ميلاد امام محمد باقر عليه السلام

نام لقب و کنیه

نام مبارك امام پنجم محمد بود .

لقب آن حضرت باقر يا باقرالعلوم است بدين جهت كه: درياى دانش را شكافت و اسرار علوم را آشكارا ساخت . القاب ديگرى مانند شاكر و صابر و هادى نيز براى آن حضرت ذكر كرده اند كه هريك بازگوينده صفتى از صفات آن امام بزرگوار بوده است .

كنيه امام ابوجعفر بود . راويان و محدثان شيعه غالبا با كنيه ابو جعفر از آن حضرت ياد كرده‏اند. براى تمايز احاديث منقول از امام نهم(كه او نيز كنيه ابو جعفر داشته است) از روايات امام باقر عليه‏السلام، لفظ«ثانى»را به كنيه امام نهم افزوده‏اند.

ولادت و نسب وی

مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبى(ع)است . پدرش حضرت سيدالساجدين، امام زين العابدين، على بن الحسين(ع) است . بنابراين نسبت آن حضرت از طرف مادر به حضرت امام حسن(ع) و از سوى پدر به امام حسين(ع) مي رسد . تولد حضرت باقر(ع) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57 هجرى در مدينه بود. در حادثه جانگداز كربلا همراه پدر و در كنار جدش حضرت سيدالشهداء كودكى بود كه به چهارمين بهار زندگيش نزديك مي‌شد

از اين رو در حق او گفته‏اند: علويى بود كه از دو سوى علوى بود و فاطميى بود كه از دو سوى فاطمى بود.

 

Imambagher

فرزندان آن حضرت

فرزندان آن حضرت را هفت نفر نوشته‌اند: ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق(ع) و عبدالله كه مادرشان ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر بود . ابراهيم و عبيدالله كه از ام حكيم بودند و هر دو در زمان حيات پدر بزرگوارشان وفات كردند . على و زينب و ام سلمه كه از ام ولد بودند

دوران امامت آن حضرت

دوران امامت امام محمد باقر(ع) از سال 95 هجرى كه سال شهادت حضرت امام زين العابدين (ع) است آغاز شد و تا سال 114 هجری يعنى مدت 19 سال و چند ماه ادامه داشته است.

در دوره امامت امام محمد باقر (ع) و فرزندش امام جعفرصادق(ع) مسائلى مانند انقراض امويان و بر سر كار آمدن عباسيان و پيدا شدن مشاجرات سياسى و ظهور سرداران و مدعيانى مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانى و ديگران مطرح است. ترجمه كتابهاى فلسفى و مجادلات كلامى در اين دوره پيش مي‌آيد، و عده‌اى از مشايخ صوفيه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پيدا مي‌شوند .

قاضيها و متكلمانى به دلخواه مقامات رسمى و صاحب قدرتان پديدمي‌آيند و فقه و قضاء و عقايد و كلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراكز قدرت خلافت شرح و تفسير مينمايد، و تعليمات قرآنى - به ويژه مسأله امامت و ولايت را، كه پس از واقعه عاشورا و حماسه كربلا، افكار بسيارى از حق طلبان را به حقانيت آل على(ع) متوجه كرده بود، و پرده از چهره زشت ستمكاران اموى ودين به دنيا فروشان برگرفته بود، به انحراف مي‌كشاندند و احاديث نبوى را دربوته فراموشى قرار مي‌دادند .

زمان امام باقر عليه‏السلام، يعنى دهه‏هاى آخر قرن اول و دهه‏هاى اول و دوم قرن دوم هجرى، زمان ظهور فقهاى بزرگ مخصوصا در مدينه بود. در اين دوران، مسلمانان كه از فتوحات خارجى و جنگهاى داخلى تا حدودى فراغت يافته بودند (و فقط خوارج و برخى شورشيان، خراسان و مناطقى ديگر را در ناآرامى نگاه داشته بودند)از اطراف و اكناف سرزمينهاى اسلامى براى فرا گرفتن احكام الهى و فقه اسلامى به مدينه، كه شهر حضرت رسول صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم و اصحاب و تابعان ايشان بود، روى مى‏نهادند. فقها و محدثان بزرگى از جمله سعيد بن مسيب(متوفى 94)، عروة بن زبير(متوفى 94)، خارجة بن زيد بن ثابت(متوفى 99)، ربيعة الرأى(متوفى 136)، سفيان بن عيينه و محمد بن شهاب زهرى(متوفى 124)در اين شهر جمع بودند. بخصوص كه منع كتابت حديث در زمان عمر بن عبد العزيز لغو شده بود.

