نام لقب و کنیه
نام مبارك امام پنجم محمد بود .
لقب آن حضرت باقر يا باقرالعلوم است بدين جهت كه: درياى دانش را شكافت و اسرار علوم را آشكارا ساخت . القاب ديگرى مانند شاكر و صابر و هادى نيز براى آن حضرت ذكر كرده اند كه هريك بازگوينده صفتى از صفات آن امام بزرگوار بوده است .
كنيه امام ابوجعفر بود . راويان و محدثان شيعه غالبا با كنيه ابو جعفر از آن حضرت ياد كردهاند. براى تمايز احاديث منقول از امام نهم(كه او نيز كنيه ابو جعفر داشته است) از روايات امام باقر عليهالسلام، لفظ«ثانى»را به كنيه امام نهم افزودهاند.
ولادت و نسب وی
مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبى(ع)است . پدرش حضرت سيدالساجدين، امام زين العابدين، على بن الحسين(ع) است . بنابراين نسبت آن حضرت از طرف مادر به حضرت امام حسن(ع) و از سوى پدر به امام حسين(ع) مي رسد . تولد حضرت باقر(ع) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57 هجرى در مدينه بود. در حادثه جانگداز كربلا همراه پدر و در كنار جدش حضرت سيدالشهداء كودكى بود كه به چهارمين بهار زندگيش نزديك ميشد
از اين رو در حق او گفتهاند: علويى بود كه از دو سوى علوى بود و فاطميى بود كه از دو سوى فاطمى بود.
فرزندان آن حضرت
فرزندان آن حضرت را هفت نفر نوشتهاند: ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق(ع) و عبدالله كه مادرشان ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر بود . ابراهيم و عبيدالله كه از ام حكيم بودند و هر دو در زمان حيات پدر بزرگوارشان وفات كردند . على و زينب و ام سلمه كه از ام ولد بودند
دوران امامت آن حضرت
دوران امامت امام محمد باقر(ع) از سال 95 هجرى كه سال شهادت حضرت امام زين العابدين (ع) است آغاز شد و تا سال 114 هجری يعنى مدت 19 سال و چند ماه ادامه داشته است.
در دوره امامت امام محمد باقر (ع) و فرزندش امام جعفرصادق(ع) مسائلى مانند انقراض امويان و بر سر كار آمدن عباسيان و پيدا شدن مشاجرات سياسى و ظهور سرداران و مدعيانى مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانى و ديگران مطرح است. ترجمه كتابهاى فلسفى و مجادلات كلامى در اين دوره پيش ميآيد، و عدهاى از مشايخ صوفيه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پيدا ميشوند .
قاضيها و متكلمانى به دلخواه مقامات رسمى و صاحب قدرتان پديدميآيند و فقه و قضاء و عقايد و كلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراكز قدرت خلافت شرح و تفسير مينمايد، و تعليمات قرآنى - به ويژه مسأله امامت و ولايت را، كه پس از واقعه عاشورا و حماسه كربلا، افكار بسيارى از حق طلبان را به حقانيت آل على(ع) متوجه كرده بود، و پرده از چهره زشت ستمكاران اموى ودين به دنيا فروشان برگرفته بود، به انحراف ميكشاندند و احاديث نبوى را دربوته فراموشى قرار ميدادند .
زمان امام باقر عليهالسلام، يعنى دهههاى آخر قرن اول و دهههاى اول و دوم قرن دوم هجرى، زمان ظهور فقهاى بزرگ مخصوصا در مدينه بود. در اين دوران، مسلمانان كه از فتوحات خارجى و جنگهاى داخلى تا حدودى فراغت يافته بودند (و فقط خوارج و برخى شورشيان، خراسان و مناطقى ديگر را در ناآرامى نگاه داشته بودند)از اطراف و اكناف سرزمينهاى اسلامى براى فرا گرفتن احكام الهى و فقه اسلامى به مدينه، كه شهر حضرت رسول صلىاللهعليهوآلهوسلم و اصحاب و تابعان ايشان بود، روى مىنهادند. فقها و محدثان بزرگى از جمله سعيد بن مسيب(متوفى 94)، عروة بن زبير(متوفى 94)، خارجة بن زيد بن ثابت(متوفى 99)، ربيعة الرأى(متوفى 136)، سفيان بن عيينه و محمد بن شهاب زهرى(متوفى 124)در اين شهر جمع بودند. بخصوص كه منع كتابت حديث در زمان عمر بن عبد العزيز لغو شده بود.
