منافقین اکنون با اسامی جعلی فعالیت‌های به‌اصطلاح حقوق بشری می‌کنند

Koshkiدکتر محمدصادق کوشکی، محقق و پژوهشگر مسائل سیاسی و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران است. یکی از تألیف‌های ایشان، کتاب «تبار ترور» است که به معرفی و اقدامات تروریستی گروهک منافقین می‌پردازد. از آنجا که دکتر کوشکی مطالعات فراوانی درباره منافقین انجام داده‌اند، گفت‌و‌گوی پایگاه اطلاع‌رسانی دومین کنگره بین‌المللی ۱۷۰۰۰ شهید ترور کشور، با ایشان درباره تروریسم در ایران به گروهک منافقین کشیده شد و گفت‌و‌گویی خواندنی را رقم زد.

به‌نظر شما انگیزه‌های قومی و مذهبی در مقایسه با اعتراض به ظلم و بی‌عدالتی حاکم در جهان چقدر در رشد تروریسم مؤثر است؟

جواب این سوال بستگی دارد به این‌که ما تروریسم را چگونه تعریف کنیم؛ چون هرگونه خشونت سازمان‌یافته، با هدف مشخص در یک جامعه را الزاماً نمی‌شود تروریسم نامید. اگر ما تروریسم را خشونت سازمان‌یافته، علیه شهروندان و افراد بی‌دفاع تعریف کنیم، آن‌وقت این مدل از خشونت (تروریسم) با نبرد رهایی‌بخش و با دفاع از کشور اشغال‌شده (جنبش‌های مقابله با استعمار) تفاوت دارد؛ درحالی‌که خیلی از این موارد را تروریسم عنوان می‌کنند، در تاریخ معاصر این مدل از خشونت‌های قومی و انگیزه‌های جدایی‌طلبانه و حتی مبارزه با تبعیض را به‌عنوان بخشی از انگیزه‌های گروه‌های تروریستی داشته‌ایم. همچنین البته گروه‌هایی هم بودند که انگیزه مقابله با ظلم و بی‌عدالتی در جهان را داشته‌اند اما آن‌ها هم در عمل مرتکب تروریسم شده‌اند. مثلا گروهی را در ژاپن داشته‌ایم که به بی‌عدالتی در جهان اعتراض داشت اما این گروه برای اعلام وجود و برای رساندن پیام خود در متروی توکیو انفجارهای شیمیایی انجام داد و جمع زیادی از مردم را کشت و مصدوم کرد. این یک مدل است، یعنی گروهی که می‌خواهد با ظلم جهانی مقابله کند اما روشی را که برای اعلام وجود انتخاب کرده، خیلی خشن است. به‌هرحال اعتراض به یک ظلم جهانی که با این نوع از خشونت سازمان‌یافته علیه شهروندان و افراد غیرنظامی و بی‌دفاع به‌کار گرفته می‌شود را قطعاً می‌شود تروریسم دانست.

یعنی اگر سازمان یا گروهی برای رسیدن به هدف خود هر وسیله‌ای را توجیه کند به‌ نوعی دچار تروریسم می‌شود؟

نه هر وسیله‌ای. در تعریف حقوقی اولا خشونت سازمان‌یافته علیه شهروندان بی‌دفاع با اهداف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را می‌توانیم تروریسم بگوییم، یعنی اگر مثلا اهداف مالی در کار باشد، سرقت مسلحانه است یا اگر سازمان‌یافته نباشد و یک حرکت فردی باشد یا علیه شهروندان بی‌دفاع نباشد مثلا علیه یک محل نظامی باشد، این تروریسم نیست و می‌تواند مثلا یک حمله‌ نظامی نامشروع باشد اما چون علیه کسانی انجام می‌شود که امکان دفاع از خود را دارند، تعریف حقوقی متفاوتی دارد.