شمايل و سيره‏

امام باقر عليه‏السلام ميانه بالا و گندمگون و لاغرميان بود. پوستى شاداب و نرم و مويى مجعد داشت. صدايش نيكو بود و بر گونه‏اش خالى ديده مى‏شد. محمد بن منكدر ايشان را تنومند وصف كرده است در منابع شيعى رواياتى نقل شده است كه بر طبق آنها امام باقر عليه‏السلام از پوشيدن لباس خوب و پاكيزه و تهيه غذاهاى خوب در خانه دريغ نداشت و خصوصا براى رعايت حال برخى از افراد خانه اين كار را لازم مى‏ديد. اين نكته از آن جهت حائز اهميت است كه در روزگار ايشان برخى گرايشهاى ترك دنيا پيدا شده بود،و شايد به همين دليل است كه اين موضوع در منابع نقل شده است. امام با آنكه از مرتبت بلند اجتماعى برخوردار بود و به گفته ذهبى سرورى و دانش و رفتار صحيح را يكجا جمع كرده بود، شخصا در گرماى حجاز در مزرعه كار مى‏كرد و انگيزه اين كار را اطاعت خدا و بى‏نياز شدن خود و خانواده‏اش از مردم مى‏دانست. از امام صادق عليه‏السلام روايت شده است كه فرمود پدرم از ساير افراد خاندان خود درآمد كمترى داشت، ولى هزينه زندگى او از همه بيشتر بود. آمد و شد خويشانش او را دلگير نمى‏كرد و از آنان با خوراكهاى خوب پذيرايى مى‏كرد و جامه‏هاى نيكو و مال نقد مى‏بخشيد. اين روش را با ديگران نيز به كار مى‏گرفت و هرگز از بخشش به برادران و متقاضيان و كسانى كه به اميدى نزد وى آمده بودند، دريغ نمى‏كرد. همچنين خدمتكاران خود را در كارهاى دشوار، يارى مى‏كرد. هر گاه مى‏خواست به سائلى كمك مالى كند او را«يا سائل»نمى‏خواند، بلكه«يا عبد الله»(اى بنده خدا)خطاب می کرد.

امام باقر عليه‏السلام را از زاهدان بزرگ عالم اسلام خوانده‏اند. ابو نعيم با عبارت«الحاضر الذاكر، الخاشع الصابر» از ايشان ياد كرده است. عطار كتاب تذكرة الاولياء خود را با ياد اين امام خاتمه داده و به پيروى از هجويری از آن حضرت به«برهان ارباب مشاهدت» و «امام اولاد نبى» و «گزيده نسل على» تعبير كرده است. علاوه بر زهد عملى، بيانات آن حضرت در تفسير الفاظى چون عبادت، محبت، غنا، تقوا، توكل و دنيا راهگشاى كسانى بوده كه دين را از وجهه معنوى و عرفانى مى‏نگريسته‏اند.