شمايل و سيره
امام باقر عليهالسلام ميانه بالا و گندمگون و لاغرميان بود. پوستى شاداب و نرم و مويى مجعد داشت. صدايش نيكو بود و بر گونهاش خالى ديده مىشد. محمد بن منكدر ايشان را تنومند وصف كرده است در منابع شيعى رواياتى نقل شده است كه بر طبق آنها امام باقر عليهالسلام از پوشيدن لباس خوب و پاكيزه و تهيه غذاهاى خوب در خانه دريغ نداشت و خصوصا براى رعايت حال برخى از افراد خانه اين كار را لازم مىديد. اين نكته از آن جهت حائز اهميت است كه در روزگار ايشان برخى گرايشهاى ترك دنيا پيدا شده بود،و شايد به همين دليل است كه اين موضوع در منابع نقل شده است. امام با آنكه از مرتبت بلند اجتماعى برخوردار بود و به گفته ذهبى سرورى و دانش و رفتار صحيح را يكجا جمع كرده بود، شخصا در گرماى حجاز در مزرعه كار مىكرد و انگيزه اين كار را اطاعت خدا و بىنياز شدن خود و خانوادهاش از مردم مىدانست. از امام صادق عليهالسلام روايت شده است كه فرمود پدرم از ساير افراد خاندان خود درآمد كمترى داشت، ولى هزينه زندگى او از همه بيشتر بود. آمد و شد خويشانش او را دلگير نمىكرد و از آنان با خوراكهاى خوب پذيرايى مىكرد و جامههاى نيكو و مال نقد مىبخشيد. اين روش را با ديگران نيز به كار مىگرفت و هرگز از بخشش به برادران و متقاضيان و كسانى كه به اميدى نزد وى آمده بودند، دريغ نمىكرد. همچنين خدمتكاران خود را در كارهاى دشوار، يارى مىكرد. هر گاه مىخواست به سائلى كمك مالى كند او را«يا سائل»نمىخواند، بلكه«يا عبد الله»(اى بنده خدا)خطاب می کرد.
امام باقر عليهالسلام را از زاهدان بزرگ عالم اسلام خواندهاند. ابو نعيم با عبارت«الحاضر الذاكر، الخاشع الصابر» از ايشان ياد كرده است. عطار كتاب تذكرة الاولياء خود را با ياد اين امام خاتمه داده و به پيروى از هجويری از آن حضرت به«برهان ارباب مشاهدت» و «امام اولاد نبى» و «گزيده نسل على» تعبير كرده است. علاوه بر زهد عملى، بيانات آن حضرت در تفسير الفاظى چون عبادت، محبت، غنا، تقوا، توكل و دنيا راهگشاى كسانى بوده كه دين را از وجهه معنوى و عرفانى مىنگريستهاند.
به گفته ابن حجر هيثمى امام باقر عليهالسلام در ترسيم مقامات عارفان و بيان حقايق عرفانى سخنانى دارد كه زبان از وصف آن عاجز است. كلينى از امام صادق عليهالسلام نقل كرده است كه فرمود پدرم همواره ذكر خدا مىگفت و افراد خانواده خود را هم به اين كار سفارش مىكرد. در سفر حج او را ديدند كه غسل كرد و با پاى برهنه وارد منطقه حرم شد، چون به مسجد الحرام رسيد، به كعبه نگريست و با صداى بلند گريه كرد. آنگاه طواف كرد و بعد از نماز سر به سجده نهاد، هنگامى كه سر از زمين برداشت محل سجده از بسيارى اشك مرطوب شده بود. در برابر مصائب تسليم بود و همواره مىترسيد كه مبادا نعمتهاى خدا را ناسپاسى كرده باشد. زمانى يكى از افراد خانواده او بيمار شد و سپس درگذشت. امام كه از بيمارى او ناراحت بود، بعد از مرگ وى هرگز اظهار جزع نكرد و فرمود: آنچه را دوست مىداريم از خدا مىخواهيم، اما وقتى آنچه براى ما ناگوار است روى دهد، نسبت به آنچه خدا براى ما پسنديده است، مخالفت نمىكنيم.