تحلیل روش مسلحانه گروهک منافقین در قبل و بعد از انقلاب در چارچوب تعریف تروریسم چیست؟

قبل از انقلاب، مجاهدین خلق نه با مجوز شرعی بلکه با استفاده از تشخیص فردی مرتکب خشونت‌هایی علیه اتباع ایرانی، برخی از وابستگان رژیم پهلوی و برخی از آمریکایی‌ها می‌شود، هرچند که در آن زمان به‌عنوان اقداماتی انقلابی یاد می‌شد اما مشکلی که این اقدامات داشت این بود که هیچ کدام مجوز شرعی نداشت و براساس تعریف اعتقادی ما این اقدامات انقلابی نبوده است. به همین دلیل هم قبل از انقلاب وقتی فرضاً هیئت‌های مؤتلفه اسلامی خواستند حسن‌علی منصور را اعدام انقلابی کنند از یک مرجع (آیت‌الله میلانی) مجوز گرفتند البته از امام‌خمینی(ره) خواستند اجازه بگیرند ایشان گفتند این روش را نمی‌پسندم و روش درستی نیست؛ مثلا نواب صفوی قبل از پیروزی انقلاب برای اعدام انقلابی کسروی یا رزم‌آرا مجوز شرعی داشت، اما حرکت مجاهدین فاقد مجوز شرعی بود که عمل این‌ها را نامشروع می‌کند و چون این عمل جنبه‌ شرعی نداشت و البته سازمان‌یافته هم بود و خشونت براساس تشخیص منافقین و در چارچوب گرایش‌های چپ‌گرایانه‌ آن‌ها هم بود مصداق فعالیت تروریستی است. بعد از پیروزی انقلاب هم که دیگر به‌طور جِد این اقدام تروریستی ارزیابی می‌شود هم به این دلیل که سازمان‌یافته بودند هم به این دلیل که خشونت علیه افراد بی‌دفاع صورت می‌گرفت و هم هدفی که آن‌ها تعقیب می‌کردند از این راه قابل دستیابی نبود، آن‌ها به‌دنبال براندازی نظام جمهوری اسلامی بودند. اما بنا بر تعریفی که رجوی سال ۱۳۶۱ در مصاحبه با نشریه «المصور» در پاریس انجام می‌دهد می‌گوید ما از شروع فاز مسلحانه یعنی از ۳۰خرداد۱۳۶۰ تا سال ۱۳۶۱ بیش از شش هزار ترور انجام دادیم که از این شش هزار ترور حدود صد مورد آن مقامات مملکتی و بقیه مردم عادی بوده‌اند. مجموعه این عوامل باعث می‌شود که مطمئن شویم آنچه منافقین بعد از پیروزی انقلاب انجام داده‌اند چه علیه مردم، چه علیه مسئولین، روحانیون، ائمه جمعه همه را می‌توانیم براساس موازین بین‌المللی کار تروریستی بدانیم.

چه عواملی باعث شد گروهک منافقین دست به ترور بزنند؟

مجاهدین خلق یک سازمان نرمال و منطقی سیاسی نبود. مبانی این گروهک ابتدا بر افکار چپ‌گرایانه بنا شده بود افکاری که تنها راه رهایی را جنگ مسلحانه می‌دانستند. البته قرار بود این جنگ رهایی‌بخش مسلحانه علیه امپریالیسم اتفاق بیفتد اما علیه مردم و حکومت قانونی ایران اتفاق افتاد. سران این گروهک با توجه‌ به مشی مسلحانه‌ای که آن را مبنای تفکر خود قرار داده بودند، هرزمان در استدلال و منطق کم می‌آوردند، دست به اسلحه می‌بردند. این اتفاق حتی در زندان نیز رخ می‌داد و هرگاه، کادرها و اعضای عادی منافقین در مواجهه با استدلال و منطق حرفی برای گفتن نداشتند، دست به خشونت می‌زدند. به‌همین‌خاطر از منافقین جز این توقعی نمی‌رفت. سازمانی که پایبند قانون و شریعت نیست و خود را مرجع حقانیت می‌داند، وقتی برای خود این حق را قائل بود که اعلام کند باید جان کسی را گرفت، همه‌ عوامل برای این‌که این گروه وارد فاز تروریستی شود فراهم بود و اگر با این منطق وارد فاز تروریستی نمی‌شد باید تعجب می‌کردیم.