به گفته ابن حجر هيثمى امام باقر عليه‏السلام در ترسيم مقامات عارفان و بيان حقايق عرفانى سخنانى دارد كه زبان از وصف آن عاجز است. كلينى از امام صادق عليه‏السلام نقل كرده است كه فرمود پدرم همواره ذكر خدا مى‏گفت و افراد خانواده خود را هم به اين كار سفارش مى‏كرد. در سفر حج او را ديدند كه غسل كرد و با پاى برهنه وارد منطقه حرم شد، چون به مسجد الحرام رسيد، به كعبه نگريست و با صداى بلند گريه كرد. آنگاه طواف كرد و بعد از نماز سر به سجده نهاد، هنگامى كه سر از زمين برداشت محل سجده از بسيارى اشك مرطوب شده بود. در برابر مصائب تسليم بود و همواره مى‏ترسيد كه مبادا نعمتهاى خدا را ناسپاسى كرده باشد. زمانى يكى از افراد خانواده او بيمار شد و سپس درگذشت. امام كه از بيمارى او ناراحت بود، بعد از مرگ وى هرگز اظهار جزع نكرد و فرمود: آنچه را دوست مى‏داريم از خدا مى‏خواهيم، اما وقتى آنچه براى ما ناگوار است روى دهد، نسبت به آنچه خدا براى ما پسنديده است، مخالفت نمى‏كنيم.

آن حضرت در برابر دوستان فروتنى مى‏كرد و بد زبانى افراد را ناديده مى‏انگاشت. ذهبى نقل كرده است كه امام باقر عليه‏السلام در شبانه روز صد و پنجاه ركعت نماز مى‏گزارد، و از امام صادق عليه‏السلام روايت شده است كه پدرش را بنابر وصيت خود او، در جامه‏اى كه هنگام نماز بر تن مى‏كرد به خاك سپردند.

مقام علمى:

همه مؤلفان مذاهب شيعه و سنى سبب ملقب شدن آن حضرت را به «باقر» دانش فراوان او دانسته‏اند، و غالبا اين نامگذارى را از پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم مى‏دانند كه جابر بن عبد الله انصارى از آن حضرت نقل كرده است به مناسبت نقل ديدار زيد بن على بن حسين با هشام بن عبد الملك و اعتراض او به هشام به سبب تعبير توهين آميز وى نسبت به امام باقر عليه‏السلام، از زيد نقل مى‏كند كه لقب باقر را پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم بر محمد بن على نهاد. سپس زيد از جابر بن عبد الله نقل كرده كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم از عمر طولانى جابر تا نايل شدن به ديدار فرزندشان «باقر» خبر داده و از او خواسته بود كه چون آن فرزند را ديد سلام پيامبر را به او برساند. در اين روايت از زبان پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم وجه اين نامگذارى نقل شده است: يبقر العلم بقرا (علم را به كمال و تمام مى‏شكافد) نيز همين روايت جابر را با اندكى تفاوت با سند از جابر بن يزيد جعفى آورده كه جابر بن يزيد اين توضيح را افزوده بوده است: لأنه بقر العلم، أى شقه شقا(زيرا او علم را شكافت). شيخ مفيد نيز اين روايت را آورده است.

ابن عماد آن حضرت را از فقهاى مدينه برشمرده كه به سبب دانش فراوان و شناختن ريشه و درون آن، او را باقر خوانده‏اند. ابن خلكان صفدىو ذهبى نيز همين توضيح را آورده‏اند. ابن منظور نيز ذيل ماده«بقر»گفته است كه به محمد بن على بن حسين، رضوان الله عليهم، از آنرو باقر گفته مى‏شد كه علم را مى‏شكافت و ريشه آن را شناخته بود و فروع آن را استنباط مى‏كرد و در دانش«تبقر»مى‏نمود. سپس مى‏گويد: «تبقر»به معناى توسعه در دانش و مال آمده است. مرتضى زبيدى نيز ذيل ماده«بقر»روايت جابر را از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم درباره آن حضرت نقل كرده است.

زمان امام باقر عليه‏السلام، يعنى دهه‏هاى آخر قرن اول و دهه‏هاى اول و دوم قرن دوم هجرى، زمان ظهور فقهاى بزرگ مخصوصا در مدينه بود. در اين دوران، مسلمانان كه از فتوحات خارجى و جنگهاى داخلى تا حدودى فراغت يافته بودند(و فقط خوارج و برخى شورشيان، خراسان و مناطقى ديگر را در ناآرامى نگاه داشته بودند-خوارج)از اطراف و اكناف سرزمينهاى اسلامى براى فرا گرفتن احكام الهى و فقه اسلامى به مدينه، كه شهر حضرت رسول صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم و اصحاب و تابعان ايشان بود، روى مى‏نهادند. فقها و محدثان بزرگى از جمله سعيد بن مسيب(متوفى 94)، عروة بن زبير(متوفى 94)، خارجة بن زيد بن ثابت(متوفى 99)، ربيعة الرأى(متوفى 136)، سفيان بن عيينه و محمد بن شهاب زهرى(متوفى 124)در اين شهر جمع بودند. بخصوص كه منع كتابت حديث در زمان عمر بن عبد العزيز لغو شده بود.