آن حضرت در برابر دوستان فروتنى مىكرد و بد زبانى افراد را ناديده مىانگاشت. ذهبى نقل كرده است كه امام باقر عليهالسلام در شبانه روز صد و پنجاه ركعت نماز مىگزارد، و از امام صادق عليهالسلام روايت شده است كه پدرش را بنابر وصيت خود او، در جامهاى كه هنگام نماز بر تن مىكرد به خاك سپردند.
مقام علمى:
همه مؤلفان مذاهب شيعه و سنى سبب ملقب شدن آن حضرت را به «باقر» دانش فراوان او دانستهاند، و غالبا اين نامگذارى را از پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم مىدانند كه جابر بن عبد الله انصارى از آن حضرت نقل كرده است به مناسبت نقل ديدار زيد بن على بن حسين با هشام بن عبد الملك و اعتراض او به هشام به سبب تعبير توهين آميز وى نسبت به امام باقر عليهالسلام، از زيد نقل مىكند كه لقب باقر را پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم بر محمد بن على نهاد. سپس زيد از جابر بن عبد الله نقل كرده كه پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم از عمر طولانى جابر تا نايل شدن به ديدار فرزندشان «باقر» خبر داده و از او خواسته بود كه چون آن فرزند را ديد سلام پيامبر را به او برساند. در اين روايت از زبان پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم وجه اين نامگذارى نقل شده است: يبقر العلم بقرا (علم را به كمال و تمام مىشكافد) نيز همين روايت جابر را با اندكى تفاوت با سند از جابر بن يزيد جعفى آورده كه جابر بن يزيد اين توضيح را افزوده بوده است: لأنه بقر العلم، أى شقه شقا(زيرا او علم را شكافت). شيخ مفيد نيز اين روايت را آورده است.
ابن عماد آن حضرت را از فقهاى مدينه برشمرده كه به سبب دانش فراوان و شناختن ريشه و درون آن، او را باقر خواندهاند. ابن خلكان صفدىو ذهبى نيز همين توضيح را آوردهاند. ابن منظور نيز ذيل ماده«بقر»گفته است كه به محمد بن على بن حسين، رضوان الله عليهم، از آنرو باقر گفته مىشد كه علم را مىشكافت و ريشه آن را شناخته بود و فروع آن را استنباط مىكرد و در دانش«تبقر»مىنمود. سپس مىگويد: «تبقر»به معناى توسعه در دانش و مال آمده است. مرتضى زبيدى نيز ذيل ماده«بقر»روايت جابر را از پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم درباره آن حضرت نقل كرده است.
زمان امام باقر عليهالسلام، يعنى دهههاى آخر قرن اول و دهههاى اول و دوم قرن دوم هجرى، زمان ظهور فقهاى بزرگ مخصوصا در مدينه بود. در اين دوران، مسلمانان كه از فتوحات خارجى و جنگهاى داخلى تا حدودى فراغت يافته بودند(و فقط خوارج و برخى شورشيان، خراسان و مناطقى ديگر را در ناآرامى نگاه داشته بودند-خوارج)از اطراف و اكناف سرزمينهاى اسلامى براى فرا گرفتن احكام الهى و فقه اسلامى به مدينه، كه شهر حضرت رسول صلىاللهعليهوآلهوسلم و اصحاب و تابعان ايشان بود، روى مىنهادند. فقها و محدثان بزرگى از جمله سعيد بن مسيب(متوفى 94)، عروة بن زبير(متوفى 94)، خارجة بن زيد بن ثابت(متوفى 99)، ربيعة الرأى(متوفى 136)، سفيان بن عيينه و محمد بن شهاب زهرى(متوفى 124)در اين شهر جمع بودند. بخصوص كه منع كتابت حديث در زمان عمر بن عبد العزيز لغو شده بود.
