نزدیک دو ماه از هجوم داعش به استانهای شمالی عراق و تصرف و استقرار در موصل میگذرد. در این تهاجم برخی از عشایر و گروههای ناراضی هم با گروه داعش همراه شدند که مهمترین آنها را بازماندههای حزب بعث و فداییان صدام حسین تشکیل میدادند. این عده اما با خیل کثیر و هسته مرکزی جماعت شورشی که از گروه دولت به اصطلاح اسلامی عراق و شام یا همان داعش بودند مشخصاً حتی نمیتوانست برابری کند تا چه رسد به برخورداری از اکثریت.
اتفاقنظر مجامع بینالمللی و دول شرق و غرب در اینکه یورش بهدست اکثریت داعش و به سرکردگی البغدادی صورت پذیرفته است، چنان زیاد است که انکار آن از عقل سیاسی به دور است. سیل کمکهای بینالمللی به جنگزدگان و آوارگان از حمله داعش، صدور قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل علیه داعش، حضور نظامی آمریکا برای سرکوب نظامی این گروه در شمال عراق، ابراز تاسفها و محکومیتها از رفتارهای گروه داعش در موصل و مناطق تحت تصرف آن از یک سو و اعلامیههای پیدرپی گروه داعش در نحوه حکمرانی خود در مناطق متصرفه، اخبار هر روزه از جنایات و خونریزیهای داعش آن هم به دهشتناکترین روشها، حضور بغدادی جلوی دوربین و ایراد خطبه، ادعای خلافت بغدادی پس از تصرف موصل بر کل جهان اسلام، رژههای داعش در شهرهای متصرفه در عراق و سوریه با ادوات و تجهزیات نظامی، تخریب قبور و زیارتگاههای مقدس و موارد بسیار زیاد دیگر از دیگر سو تماماً تاییدی است بر حضور داعش در رأس این هجوم و یورش دوماهه.
جالب است که بین این اتفاقنظر جهانی در محکومیت تصرف شمال عراق توسط گروه داعش، گروهک منافقین در طرف دیگر قرار دارند و معتقدند آنچه در عراق رخ داده و میدهد محصول انقلابی است که خارج از دست داعش میباشد. اتفاقنظر در محکومیت و انتساب این جنایات به داعش در نوع خود کمنظیر است، از آنرو که بخش کثیری از دولتهای جهان را در خود جای میدهد، دولتهایی که معمولاً در هیچ موردی نقاط مشترک سیاسی ندارند مانند ایران و آمریکا.
منافقین اما در نادیدهگرفتن واضحات و عینیات ید طولایی دارند و به همین دلیل در طرف دیگر این اجتماع جهانی قرار گرفته و تنها کسانی هستند که آنچه در عراق رخ میدهد را تأیید و تحسین کرده و نام انقلاب را بر آن میگذارند. اصرار منافقین بر این ادعا که از اولین روز یورش صورت گرفته و تا کنون ادامه داشته است، بیشتر به همسویی با داعش شباهت پیدا کرده است. این رفتار منافقین کارکرد تبرئه داعش از جنایات صورت گرفته را پیدا کرده تا اثبات انقلابیبودن ماهیت تحرکات تروریستی اخیر.
اصرار بیش از اندازه منافقین بر انکار رهبری داعش در این تهاجمات به نظر از آن روست که منافقین همانند داعش از بهمریختگی امنیت و ثبات عراق بیشترین منفعت را به دست میآورند و شاید توهم این را دارند که مواضع آنها در عرصه بینالملل محلی از اعراب دارد و طرفدارانی بین رجال سیاسی پیدا کرده است لذا برآنند که مدلی شبیه به لیبی و مصر را در عراق اجرا کنند و سردرگمی سیاسی را موجب شوند.
البته منافقین هرازچندگاه گریزی به اتهامات همیشگی و سابق خود میزنند و به دنبال مقصر در اوضاع اسفناک عراق میگردند. اوضاعی که علتش را باید حضور چندین دههای گروههای تروریستی در عراق دانست؛ گروههای تروریستی همچون منافقین و القاعده که به مزدوری صدام و اعضای باقیمانده حزبش مشغول بوده و هستند. به نظر چاره عراق برای برونرفت از این مخمصه پاک شدن عراق از لوث گروههای القاعده و همتایان تروریستشان منافقین است.