آیا از ابتدای انقلاب گروهک منافقین این برنامه را داشت که بالأخره کار را به‌جایی برساند که بهانه برای ترور افراد حکومتی و مردم دستشان بیاید؟

اصلا از قبل پیروزی انقلاب وقتی که درِ زندان باز می‌شود و اعضای منافقین از زندان خارج می‌شوند یکی از  اقدامات سازمان‌یافته‌ این افراد سرقت سلاح از پادگان‌های ارتش و انبارکردن آن‌ها در خانه‌های تیمی است. حجم این سلاح‌ها واقعا زیاد است، چند هزار سلاح در سایز و مدل‌های مختلف از پادگان‌های ارتش و پایگاه‌های انتظامی سرقت و بعد از این‌ها استفاده کردند. اگر این گروهک مرام سیاسی و قانونی داشت دلیلی نداشت این حجم سلاح را قبل از پیروزی انقلاب حتی اگر برای مقابله با شاه سرقت شده بود، بعد از پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی نگه دارد. آن‌هایی که سلاح گرفته بودند، یک قبضه یا دو قبضه که در جنگ‌های خیابانی علیه حکومت پهلوی استفاده کردند، این‌ها همه آمدند سلاح‌ها را پس دادند. چرا منافقین سلاح را نگه داشتند؟ چرا افرادش را آموزش نظامی می‌داد، میدان تیر اختصاصی داشت. سازمان مجاهدین خلق می‌گفت من یک سازمان سیاسی هستم، مگر احزاب دیگر در آن زمان میدان تیر و سلاح اختصاصی داشتند؟ جالب اینجاست که این گروهک حتی به کادر خود برای تشویق، اسلحه جنگی جایزه می‌داد. این نشان می‌دهد منافقین از ابتدا به اسلحه به‌عنوان تنها و مهم‌ترین راه‌حل فکر می‌کردند.

به‌نظر شما منافقین از چه شیوه‌هایی برای مطرح‌کردن خود در فضای سیاسی کشورهای غربی استفاده می‌کند؟

اولین نکته این است که اکنون دیگر سران این گروه می‌ترسند با عنوان سازمان مجاهدین خلق در اروپا و آمریکا فعالیت کنند، اکنون مدت‌هاست که این کار را نمی‌کنند. چرا؟ چون مجاهدین خلق کم‌وبیش در فضای حقوقی و سیاسی اروپا و آمریکا به‌عنوان سازمانی تروریستی شناخته شده‌اند. البته به‌دلیل ترور اتباع خارجی در زمان پهلوی نه به‌دلیل اقدامات تروریستی بعد از انقلاب، ولی به‌هر‌حال به‌عنوان سازمانی تروریستی شناخته شده‌اند. لذا ترجیح می‌دهند که با اسامی مستعار و جعلی مثل شورای ملی مقاومت و ده‌ها انجمن و تشکیلات کوچک مثل انجمن دموکراسی‌خواهان ایران، انجمن دفاع از حقوق و زنان در ایران، انجمن دفاع از قربانیان خشونت در ایران و ده‌ها اسم مختلف در اروپا فعالیت کنند و تقریبا دیگر با اسم سازمان مجاهدین خلق چیزی نمی‌بینیم. چون اگر بخواهند با این اسم فعالیت کنند، پرونده‌های حقوقی متعددی علیه آنان در رابطه با کلاهبرداری، سوءاستفاده از کمک‌های خیریه در هلند و آلمان و در کشورهای دیگر مطرح می‌شود و این نام دیگر وجهه‌ای ندارد. تکنیک آن‌ها هم این شد که از سال ۲۰۰۳ به بعد اگر می‌خواهند یک حرکت تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی را سامان‌دهی کنند در قالب ده‌ها تشکل و گروه وارد عمل شوند. هرکدام از این گروه‌ها سه چهار نفر بیشتر عضو ندارد ولی ترجیح این است که با این قالب وارد عمل شوند تا این‌که در قالب سازمان مثلا مجاهدین خلق عمل کنند که برایشان مسئله‌ساز است.

