هشت دستگاه ماشین آتش زدم
احمد عباسی فرزند عباسقلی در اعترافات خود متذکر شد : من با اسامی مستعار یونس ، محمدی ، محمد ومجتبی خداصفیان حدوداً در ماه خرداد 63 بود که به سازمان وصل شدم . کار ما از ابتدا در رابطه با نوشتن شعار ، پخش اعلامیه وریختن چسب توی قفل مغازهای حزب اللهی ها بود . که بعد کارمان در رابطه با عملیات ایذائی قرار گرفت که تا بهمن 63 ما حدود هشت ماشین آتش زدیم آتش سوزی این هشت ماشین توسط هسته ما که سه نفر بودیم انجام گرفت اولی در خیابان 158 تهرانپارس ، دومی در خیابان 160 بود همان منطقه تهرانپارس ، سومی فکر میکنم خیابان 162 بوده که اولی یک آلفا رومئو متعلق به یک شخص حزب اللهی بود.
دومی یک فورد مخابرات وسومی کامیون لیلاند شهرداری بود ، چهارمین ماشین یک لندرور دولتی بود ، نمیدانم مال کجا بود ، بعد طی این عملیات سه مسئول عوض کردیم که در رابطه با آخرین مسئولمان چهار ماشین دیگر آتش زدیم که کلا با آن چهار تای اول هشت تا میشود . این چهار تا ماشین هم یک جیب شهرداری در نارمک ، میدان پنج خیابان در دشت بوده . دومی یک وانت پیکان جهاد سازندگی در خیابان ِِهنگام کوی شهید کاظمی بود سومی باز یک جیب شهرداری در میدان 59 نارمک وچهارمی یک پیکان سازمان مسکن بوده حوالی خیابان مینو ، نارمک. بعد از این عملیات بود که مسئولمان به ما گفت شما از هم جدا میشوید . طبق قراری که با شخصی به نام محمد علی ارجمند حقیقی داشتم قرار بود من توسط وی در کار دیگری قرار بگیرم که طبق قرار یک روز آمدیم.
من ایشان را دیدم و با هم به خیابان سبلان رفتیم که توضیح دادند در آنجا با سعید جلالی آشنا شدم و با ایشان به خانه ای رفتیم که محمد رضا سلمانی آنجا بود و مسئول من حساب میشد . کلا مدتی که من توی این خانه بودم حدود یک هفته بود.