در اين دوران شكوفايى فقه و حديث بود كه دانش و معرفت امام باقر عليهالسلام و نيز فرزند او امام صادق عليهالسلام، بر همگان آشكار شد و اصول و مبانى كلام و فقه و ساير معارف دينى شيعه، كه اين دو امام بيش از همه مبين آن بودند، تدوين و توسط راويان و شاگردان ايشان به عالم پراكنده شد. بسيارى از مجتهدان و مؤسسان مذاهب فقهى ديگر از اين دو امام فيض بردهاند و به همين جهت، رايج شدن لقب«باقر»براى امام پنجم، كه لقبى كاملا علمى است، بسيار پر معنى است. نسايى از محدثان بزرگ اهل سنت آن حضرت را از«فقهاى بزرگ تابعين»در مدينه شمرده است و به گفته او، همه حافظان حديث در استناد و احتجاج به قول آن حضرت اتفاق دارند. ذهبى او را جامع مقام علم و عمل و بزرگى و شايسته مقام خلافت دانسته است. شيخ مفيد درباره جايگاه علمى آن حضرت مىنويسد كه بازماندگان صحابه و بزرگان تابعان و رؤساى فقهاى مسلمانان از آن حضرت در مسايل دينى روايت كردهاند. به نوشته او، امام اخبار پيشينيان و پيامبران را روايت مىكرد. مردم از او در باب مغازى و سيرت و سنت رسول صلىاللهعليهوآلهوسلم حديث مىآموختند و در مناسك حج، كه از پيامبر نقل مىكرد، بر او اعتماد داشتند و از ايشان تفسير قرآن بر مىنوشتند. از عبد الله بن عطاء مكى نقل شده است كه دانشمندان را در هيچ مجلسى كوچكتر از آن نديدهام كه در محضر ابو جعفر ديدهام، حكم بن عتيبه(از فقهاى بزرگ كوفه، متوفى 115)را در پيشگاه او به سان شاگردى نزد استاد ديدم.
ابو نعيم، ذهبى و ابن شهر آشوب شمارى از محدثان و فقها را به عنوان راويان امام باقر عليهالسلام نام بردهاند، كه از آن جملهاند: اوزاعى(متوفى 151)، أعمش(متوفى 144)، ابن جريج(متوفى حدود 150)، عطاء بن ابى رباح(متوفى 114 يا 115)، حجاج بن أرطاة، ربيعة الرأى، عمرو بن دينار(متوفى 126)، محمد بن شهاب زهرى، جابر بن عبد الله انصارى(متوفى 78)، ابو اسحاق سبيعى(متوفى 127)، عبد الرحمن بن كيسان الاعرج، ابو بكر ليث بن سليم كوفى(متوفى 138 يا 143)و ابو حنيفه نعمان بن ثابت(متوفى 150)
در كتابهاى رجالى شيعه نامهاى راويان امام باقر عليهالسلام ثبت شده و از جمله شيخ طوسى بر اساس حروف تهجى ذكر كرده كه بالغ بر 466 تن مىشود. البته با تتبع در اسانيد روايات، ممكن است بر شمارى بيش از اين دست يافت، همچنانكه احتمال دارد برخى از اين نامها به اصحاب امام جواد عليهالسلام برمىگردد. برخى از راويان آن حضرت، مانند جابر بن يزيد جعفى، عبد الله بن عطاء مكى و ابان بن تغلب از نظر محدثان اهل سنت نيز محترم بودهاند. در اين ميان، ياران و پروردگان خاص مكتب امام باقر عليهالسلام كه ناشر و مبين آراء و اقوال آن حضرت بودهاند، جايگاه