عملکرد و نقش رسانه‌های غربی و غیرغربی را در حمایت از آنان و بزرگ جلوه‌دادن این گروهک چیست؟

در مقطعی حداقل بعد از ورود این گروهک به کار تروریستی مخصوصاً از زمان ورود رهبری منافقین به فرانسه ما شاهد هستیم که به‌عنوان سازمانی دموکراسی‌خواه و آزادیبخش مردم ایران، گروهی که می‌خواهند با نظام ضد حقوق بشری جمهوری اسلامی مقابله کنند، در رسانه‌های غربی مطرح می‌شوند؛ حتی در مقطع همکاری منافقین با حزب بعث ادامه دارد و بعد از جنگ کویت که صدام شخصیت منفوری می‌شود، در رسانه‌های غربی این‌ها سعی می‌کنند با رویکردی جدید خود را مطرح کنند. از آن مقطع یعنی ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ به بعد با عنوان شورای ملی مقاومت یا اسامی دیگر فعالیت می‌کنند، هرچند که آن زمان هم اروپایی‌ها سعی می‌کردند که گروهک منافقین را آلترناتیو جدی نظام جمهوری اسلامی مطرح کنند. اما از وقتی که متوجه شدند که دیگر تاریخ مصرفش گذشته است و سوابق تروریستی آن مطرح شد دیگر وزنی در رسانه‌های غربی ندارد؛ مگر این‌که گاهی مثلاً با یک نماینده‌ کنگره آمریکا یا اروپا نشستی، جلسه‌ای داشته باشند و در رسانه‌های محدود محلی از آن‌ها یادی شود. دیگر سال‌هاست که حتی در رسانه‌های عمومی غربی این‌ها مرده‌اند و دیگر جایگاه و وزنی ندارند.

ارزیابی کلی شما از شرایط آینده‌ منافقین در کشورهای اروپایی چیست؟

باید پرونده‌ گروهک منافقین را بسته‌شده بدانیم هرچند که عوامل این گروهک اکنون با اسامی دیگری در قالب فعالیت‌های به‌اصطلاح حقوق بشری و دموکراسی‌خواهانه و امثال آن‌ها در اروپا با هدف فشار بر جمهوری اسلامی فعالیت می‌کنند. بعضی از آن‌ها در قالب عوامل اطلاعات برای سرویس‌های غربی کار می‌کنند. دیگر چیزی به‌عنوان سازمان مجاهدین خلق به تاریخ پیوسته است و وجود خارجی ندارد. در حد یک ویترین و در حد ترتیب‌دادن مراسمی با حضور دو مقام مثلا اتحادیه اروپا و نمایشی علیه جمهوری اسلامی و یا فشار تبلیغاتی جلوی سازمان ملل با چند نفر تظاهرات کنند، فعالیت می‌کنند. یعنی به‌عنوان یک ابزار جدی هم به این‌ها نگاه نمی‌شود، سال‌هاست تاریخ مصرفشان تمام شده است و اعضای آن به‌عنوان عامل جمع‌آوری خبر و تخلیه تلفنی در سرویس‌های غربی کار می‌کنند. عملا دیگر خروجی و جایگاهی ندارند و کسی هم این‌ها را جدی حساب نمی‌کند.

