در طي قرنهاي متمادي غرب با استفاده از گفتمان مدرنيته بعنوان يك قدرت، هژموني و يك ابزار قدرتمند به سركوب انسانها علي الخصوص مردمان جوامع غيرغربي پرداخته است، بويژه وجود اين بحران براي شرقيان و به خصوص مسلمانان ملموستر است. با ظهور انديشههاي پستمدرن و متفکران و فیلسوفان برجستهی این حوزه مانند ویلهلم فریدرش نیچه، میشل فوکو، ژان فرانسوا لیوتار و ژان بودریار و متعاقب آن، ظهور افرادي چون ادوارد سعيد، مدرنيته در سراشيبيِ سقوط قرار گرفته است. آنها اين جريان را پروژهاي هدفدار و ساختهي دست غربيها قلمداد ميكنند و در تلاش هستند تا از دستاوردهاي اين گفتمان، فاصله بگيرند. در اين ميان، بيشترِ تأكيد ما بر جنبشهاي هويت خواه و ظهور تروریسم بعنوان اعتراض سیاسی و هویتی نسبت به اشاعهي گفتمان مدرن است كه به عنوان يكي از جريانهاي عظيم، در مقابل مدرنيته و غرب قد عَلَم كرده است |