در اين دوران شكوفايى فقه و حديث بود كه دانش و معرفت امام باقر عليه‏السلام و نيز فرزند او امام صادق عليه‏السلام، بر همگان آشكار شد و اصول و مبانى كلام و فقه و ساير معارف دينى شيعه، كه اين دو امام بيش از همه مبين آن بودند، تدوين و توسط راويان و شاگردان ايشان به عالم پراكنده شد. بسيارى از مجتهدان و مؤسسان مذاهب فقهى ديگر از اين دو امام فيض برده‏اند و به همين جهت، رايج شدن لقب«باقر»براى امام پنجم، كه لقبى كاملا علمى است، بسيار پر معنى است. نسايى از محدثان بزرگ اهل سنت آن حضرت را از«فقهاى بزرگ تابعين»در مدينه شمرده است و به گفته او، همه حافظان حديث در استناد و احتجاج به قول آن حضرت اتفاق دارند. ذهبى او را جامع مقام علم و عمل و بزرگى و شايسته مقام خلافت دانسته است. شيخ مفيد درباره جايگاه علمى آن حضرت مى‏نويسد كه بازماندگان صحابه و بزرگان تابعان و رؤساى فقهاى مسلمانان از آن حضرت در مسايل دينى روايت كرده‏اند. به نوشته او، امام اخبار پيشينيان و پيامبران را روايت مى‏كرد. مردم از او در باب مغازى و سيرت و سنت رسول صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم حديث مى‏آموختند و در مناسك حج، كه از پيامبر نقل مى‏كرد، بر او اعتماد داشتند و از ايشان تفسير قرآن بر مى‏نوشتند. از عبد الله بن عطاء مكى نقل شده است كه دانشمندان را در هيچ مجلسى كوچكتر از آن نديده‏ام كه در محضر ابو جعفر ديده‏ام، حكم بن عتيبه(از فقهاى بزرگ كوفه، متوفى 115)را در پيشگاه او به سان شاگردى نزد استاد ديدم.

ابو نعيم، ذهبى و ابن شهر آشوب شمارى از محدثان و فقها را به عنوان راويان امام باقر عليه‏السلام نام برده‏اند، كه از آن جمله‏اند: اوزاعى(متوفى 151)، أعمش(متوفى 144)، ابن جريج(متوفى حدود 150)، عطاء بن ابى رباح(متوفى 114 يا 115)، حجاج بن أرطاة، ربيعة الرأى، عمرو بن دينار(متوفى 126)، محمد بن شهاب زهرى، جابر بن عبد الله انصارى(متوفى 78)، ابو اسحاق سبيعى(متوفى 127)، عبد الرحمن بن كيسان الاعرج، ابو بكر ليث بن سليم كوفى(متوفى 138 يا 143)و ابو حنيفه نعمان بن ثابت(متوفى 150)