آیا خروج سازمان منافقین از لیست گروه‌های تروریستی توسط دولت آمریکا یک اقدام سیاسی علیه جمهوری اسلامی بود یا یک تصمیم حقوقی متأثر از لابی این گروه در آمریکا بود؟

زمان ریاست جمهوری کلینتون وقتی که وزارت خارجه آمریکا گروهک منافقین را داخل فهرست تروریستی قرار داد واقعیت این است که آن روز هم مشکلی برای منافقین و فعالیت‌هایشان در آمریکا نبود؛ امروز هم که خارج شده است مشکلی ندارد. چه زمانی که اروپایی‌ها این گروهک را تروریست می‌دانستند و چه اکنون که آن‌ها را تروریست نمی‌دانند، فعالیت این گروهک ادامه دارد، هرچند ریتم فعالیت‌هایش کند و محدود شده باشد؛ اما هیچ‌وقت مشکلی جدی برای اقدامات خود نداشته است. جز یک مقطع خیلی کوتاه که ناهماهنگی پیش آمد و سیستم امنیتی فرانسه تصمیم گرفت که سازمان را با بازداشت کوتاه‌مدت مریم رجوی و چند نفر دیگر این گروه را تنبیه کند. دیگر همیشه اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها با این‌ها همکاری کردند و علی‌رغم ژستی که آمریکایی‌ها در آن مقطع گرفتند در عمل هیچ محدودیت خاصی برایشان به‌وجود نیاوردند. همان زمان نمایندگان گروهک منافقین در آمریکا فعالیت می‌کردند. رضا جعفرزاده و سونا صمصامی فعالیت‌هایشان را انجام می‌دادند چون محدودیتی نداشتند و کسی کاری به کارشان نداشت.

بیشتر نوعی سنگ‌اندازی علیه سیاست‌های جمهوری اسلامی بوده است!

وقتی این گروهک چه در اروپا چه در آمریکا به‌عنوان یک گروه تروریستی شناخته شد شاید ناشی از این بود که سرویس‌های امنیتی ‌آمریکا و اروپا تلاش داشتند که آن‌ها را یک‌طوری گوشمالی دهند تا بتوانند آن را بهتر در دست بگیرند. بالأخره سرویس‌های امنیتی آنجا می‌خواستند از این‌ها استفاده کنند و این کار نیاز به فشار داشت که این‌ها کاملا با آن‌ها هماهنگ کار کنند.

نگاه سیاستمداران دولت آمریکا را در مقایسه با منافقین چگونه می‌بینید؟

واقعیتش این است که این‌ها منافقین را عواملی می‌دانند که دیگر تاریخ مصرفشان تمام شده است. اگر از یک عامل این گروهک بتوانند موردی استفاده کنند بحث دیگری است ولی چیزی به اسم سازمان مجاهدین خلق اصلا برای اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها مطرح نیست. اکنون بعضی از بقایای این‌ها در قالب گروه‌هایی فعالیت‌های جسته و گریخته تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی انجام می‌دهند. مثلاً در پرونده هسته‌ای خودشان را مطرح می‌کنند که بحث دیگری است.

درباره دخالت سازمان ملل در روند اخراج منافقین از عراق هم توضیح دهید.