ويژهاى دارند. از معروفترين آنان علاوه بر جابر بن يزيد و ابان بن تغلب، مىتوان از كسانى چون ابو حمزه ثمالى، حمران بن اعين، محمد بن مسلم ثقفى، زرارة بن اعين، معروف بن خربوذ، بريد العجلى، ابو بصير اسدى و فضيل بن يسار نيز نام برد. به ابو حمزة ثمالى كتابهايى در حديث و تفسير نسبت داده شده و گروهى از بزرگان اهل سنت از او اخذ حديث كردهاند. جابر بن يزيد كه به گفته خود فقط 70000 حديث از امام باقر عليهالسلام فرا گرفته بود از آن حضرت غالبا با عنوان«وصى الاوصياء و وارث علم الانبياء»ياد مىكرد(اربلى، ج 2، ص 337، به نقل از مفيد). همچنين از محمد بن مسلم روايت شده كه از امام باقر عليهالسلام درباره 30000 مطلب سؤال كردم. در ميان عالمان شيعه شش نفر اخير از داناترين دست پروردگان امام باقر عليهالسلام و فرزندش، حضرت صادق عليهالسلام شناخته شدهاند و زراره برترين آنهاست و و دوازده تن ديگر اصطلاحا به عنوان اصحاب اجماع ياد مىشود.
آنچه از امام باقر عليهالسلام روايت شده در همه زمينههاى علوم اسلامى است، اعم از تفسير و علوم قرآنى، فقه، كلام، اخلاق، تاريخ، سيره و مسائل نظام آفرينش كه گاهى برخى از شاگردان آن حضرت آنها را به صورت كتاب مستقلى تدوين كردهاند.
ابن نديم(ص 36)كتابى را در تفسير به امام باقر عليهالسلام نسبت مىدهد كه ابو الجارود از او و ابو بصير اسدى از ابو الجارود روايت كرده است. اين تفسير در كتب رجال و حديث بيشتر به تفسير ابو الجارود مشهور است، ولى چنانكه نجاشى(ص 170)نيز تصريح كرده، از امام باقر عليهالسلام روايت شده است. آقا بزرگ تهرانى(ج 4، ص 251، 303)احتمال داده كه اين تفسير، املاء امام بر ابو الجارود بوده است. اعتماد بزرگانى از محدثان و دانشمندان نيز شاهدى بر صحت منقولات آن است. يكى از شاگردان على بن ابراهيم قمى روايات اين تفسير را در تفسير على بن ابراهيم درج كرده و البته، به استنباط آقا بزرگ تهرانى اين شخص، كه انگيزه اصلى او افزودن منقولات از امام باقر عليهالسلام به تفسير على بن ابراهيم بوده است، به گونهاى عمل مىكرده كه بين روايات دو تفسير تفكيك شود و خوانندگان به خطا نيفتند.
روش و هدفهاى علمى
پيدايش مذاهب كلامى چون مرجئه و معتزله و خوارج، و آشنايى مسلمانان با آراء اديان ديگر، و حضور پراكنده پيروان ساير اديان در ميان مسلمانان، و ظهور اختلافات فقهى بر اثر عدم دسترسى فقهاى متأخر به سنت نبوى به سبب ممنوعيت طولانى روايت و كتابت حديث و انحرافات عملى و فكرى سران سرزمين اسلامى از تعاليم پيامبر صلىاللهعليهو آلهوسلم و توجيه حكومت امويان، از طريق ارائه ناقص و تحريف شده تعاليم اسلام، از مهمترين وقايع دوران امام باقر عليهالسلام بود.