در كتابهاى رجالى شيعه نامهاى راويان امام باقر عليه‏السلام ثبت شده و از جمله شيخ طوسى بر ‌‌‌ اساس حروف تهجى ذكر كرده كه بالغ بر 466 تن مى‏شود. البته با تتبع در اسانيد روايات، ممكن است بر شمارى بيش از اين دست يافت، همچنانكه احتمال دارد برخى از اين نامها به اصحاب امام جواد عليه‏السلام برمى‏گردد. برخى از راويان آن حضرت، مانند جابر بن يزيد جعفى، عبد الله بن عطاء مكى و ابان بن تغلب از نظر محدثان اهل سنت نيز محترم بوده‏اند. در اين ميان، ياران و پروردگان خاص مكتب امام باقر عليه‏السلام كه ناشر و مبين آراء و اقوال آن حضرت بوده‏اند، جايگاه ويژه‏اى دارند. از معروفترين آنان علاوه بر جابر بن يزيد و ابان بن تغلب، مى‏توان از كسانى چون ابو حمزه ثمالى، حمران بن اعين، محمد بن مسلم ثقفى، زرارة بن اعين، معروف بن خربوذ، بريد العجلى، ابو بصير اسدى و فضيل بن يسار نيز نام برد. به ابو حمزة ثمالى كتابهايى در حديث و تفسير نسبت داده شده و گروهى از بزرگان اهل سنت از او اخذ حديث كرده‏اند. جابر بن يزيد كه به گفته خود فقط 70000 حديث از امام باقر عليه‏السلام فرا گرفته بود از آن حضرت غالبا با عنوان«وصى الاوصياء و وارث علم الانبياء»ياد مى‏كرد(اربلى، ج 2، ص 337، به نقل از مفيد). همچنين از محمد بن مسلم روايت شده كه از امام باقر عليه‏السلام درباره 30000 مطلب سؤال كردم. در ميان عالمان شيعه شش نفر اخير از داناترين دست پروردگان امام باقر عليه‏السلام و فرزندش، حضرت صادق عليه‏السلام شناخته شده‏اند و زراره برترين آنهاست و و دوازده تن ديگر اصطلاحا به عنوان اصحاب اجماع ياد مى‏شود.

آنچه از امام باقر عليه‏السلام روايت شده در همه زمينه‏هاى علوم اسلامى است، اعم از تفسير و علوم قرآنى، فقه، كلام، اخلاق، تاريخ، سيره و مسائل نظام آفرينش كه گاهى برخى از شاگردان آن حضرت آنها را به صورت كتاب مستقلى تدوين كرده‏اند.

ابن نديم(ص 36)كتابى را در تفسير به امام باقر عليه‏السلام نسبت مى‏دهد كه ابو الجارود از او و ابو بصير اسدى از ابو الجارود روايت كرده است. اين تفسير در كتب رجال و حديث بيشتر به تفسير ابو الجارود مشهور است، ولى چنانكه نجاشى(ص 170)نيز تصريح كرده، از امام باقر عليه‏السلام روايت شده است. آقا بزرگ تهرانى(ج 4، ص 251، 303)احتمال داده كه اين تفسير، املاء امام بر ابو الجارود بوده است. اعتماد بزرگانى از محدثان و دانشمندان نيز شاهدى بر صحت منقولات آن است. يكى از شاگردان على بن ابراهيم قمى روايات اين تفسير را در تفسير على بن ابراهيم درج كرده و البته، به استنباط آقا بزرگ تهرانى اين شخص، كه انگيزه اصلى او افزودن منقولات از امام باقر عليه‏السلام به تفسير على بن ابراهيم بوده است، به گونه‏اى عمل مى‏كرده كه بين روايات دو تفسير تفكيك شود و خوانندگان به خطا نيفتند.

روش و هدفهاى علمى‏

پيدايش مذاهب كلامى چون مرجئه و معتزله و خوارج، و آشنايى مسلمانان با آراء اديان ديگر، و حضور پراكنده پيروان ساير اديان در ميان مسلمانان، و ظهور اختلافات فقهى بر اثر عدم دسترسى فقهاى متأخر به سنت نبوى به سبب ممنوعيت طولانى روايت و كتابت حديث و انحرافات عملى و فكرى سران سرزمين اسلامى از تعاليم پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و آله‏وسلم و توجيه حكومت امويان، از طريق ارائه ناقص و تحريف شده تعاليم اسلام، از مهمترين وقايع دوران امام باقر عليه‏السلام بود.