این‌که منافقین از عراق اخراج شوند امری بود که بالأخره باید اتفاق می‌افتاد چون دولت و مردم عراق هیچ دلیلی نمی‌دیدند که از ادامه بقای این گروه در عراق پشتیبانی کنند. اما نکته اینجا بود که واقعا جایی هم نبود که این‌ها بروند؛ یعنی عملاً با پرونده و سوابقی که داشتند کسی این‌ها را نمی‌پذیرفت. به همین خاطر کشورهایی مثل آلبانی تعدادی از این‌ها را می‌پذیرند، جالب اینجاست که حتی اروپاییان حاضر نبودند به این افراد پناهندگی دهند. واقعا سازمان ملل جایی پیدا نمی‌کرد؛ یعنی هیچ کشور دیگری مایل نبود این موجودات واخورده را بپذیرد. آن تعدادی که قابلیت جاسوسی، خبرچینی، جمع‌آوری اطلاعات داشتند را برده و پناهندگی داده بودند. اما آن تعدادی که در لیبرتی مانده بودند این‌ها دیگر واقعا بی‌مصرف بودند، دیگر هیچ‌کسی حاضر نبود حتی به‌عنوان یک انسان به این‌ها پناهندگی دهد و این نشان می‌داد که چقدر دستشان باز شده بود که غربی‌ها حتی به‌عنوان پناهنده‌ عادی حاضر نبودند با این‌ها روبه‌رو شوند. حتی شانس این را ندارند که به موجودات پیرِ ازکارافتاده‌ بالای پنجاه سال پناهندگی دهند که آخر عمرشان را بتوانند گوشه‌ای زندگی کنند. این نحوه رفتار نشان می‌دهد که نگاه واقعی اروپا و آمریکا به منافقین چه بوده است؛ یعنی چقدر ابزاری به این‌ها نگاه می‌کرده‌ا‌ند. در اروپا و آمریکا برای حمایت از دلفین‌ها و سگ‌ها و گربه‌ها برنامه دارند. وقتی این‌ها را در حد سگ‌ها و گربه هم نمی‌دانند که به این‌ها برای زندگی پناهندگی دهند نشان می‌داد که واقعا از اول چگونه به این‌ها نگاه می‌کردند.

علت مخالفت مسعود و مریم رجوی با خروج منافقین از عراق چیست؟

چیزی به‌عنوان مسعود رجوی سال‌هاست وجود ندارد ولی این‌که چرا مخالفت می‌کرد دلیلش این است که جایی برای رفتن نداشتند، اگر موافقت می‌کردند کجا می‌رفتند؟ آیا کشوری بود که حاضر باشد این‌ها را به‌عنوان جمع دو هزار نفری پناهندگی دهند.

خروج منافقین باعث نمی‌شد که یکپارچگی داخل گروهک به‌هم بریزد؟

نه؛ این افرادی که در عراق مانده بودند حتی برای مریم رجوی هم قابل استفاده نبودند. چون او و اطرافیانش و یک تعدادی از نیروهای منافقین تبدیل به مهره‌های رده سوم، چهارم سرویس‌های امنیتی غربی شدند. برای آن سرویس‌ها بردگان منافقین در لیبرتی هیچ ارزشی نداشتند، اگر کم‌ترین ارزش هم داشتند این‌ها را جذب می‌کردند.

پس این مظلوم‌نمایی اخیر که منافقین درباره محافظت از ساکنان لیبرتی نشان می‌دهند استفاده ابزاری از نیروهایش در عراق است؟

نه این‌ها به درد مریم یا سرویس‌های غربی می‌خوردند نه او می‌توانست برای این‌ها کاری کند. اکنون اگر دل می‌سوزاند یا نه، باز هم این‌ها محکوم بودند در لیبرتی بمانند تا بمیرند؛ یعنی این‌ها نه رویی برای برگشت به ایران را داشتند و نه کشوری که این‌ها را بپذیرد، حتی آن‌ها را به‌عنوان سیاهی‌لشکر تجمعات منافقین در اروپا هم به رسمیت نمی‌شناسند. دلسوزی کند یا نکند تأثیری در سرنوشت این‌ها ندارد. بالأخره این‌ها خانواده‌هایی دارند که به نوعی مطالبه می‌کردند از منافقین که بچه‌های ما چه شد و مریم باید نشان دهد که نگران حال آن‌هاست. چون وجهه‌ آن را لااقل بین کسانی که هنوز هوادار این‌ها هستند باید حفظ کند.

