سقوط بنی صدر سقوط منافقین

دیروز تهران و چند شهر دیگر شاهد درگیری بین هواداران سازمان مجاهدین خلق و مردم بود. در این درگیری ها که تعدادی کشته و زخمی برجا گذاشت، رهبری سازمان خواست قلبی خویش مبنی بر ایجاد درگیری های مسلحانه علنی تر ساخت و با همراه آوردن سلاح های گرم توسط هواداران، نشان داد که دیگر به آخر خط رسیده است و آخرین راه برای نجات خود از بن بست را، قتل عام تشخیص داده است.

لگرچه سازمان مجاهدین خلق از مدت ها قبل تضاد عمقی کادر رهبری خود را با انقلاب و نهاد ها و شخصیت های ژیرو امام نشان داده بود، اما درگیری های دیروز و احتمالا روزهای آینده مفهوم دیگری دارد که باید بدان توجه شود.

سازمان مجاهدین خلق از آن روزی که فهمید دیگر نمی تواند شاهد ریشه دوانیدن اسلام در صحنه سیاسی باشد، راه خود را ضمن توسل به نفاق در شعار، از توده ها جدا نمود و با تکیه بر نام شهدایی که عضو سازمان مجاهدین فی سبیل الله بوده اند، هر روز روش خشونت بارتری را نسبت به همه نهادهای صادق و و فادار به اسلام و خط امام در پیش گرفت و اینک نیز دعوت به مبارزه مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی نموده است.

این دعوت از سویی مبین همان تضاد عمقی با اسلام در صحنه است و از طرفی هم ارتباط تنگاتنگ با طرح مسئله «عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور» در مجلس شورای اسلامی دارد.

رهبری مجاهدین خلق ایران به خوبی دریافته است که با حمایت صریح و گسترده از آقای بنی صدر در مقابل خط امام و به زعم خود آنان ارتجاع، بازی را باخته و در بن بست گیر نموده است طرد و محکوم گردیدن آقای بنی صدر از سوی توده های میلیونی، در حقیقت محکومیت جریانی است که سازمان مجاهدین خلق پس از رهبری آن یعنی آقای بنی صدر، مشخص ترین وابسته به آن است لذا بدیهی است که وقتی این جریان از سوی مردم همیشه بیدار و حاضر در صحنه طرد می گردد، به معنی طرد همه کسانی هم خواهد بود که از آن حمایت می نموده اند.

به همین خاطر، سازمان مجاهدین خلق برای گریز از سوالاتی که طبیعتا در روز های آینده برای هواداران مطرح می گردد، مصمم است تا به هر نحو از سقوط جریان ضد انقلاب ممانعت کند و چون مساله حادتر از آن شده است که رهبری سازمان مجاهدین خلق بتواند با همان ترفند های گذشته به نجات جریان رو به اضمحلال متمایل به غرب کمک نماید، تنها راه در این روزهای حساس درگیری های خشونت آمیز مسلحانه تشخیص داده است.

اقدام اخیر سازمان مجاهدین خلق در جهت کشاندن جامعه به درگیری های مسلحانه، اگرچه بیشترین وظیفه را به عهده خود مردم می گذارد، اما طبیعتا ارگان های مسلح انقلاب از قبیل سپاه پاسداران و کمیته ها را نیز مورد هدف دارد که می بایستی با آن هوشیارانه برخورد گردد. ارگان های مسلح می بایست ضمن انجام وظایف الهی و انقلابی خویش در جهت جلوگیری از تکوین توطئه مزبور، حدالامکان سعی نمایند از درگیری بپرهیزند و کار را بیشتر به خود مردم واگذار نمایند. این عمل به آنان امکان بیشتر خواهد داد تا ضمن کنترل کامل اوضاع، از بازدهی بهتری در مواقع ضروری برخوردار باشند. علاوه بر این اگر خواست رهبری سازمان مجاهدین خلق در جهت کشاندن ارگان های مسلح انقلاب به صحنه کارزار برآورده شود، جبهه تازه ای گشوده خواهد گشت که مسلما زیان کمی در بر نخواهد داشت. اما این به هیچ وجه وظیفه الهی و انقلابی این ارگان ها را در مواقع ضروری و آنجایی که مردم مورد تجاوز و حمله قرار دارند، نفی نمی کند چرا که این ارگان ها برای مردمند و مردم نیز تکیه گاه انقلاب اسلامی.

به هر حال آنچه محرز می نماید، شکست آخرین مقاومت های مذبوحانه در مقابل قانون و خط رهبری است. سازمان مجاهدین خلق موفق نخواهد شد و تنها با این اقدامات گور خویش را خواهد کند. سازمان مجاهدین خلق نخواهد توانست از سقوط جریان ضد انقلاب متمایل به غرب جلوگیری نماید. این امر با حضور فعال و گسترده مردم در صحنه غیر ممکن به نظر می رسد. اما با این حال به آینده ای نه چندان دور چشم می دوزیم تا نشان داده شود که آیا این روش های استالینیستی به انزوای کامل سازمان مزبور خواهد انجامید و یا آنکه باعث نجات آن از بن بست موجود خواهد شد و تاسف ما در این میان برای آن هواداران چشم و گوش بسته ای است که در مقابل توده های میلیونی مستضعف جنوب شهر قرار گرفته اند و آیا این سوال را نباید کرد چرا همه درگیری ها در محورهایی از شهر اتفاق می افتد که مترفین و سیلی خورده های انقلاب در آن سکونت دارند؟
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی ۳۱ خرداد ۱۳۶۰