین خلق هیچ گاه درصدد شناخت امام و نیروهای وی برنیامدند و چه بسا که چنین شناختی درچارچوب تحلیلی آنها امکان پذیر نبود. این واقعیت که مجاهدین خلق در ۳۰ خرداد ۶۰ برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی بر روی ۱۱ میلیون رأی بنی صدر سرمایه گذاری نمودند نشانگر بی اطلاعی آنها از هژمونی گفتمان امام خمینی بود؛ چرا که بخش عمده ای از آرای رئیس جمهور وقت حاصل آن بود که وی خود را شخصی پیرو خط امام خمینی نشان داده بود. مشروعیت بنی صدر مشروعیتی تبعی بود زیرا رهبری بلامنازع امام خمینی در افکار عمومی تنها عنصر مشروعیت بخش جمهوری اسلامی به شمار می رفت[۱۱]
پی نوشتها
[۱]. کیهان،۲۴/۳/۶۰
[۲]. غائله چهاردهم اسفند۱۳۵۹: ظهور و سقوط ضد انقلاب، تهران: دادگستری انقلاب جمهوری اسلامی، ۱۳۶۴،ص۶۸۷.
[۳]. همان، ص۶۹۲.
[۴]. سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام(۱۳۸۴ـ ۱۳۴۴)، تدوین: جمعی از پژوهشگران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۵،ج۲، ص۵۶۵.
[۵]. بشیر، رخدادهای سمخا(۶۲ـ ۱۳۵۹) و بررسی منافقین در دو فاز سیاسی و نظامی، ج۱، بی نا، بی تا، ص۱
[۶]. سازمان مجاهدین...، پیشین، ص۵۷۲.
[۷]. غائله ۱۴ اسفند پیشین، ص۷۰۴.
[۸]. سازمان مجاهدین خلق، پیشین، ص۵۷۴.
[۹]. روزنامه جمهوری اسلامی، ۳۱/۳/۱۳۶۰.
[۱۰]. چهره دوم نفاق(کارنامه سیاه ۳)، ،بی جا: انتشارات دادستانی انقلاب اسلامی تهران، ،۱۳۶۳،ص۱۷۱.
[۱۱]. ع. مهدی زاده، «بسترهای شکل گیری ۳. خرداد ۱۳۶۰» فصلنامه مطالعات تاریخی، ش۲۴، بهار ۸۸، ص۱۸۸.