گذشته از اين، آن دسته از صحابه و تابعان كه به پيروى از امام على عليهالسلام و جانشينان او معتقد بودند، به دست حاكمان اموى كشته شده يا بدون امكان انتقال دانستههاى خود به نسل بعد در گذشته بودند. اين خلأ از يك سو راه هر نوع اقدام را براى امام باقر عليهالسلام دشوار ساخته و از سوى ديگر راه را براى جاعلان حديث و غاليان هموار كرده بود. مراقبتهاى پنهانى مأموران حكومت اموى از آل على و امام باقر عليهمالسلام، به فرد شاخص اين خاندان، تهديدى جدى براى تلاشهاى آن حضرت به شمار مىرفت.
در اين شرايط، امام به عنوان عالمى كه دانش خود را از طريق پدرانش از پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم دريافته، حلقههاى درسى بزرگى را در مدينه تشكيل داد. او در اين كار چهار هدف عمده را پى گرفت:
• 1)عرضه ديدگاههاى اسلامى در همه زمينهها، بخصوص درباره پرسشهايى كه دانشمندان ساير اديان مطرح مىكردند. اين مطالب هم سبب استوارى ايمان پيروان دين مىشد و هم غير مسلمانان را به برترى اسلام معترف مىكرد. بنا بر نقل مفيد امام باقر عليهالسلام با هر يك از پيروان عقايد گوناگون (اهل الآراء)كه بر او وارد مىشد، مناظره مىكرد و مردم مطالب بسيارى را در علم كلام از او فرا گرفتند.
اشاره به«اهل آراء»در كلام مفيد حايز اهميت است. در روزگار امام باقر عليهالسلام گرايشها و مذاهب مختلف كلامى پديد آمد و نيز پيروان اديان ديگر در سرزمينهاى اسلامى زندگى مىكردند و ميان ايشان و مسلمانان برخوردهاى فكرى روى مىداد. بدين طريق، پرسشها و بحثهاى كلامى مطرح مىشد و حضرت باقر عليهالسلام، گذشته از مقام امامت و زعامت شيعيان، به عنوان يكى از دانشمندان بزرگ زمان خود، كه همه دانشمندان اسلامى به برترى علمى او معترف بودند، به پرسشها پاسخ مىگفت و در بحثها شركت مىجست. به همين دليل، موضوع بسيارى از احتجاجات آن حضرت و نيز احاديثى كه از ايشان روايت شده، مسائل كلامى است و آنچه امام در اين باره فرموده، هم اساس اعتقادات شيعه را تشكيل مىدهد و هم در ديدگاههاى كلامى مسلمانان اثر جدى داشته است.
• 2)روشنگرى نسبت به اشتباهات و انحرافات فقهى، كلامى، تفسيرى، تاريخى و اخلاقى كه يا وابستگان حكومت اموى آن را پديد آورده بودند و يا از عدم اتصال به سنت نبوى ناشى مىشد. بنابراين، بيشتر مطالب امام عليهالسلام به ابوابى از علوم اسلامى اختصاص يافته كه در جامعه اسلامى به صورت نادرست عرضه و به كار بسته مىشده است. بر همين اساس، گفته شده كه شمار زيادى از روايات منقول از امام باقر عليهالسلام، و نيز ساير امامان شيعه، در حكم تعليقه يا نقد فقه و كلام و ساير علوم اسلامى متداول در روزگار آنان بوده است، به طورى كه در موارد زيادى فهم درست بيانات اين امامان بدون آگاهى از نظريات ساير مذاهب اسلامى تا حدى دشوار است.
• 3)گشايش ابوابى از معرفت دينى كه حاكمان آن روز جامعه اسلامى از طرح آنها جلوگيرى كرده بودند و آگاهى مردم از آنها سلطه نظام حاكم سياسى را متزلزل مىكرد. كلينى در حديثى از امام صادق عليهالسلام نقل مىكند كه امويان مردم را در آموزش مباحث ايمان آزاد گذاشتند، اما فراگيرى آنچه را به شرك برمىگشت منع كردند، تا اگر مردم را به كارهاى شرك آميز وادارند[ناروايى]آن را درنيابند. به نظر مىرسد كه وجود همين تعاليم، علاوه بر بيانات صريحى كه رويارويى با حكام و وابستگان آنها را توصيه مىكرده، يكى از مهمترين عوامل مقاومت روانى پيروان اين مذهب در برابر جريانات سياسى حاكم بر جوامع اسلامى بوده باشد.
