من فرهاد جواهری یار ، فعالیت حرفه ای / سیاسی ام را با سازمان مجاهدین خلق در سال 1361 در ایران آغاز کردم ، نخست در هسته های مقاومت سازماندهی شده به فعالیت پرداختم .
در آن سال ها خفقان خطوط انحرافی ای که از سوی رهبری سازمان به نیروهای داخل کشور یعنی هسته های مقاومت در داخل کشور داده می شد ، باعث هزاران دستگیری ای شد که بسیاری از آن دستگیر شدگان اعدام شدند .
بعدها مسعود رجوی شخصاً اعتراف کرد که تمامی آن اعمال را نه در جهت سرنگونی و مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی که تنها برای حفظ نیرو انجام داده است ، در واقع در آن سال ها و بعدها نیز تنها چیزی که برای او و شرکایش در رهبری سازمان اهمیتی نداشت ، جان فرزندان مردم ایران بوده است .
رجوی نه تنها این استدلال را منطقی می دانست بلکه به این رفتار نفرت انگیز جنبه تقدس نیز داده ، چنین عملکردی را شاهکار خودش قلمداد می کرد ! رجوی معتقد بود که خانواده های اعدام شدگان و زندانیان مجاهدین منبع پایان ناپذیر نیرو و امکانات بالقوه برای سازمان مجاهدین هستند .
اما در داخل ایران پس از کمر شکن شدن مبارزه مسلحانه تمامی نیروها و امکانات سازمان به زیر ضرب رفت ، هسته های مقاومت این دوران هم یکی پس از دیگری ضربه خورده و نفرات این تیم ها یا در درگیری ها از بین رفتند و یا دستگیر ، زندانی و اعدام شدند ، خوش شانس ترین این نیروها به چندین سال زندان محکوم شدند .
من نیز در آبان ماه سال 1363 دستگیر شدم و مدت 4 سال را در زندان های اوین ، قزل حصار ، و گوهر دشت به سر بردم ، پس از آزادی نیز به صورت غیر قانونی از کشور خارج شده به کشور پاکستان رفتم ... |