گذشته از اين، آن دسته از صحابه و تابعان كه به پيروى از امام على عليه‏السلام و جانشينان او معتقد بودند، به دست حاكمان اموى كشته شده يا بدون امكان انتقال دانسته‏هاى خود به نسل بعد در گذشته بودند. اين خلأ از يك سو راه هر نوع اقدام را براى امام باقر عليه‏السلام دشوار ساخته و از سوى ديگر راه را براى جاعلان حديث و غاليان هموار كرده بود. مراقبتهاى پنهانى مأموران حكومت اموى از آل على و امام باقر عليهم‏السلام، به فرد شاخص اين خاندان، تهديدى جدى براى تلاشهاى آن حضرت به شمار مى‏رفت.

در اين شرايط، امام به عنوان عالمى كه دانش خود را از طريق پدرانش از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم دريافته، حلقه‏هاى درسى بزرگى را در مدينه تشكيل داد. او در اين كار چهار هدف عمده را پى گرفت:

• 1)عرضه ديدگاههاى اسلامى در همه زمينه‏ها، بخصوص درباره پرسشهايى كه دانشمندان ساير اديان مطرح مى‏كردند. اين مطالب هم سبب استوارى ايمان پيروان دين مى‏شد و هم غير مسلمانان را به برترى اسلام معترف مى‏كرد. بنا بر نقل مفيد امام باقر عليه‏السلام با هر يك از پيروان عقايد گوناگون (اهل الآراء)كه بر او وارد مى‏شد، مناظره مى‏كرد و مردم مطالب بسيارى را در علم كلام از او فرا گرفتند.

اشاره به«اهل آراء»در كلام مفيد حايز اهميت است. در روزگار امام باقر عليه‏السلام گرايشها و مذاهب مختلف كلامى پديد آمد و نيز پيروان اديان ديگر در سرزمينهاى اسلامى زندگى مى‏كردند و ميان ايشان و مسلمانان برخوردهاى فكرى روى مى‏داد. بدين طريق، پرسشها و بحثهاى كلامى مطرح مى‏شد و حضرت باقر عليه‏السلام، گذشته از مقام امامت و زعامت شيعيان، به عنوان يكى از دانشمندان بزرگ زمان خود، كه همه دانشمندان اسلامى به برترى علمى او معترف بودند، به پرسشها پاسخ مى‏گفت و در بحثها شركت مى‏جست. به همين دليل، موضوع بسيارى از احتجاجات آن حضرت و نيز احاديثى كه از ايشان روايت شده، مسائل كلامى است و آنچه امام در اين باره فرموده، هم اساس اعتقادات شيعه را تشكيل مى‏دهد و هم در ديدگاههاى كلامى مسلمانان اثر جدى داشته است. ‌

• 2)روشنگرى نسبت به اشتباهات و انحرافات فقهى، كلامى، تفسيرى، تاريخى و اخلاقى كه يا وابستگان حكومت اموى آن را پديد آورده بودند و يا از عدم اتصال به سنت نبوى ناشى مى‏شد. بنابراين، بيشتر مطالب امام عليه‏السلام به ابوابى از علوم اسلامى اختصاص يافته كه در جامعه اسلامى به صورت نادرست عرضه و به كار بسته مى‏شده است. بر همين اساس، گفته شده كه شمار زيادى از روايات منقول از امام باقر عليه‏السلام، و نيز ساير امامان شيعه، در حكم تعليقه يا نقد فقه و كلام و ساير علوم اسلامى متداول در روزگار آنان بوده است، به طورى كه در موارد زيادى فهم درست بيانات اين امامان بدون آگاهى از نظريات ساير مذاهب اسلامى تا حدى دشوار است.

• 3)گشايش ابوابى از معرفت دينى كه حاكمان آن روز جامعه اسلامى از طرح آنها جلوگيرى كرده بودند و آگاهى مردم از آنها سلطه نظام حاكم سياسى را متزلزل مى‏كرد. كلينى در حديثى از امام صادق عليه‏السلام نقل مى‏كند كه امويان مردم را در آموزش مباحث ايمان آزاد گذاشتند، اما فراگيرى آنچه را به شرك برمى‏گشت منع كردند، تا اگر مردم را به كارهاى شرك آميز وادارند[ناروايى‏]آن را درنيابند. به نظر مى‏رسد كه وجود همين تعاليم، علاوه بر بيانات صريحى كه رويارويى با حكام و وابستگان آنها را توصيه مى‏كرده، يكى از مهمترين عوامل مقاومت روانى پيروان اين مذهب در برابر جريانات سياسى حاكم بر جوامع اسلامى بوده باشد.