• 4)گزينش و پرورش گروهى از دانشمندان اسلامى بر مبناى ديدگاههاى امام باقر عليهالسلام، و گسيل كردن آنان به شهرهاى بزرگ اسلامى به منظور ارائه درست نظريات آن حضرت، و در نتيجه خنثى كردن تبليغات دراز مدت امويان در معرفى اهل بيت پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم، و نيز نفى گرايشهاى غلو آميز برخى از پيروان اهل بيت، برخورد صريح و قاطع با غاليان و اظهار بيزارى از سران آنان، از جمله مغيرة بن سعيد و بيان بن سمعان جزو اقدامات مهم ايشان به شمار مىرود.
حکایتی از زندگی آن حضرت
مردى از اهل شام در مدينه ساكن بود و به خانهى امام بسيار مىآمد و به آن گرامى مىگفت: «. . . در روى زمين بغض و كينهى كسى را بيش از تو در دل ندارم و با هيچكس بيش از تو و خاندانت دشمن نيستم!و عقيدهام آنست كه اطاعتخدا و پيامبر و امير مؤمنان در دشمنى با توست،اگر مىبينى به خانهى تو رفت و آمد دارم بدان جهت است كه تو مردى سخنور و اديب و خوش بيان هستى!»در عين حال امام عليه السلام با او مدارا مىفرمود و به نرمى سخن مىگفت. چندى بر نيامد كه شامى بيمار شد و مرگ را رويا روى خويش ديد و از زندگى نوميد شد،پس وصيت كرد كه چون در گذرد ابو جعفر«امام باقر»بر او نماز گزارد.
شب به نيمه رسيد و بستگانش او را تمام شده يافتند، بامداد وصى او به مسجد آمد و امام باقر عليه السلام را ديد كه نماز صبح به پايان برده و به تعقيب نشسته است،( آن گرامى همواره چنين بود كه پس از نماز به ذكر و تعقيب مىپرداخت. )عرض كرد:آن مرد شامى به ديگر سراى شتافته و خود چنين خواسته كه شما بر او نماز گزاريد. حضرت فرمودند :او نمرده است. . . شتاب مكنيد تا من بيايم.
پس برخاست و وضو و طهارت را تجديد فرمود و دو ركعت نماز خواند و دستها را به دعا برداشت،سپس به سجده رفت و همچنان تا بر آمدن آفتاب،در سجده ماند،آنگاه به خانهى شامى آمد و بر بالين او نشست و او را صدا زد و او پاسخ داد،امام او را بر نشانيد و پشتش را به ديوار تكيه داد و شربتى طلبيد و به كام او ريخت و به بستگانش فرمود غذاهاى سرد به او بدهند و خود بازگشت.
شهادت امام و مرقد آن حضرت
حضرت امام محمد باقر(ع) 19 سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زين العابدين(ع) زندگى كرد و در تمام اين مدت به انجام دادن وظايف خطير امامت، نشر و تبليغ فرهنگ اسلامى، تعليم شاگردان، رهبرى اصحاب و مردم، اجرا كردن سنتهاى جد بزرگوارش در ميان خلق، متوجه كردن دستگاه غاصب حكومت به خط صحيح رهبرى و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعى و امام معصوم، كه تنها خليفه راستين خدا و رسول(ص) در زمين است، پرداخت و لحظهاى از اين وظيفه غفلت نفرمود.
سرانجام در هفتم ذيحجه سال 114 هجرى در سن 57 سالگى در مدينه به وسيله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست .
پيكر مقدسش را در قبرستان بقيع - كنارپدر بزرگوارش - به خاك سپردند .
برخی سایتهای مرتبط با موضع فوق:
http:// www.aviny.com
http://www.bsn.ir/
http://www.nekooh.150m.com/mazhabi/masum.htm