منافقین بیش از یک دهه است که روی پرونده هسته‌ای، برای ایجاد راه‌حل نظامی علیه ایران سرمایه‌گذاری کرده‌اند. آیا در صورت حل‌وفصل نهایی مسئله هسته‌ای، شاهد بروز مشکلات درونی با رهبری منافقین و افزایش جداشدگان، خواهیم بود؟

سازمان مجاهدین خلق دیگر تمام شده است و بحث جداشده‌های منافقین دیگر مطرح نیست. نقش‌آفرینی منافقین در بحث هسته‌ای خیلی تنظیم‌شده و مشخص انجام شده است که اکنون دیگر هیچ کاربرد خاصی ندارد؛ یعنی این گروه حتی به‌عنوان یک عنصر تبلیغاتی در پرونده هسته‌ای ایران هم مدت‌هاست استفاده نمی‌شود. به همین خاطر هم پرونده هسته‌ای ایران به نتیجه‌ای برسد یا نرسد فرقی به‌حال سازمانی که مدت‌هاست تعطیل شده است نمی‌کند. این نوع نگاه، جدی‌گرفتن مجموعه‌ای است که تمام شده‌تر از این حرف‌هاست.

جمهوری اسلامی ایران بعد از انقلاب بیش از ۱۷۰۰۰شهید ترور داشته است. شما چه راهکارهایی را برای بهتر شناساندن ایران به‌عنوان قربانی تروریسم پیشنهاد می‌کنید؟

یکی از سازوکارهایی که متأسفانه خوب استفاده نشده است استفاده از ظرفیت‌های قضایی جامعه بین‌الملل است. ترورهای فراوانی داریم که منافقین رسما مسئولیت آن را به‌عهده گرفته و تجلیل کرده‌اند. از عوامل این ترورها، در اسناد خودشان هست. ما اگر همین‌ها را به‌عنوان مستند به ضمیمه‌ شکایت خانواده‌های قربانیان ترور در دادگاه‌های بین‌المللی و حتی محلی اروپایی مطرح کنیم، پرونده‌های متعددی با این عنوان مطرح شود مهم نیست این پرونده‌ها چقدر به مجازات عوامل منافقین ختم شود یا نه؛ مهم این است که طرح این پرونده‌ها هم می‌تواند مشخص کند که جمهوری اسلامی قربانی ترور است و تروریست‌ها با چه وقاحتی در زمانی که پناهنده بودند در کشورهای اروپایی و از امکانات پناهندگی استفاده می‌کردند مسئولیت این ترورها را به‌عهده گرفتند و آشکارا فعالیت تروریستی می‌کردند، تا کشورهای حامی این‌ها در اروپا زیر سؤال بروند. یعنی در واقع بازکردن پرونده‌های متعدد شکایت از منافقین و عوامل آن در دادگاه‌های محلی و ملی کشورهای مختلف اروپایی و حتی مجامع دیگر، می‌تواند یک حق فروخفته‌ای را احیا کند. این‌که جمهوری اسلامی قربانی تروریسمی شده است که در آغوش کشورهای اروپایی مثل فرانسه و آلمان و هلند پرورش یافته‌اند، که هم موجب روشنگری می‌شود هم ادعاهای حقوق بشری کشورها و دولت‌ها را خدشه‌دارمی‌کند و هم تلاش برای این‌که جمهوری اسلامی را تروریست معرفی کنند بی‌اثر می‌شود و جمهوری اسلامی به‌عنوان قربانی تروریسم مطرح خواهد شد.


مطالب پربازدید سایت

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

جدیدترین مطالب

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

سعید کریمی از مجروحان حمله تروریستی راسک و چابهار عیادت کرد

وضعیت مجروحان حمله تروریستی چابهار و راسک

محمود عباس‌زاده مشکینی عضو کمیسیون امنیت ملی

ورود کمیسیون امنیت ملی به حمله تروریستی راسک و چابهار

معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور:

عناصر تروریستی راسک و چابهار ملیت غیر ایرانی دارند

مطالب پربازدید بخش گفتگو

رئیس بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی

ماهیت فرقه منافقین با اسلام در تضاد است

علی بابایی کارنامه نماینده مردم ساری در مجلس شورای اسلامی

منافقین باید تاوان جنایات خود را به اندازه شأن ملت ایران پرداخت کنند

محمدتقی نقدعلی، عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس:

دادگاه گروهک تروریستی منافقین مستند و مستدل است

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان