بیشتر آمریکاییها متوجه میزان درگیری نظامی آمریکا در کشورهای صحرای آفریقا و سایر کشورهای واقع در جنوب آن صحرا نیستند.
گزارشات اخیر تمایل داشتهاند بر روی تلاش فرانسه برای بیرون راندن القاعده از مالی تمرکز کنند، تلاشی که اکنون در حال تبدیل شدن به یک جنگ بسیار پیچیده چریکی و نامنظم است. عملیاتی که فرانسه آغاز کرده است یادآور تقلای برخی کشورها برای دستیابی به منابع طبیعی آفریقا در قرن 19 است.
با توجه به حضور روبهرشد چین در کشورهای آفریقایی و بازارهای آن قاره، این سیاست از منظر آمریکا، با موضوع تقابل با کشور چین بدون ارتباط نیست.
سال 2012، یکی از نویسندگان واشنگتن پست به نام «کریگ ویتلاک»، با نوشتن مجموعهای از گزارشات بسیار خوب، مروری بر درگیری گسترده آمریکا در آفریقا انجام داد. نقشه زیر برداشتی از اطلاعات ارائه شده درباره پایگاههای آمریکا در آن گزارشات و همچنین رابطه بین آن پایگاهها و توزیع جمعیت مسلمانان در مرکز آفریقا میباشد. فاصله بین پایگاهها را که در نقشه با نقاط قرمز نمایش داده شدهاند، در نظر بگیرید. این فاصله که از شمال غرب تا جنوب شرق قاره آفریقا را در بر میگیرد بزرگتر از فاصله شرق تا غرب آمریکاست. به تفاوتهای قبیلهای و فرقهای بین بورکینافاسو و کنیا تفکر کنید! و به یاد داشته باشید که تقریباً در تمام کشورهای شمال آفریقا، از مراکش گرفته تا مصر، بیش از 90 درصد مردم مسلمان هستند.
بااینوجود که ضریب تناسب بین جمعیت مسلمانان و دخالتهای نظامی ما در این کشورهای دارای فرهنگهای متفاوت، پیامهای گوناگونی را به مخاطبان مختلف القا میکند، یک نتیجهگیری کلی اجتناب ناپذیر است: با توجه به تاریخچه دخالتهای نظامی اخیر ما میتوان نتیجه گرفت که هر چه حضور و دخالت نظامی ما پررنگتر باشد، ارتباط بین ما و اسلام مبارز و همچنین تعداد بیشتری از مسلمانان میانهرو، کمرنگتر و خرابتر میشود.
اما میتوان به احتمالات دیگری نیز فکر کرد. برای مثال، در قضیه لیبی ممکن است گستردگی پایگاههای نظامی آمریکا اینگونه توسط افراطیان مسلمان (و یا شاید هم میانهروها) تفسیر شود که نسل جدیدی از استعمارگران اروپایی که از شمال حمله میکنند، به همراه دکترین جدید اوباما که همان هدایت از پشت صحنه است، استخوانهای آنان را خرد خواهند کرد..
جنبه دیگری از دخالتهای دنبالهدار کشور آمریکا را میتوان در پاسخهای از پیش تعیین شده جنرال دیوید رودریگرز در کمیته خدمات نظامی سنا در تاریخ 13فوریه2013 (25بهمن1391) جستجو کرد. به تمام مخاطبان توصیه میشود حداقل مروری بر گفتههای او در آن جلسه داشته باشند.
تهدیدات تروریستی کشورهای جنوب صحرای آفریقا که به طور واضحی برای نوامپریالیستهای آمریکایی بسیار وسوسهبرانگیز است، در حقیقت نیز وجود دارند. این تهدیدات تروریستی ریشه در اختلافات قومیقبیلهای آفریقا دارد.
برای مثال بسیاری از این تنشها حاصل مرزبندیهایی است که توسط اشغالگران اروپایی در قرن 19 میلادی به طور غیرطبیعی ایجاد گردیدند. این اشغالگران عمداً مرزها را به گونهای شکل دادند تا گروههای قبیلهای، نژادی و دینی را با یکدیگر ترکیب کرده و بدینوسیله سیاست استعماری «تفرقه بیانداز، حکومت کن» را اجرایی کنند. استعمارگران معمولاً اقلیتها را در موقعیتهای برتر سیاسی و اقتصادی قرار میدادند. استالین نیز از همین روش برای کنترل مسلمانان شوروی بهره میبرده است.
بحران گروگانگیریای که ژانویه 2013 در یک نیروگاه گازی در شرق الجزیره رخ داد، برخی از پیچیدگیهای عمیق و ریشه دار فرهنگی موجود در دل بسیاری از این نزاعها را روشن میکند. اکبر احمد اخیراً این موضوع را در یکی از گزارشات خود در الجزیره به خوبی مورد بحث قرار میدهد.
«اکبر احمد» که در گذشته سفیر پاکستان در انگلستان بوده است، اکنون ریاست بخش مطالعات اسلامی ابنخلدون دانشگاه آمریکایی واقع در واشنگتن را بر عهده دارد. تخصص اصلی اکبر احمد مطالعه بر ماهیت قبیلگرایی و نقش آن در شکلدهی اتحاد در جامعه است. او معتقد است پاسخ نظامی آمریکا به وقایع 11 سپتامبر موجب تشدید منازعات بین گروههای شبهنظامی و دولتهای مرکزی کشورهای منطقه جنوب صحرای آفریقا شده است. وی با انتقاد از سیاست آمریکا در آغاز جنگ پس از 11 سپتامبر و اعلام این موضوع که «یا با ما هستید یا علیه ما» بیان میکند با این موضعگیری آمریکا بخشهای عظیمی از آفریقا و آسیا را به بیثباتی کشاند.
نویسنده کتاب «جنگ در سایهها» معتقد است رایجترین اشتباه اشغالگران خارجی در جنگهای نامنظم این است که به «تکبر جاهلانه» خود اجازه دادهاند به فعالیتهای نظامی و سیاسیشان شکل دهد. حال به نظر میرسد پس از آنچه که در ویتنام، افغانستان، لیبی، عراق و... رخ داد، این جمله درباره اتفاقات کنونی آفریقا نیز صادق است.