• 4)گزينش و پرورش گروهى از دانشمندان اسلامى بر مبناى ديدگاههاى امام باقر عليه‏السلام، و گسيل كردن آنان به شهرهاى بزرگ اسلامى به منظور ارائه درست نظريات آن حضرت، و در نتيجه خنثى كردن تبليغات دراز مدت امويان در معرفى اهل بيت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلم، و نيز نفى گرايشهاى غلو آميز برخى از پيروان اهل بيت، برخورد صريح و قاطع با غاليان و اظهار بيزارى از سران آنان، از جمله مغيرة بن سعيد و بيان بن سمعان جزو اقدامات مهم ايشان به شمار مى‏رود.

حکایتی از زندگی آن حضرت

مردى از اهل شام در مدينه ساكن بود و به خانه‏ى امام بسيار مى‏آمد و به آن گرامى مى‏گفت: «. . . در روى زمين بغض و كينه‏ى كسى را بيش از تو در دل ندارم و با هيچكس بيش از تو و خاندانت دشمن نيستم!و عقيده‏ام آنست كه اطاعت‏خدا و پيامبر و امير مؤمنان در دشمنى با توست،اگر مى‏بينى به خانه‏ى تو رفت و آمد دارم بدان جهت است كه تو مردى سخنور و اديب و خوش بيان هستى!»در عين حال امام عليه السلام با او مدارا مى‏فرمود و به نرمى سخن مى‏گفت. چندى بر نيامد كه شامى بيمار شد و مرگ را رويا روى خويش ديد و از زندگى نوميد شد،پس وصيت كرد كه چون در گذرد ابو جعفر«امام باقر»بر او نماز گزارد.

شب به نيمه رسيد و بستگانش او را تمام شده يافتند، بامداد وصى او به مسجد آمد و امام باقر عليه السلام را ديد كه نماز صبح به پايان برده و به تعقيب نشسته است،( آن گرامى همواره چنين بود كه پس از نماز به ذكر و تعقيب مى‏پرداخت. )عرض كرد:آن مرد شامى به ديگر سراى شتافته و خود چنين خواسته كه شما بر او نماز گزاريد. حضرت فرمودند :او نمرده است. . . شتاب مكنيد تا من بيايم.

پس برخاست و وضو و طهارت را تجديد فرمود و دو ركعت نماز خواند و دستها را به دعا برداشت،سپس به سجده رفت و همچنان تا بر آمدن آفتاب،در سجده ماند،آنگاه به خانه‏ى شامى آمد و بر بالين او نشست و او را صدا زد و او پاسخ داد،امام او را بر نشانيد و پشتش را به ديوار تكيه داد و شربتى طلبيد و به كام او ريخت و به بستگانش فرمود غذاهاى سرد به او بدهند و خود بازگشت.

شهادت امام و مرقد آن حضرت

حضرت امام محمد باقر(ع) 19 سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زين العابدين(ع) زندگى كرد و در تمام اين مدت به انجام دادن وظايف خطير امامت، نشر و تبليغ فرهنگ اسلامى، تعليم شاگردان، رهبرى اصحاب و مردم، اجرا كردن سنتهاى جد بزرگوارش در ميان خلق، متوجه كردن دستگاه غاصب حكومت به خط صحيح رهبرى و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعى و امام معصوم، كه تنها خليفه راستين خدا و رسول(ص) در زمين است، پرداخت و لحظهاى از اين وظيفه غفلت نفرمود.

سرانجام در هفتم ذيحجه سال 114 هجرى در سن 57 سالگى در مدينه به وسيله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست .

پيكر مقدسش را در قبرستان بقيع - كنارپدر بزرگوارش - به خاك سپردند .

برخی سایتهای مرتبط با موضع فوق:

http:// www.aviny.com

http://www.bsn.ir/

http://www.nekooh.150m.com/mazhabi/masum.htm


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29