پسرم در آخرین روز خدمتش توسط جیش‌العدل شهید شد

Aamini

شهید مهدی امینی 19شهریور1376 در سبزوار متولد شد. پدرش کارمند اداره راه و ترابری و مادرش خانه‌دار بود. تحصیلاتش را تا گرفتن مدرک دیپلم ادامه داد، سپس راهی خدمت سربازی شد. وی سرانجام 6اردیبهشت1396 در منطقه مرزی میرجاوه، استان سیستان‌و‌بلوچستان در درگیری با عناصر گروهک تروریستی جیش‌العدل(جیش‌الظلم) به شهادت رسید.

آنچه در ادامه می‌خوانید شرحی است بر گفت‌وگوی هابیلیان با مادر شهید مهدی امینی:

«هفده ماه خدمت کرد و روزی که شهید شد، آخرین روز خدمتش بود. او فرزند سومم بود. نیمه‌شعبان به دنیا آمد؛ به همین دلیل اسم او را مهدی گذاشتیم. مهدی در امانت‌داری و صداقت و وفای به عهد زبان‌زد بود. پسر آرامی بود. اگر کسی حرف نامربوطی می‌زد، فقط سرش را تکان می‌داد و می‌خندید. او از همه فرزندانم مظلوم‌تر بود. پس از گرفتن دیپلمش در رشته سیم‌کشی و نقاشی ساختمان، بلافاصله برای خدمت سربازی ثبت‌نام کرد؛ البته به ما چیزی نگفت. ما زمانی متوجه شدیم که فراخوان شده بود.

وقتی از شرایط مرز و خانواده‌هایی که در آنجا زندگی می‌کنند، صحبت می‌کرد، به شدت ناراحت می‌شد. تعریف می‌کرد: «آنجا خانواده‌هایی هستند که در شرایط سختی زندگی می‌کنند. از نظر شرایط زندگی آنجا صفر است. مردم آب و غذا ندارند.»

هر وقت می‌دید کسی اسراف می‌کند، می‌گفت: «عده‌ای به همین غذاهایی که شما دور می‌ریزید، محتاج هستند.»

آخرین‌باری که می‌رفت، با همه خداحافظی کرد، گفت: «کوله کوچک می‌برم که از آن طرف هم راحت بیایم. می‌خواهم از آنجا مستقیم با هواپیما به زیارت امام‌رضا(ع) بروم.» نه روز از رفتنش گذشت که پیکر بی‌جانش را با هواپیما برگرداندند.

همان روزی که شهید شد، دلشوره عجیبی داشتم. قرار بود برای خرید عروسی پسر بزرگم بروم که پدر مهدی با لحن ناراحتی گفت: «امروز خرید نرو!» همان لحظه با خودم گفتم مهدی شهید شده است.

ششم اردیبهشت 1396، آخرین روزی بود که مهدی در منطقه مرزی میرجاوه خدمت می‌کرد. فرمانده به او پیشنهاد داد که استراحت کند. صبح زود قرار بود حرکت کند و پیش ما بیاید. در همین حین گفتند که نیاز به اسکورت دارند و مهدی داوطلب شد. هر چقدر فرمانده سعی کرد مانعش شود، او نپذیرفت. گفته بود: «من بچه‌ها را می‌رسانم و برمی‌گردم.» عناصر گروهک تروریستی جیش‌العدل در مسیر حمله کردند و همه را به رگبار گلوله بستند.

مهدی دست به خیر داشت. اهل کمک کردن بود. از مدرسه که می‌آمد، بلافاصله پیش پدرش می‌رفت و کشاورزی می‌کرد. هوای من را هم خیلی داشت. اصلا نمی‌گذاشت پیاده به محل کارم بروم. زودتر از من جلوی در، آماده می‌ایستاد تا من را برساند.

دنبال افراد پیر و ناتوان بود تا کمکشان کند. با همین خلق و خوی‌اش همه را جذب خودش می‌کرد. گاهی که می‌دید، افرادی در راه خلاف هستند، سعی می‌کرد به آن‌ها نزدیک شود و هدایتشان کند.

ضدانقلاب این را بداند که با کشتن بچه‌های ما به جایی نمی‌رسد. ما راهمان را انتخاب کرده‌ایم. مهدی من هم عاقبت ‌به ‌خیر شد و به آن چیزی که می‌خواست، رسید.»


مطالب پربازدید سایت

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

جدیدترین مطالب

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

احمد عطایی مدیر انتشارات قدر ولایت

باید اعترافات و اسناد جنایات منافقین منتشر شود

دادگاه منافقین اقدامی در مسیر عدالت؛

روایت خانواده‌های شهدای ترور از جنایت‌های فرقه نفاق

دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان