الف – خیلی زودتر از آنکه منافقین گمان می کردند حمایت آمریکا از آنها به پایان رسید و قصر پوشالی منافقین فرو ریخت و در بیابان اشرف تنها ماندند و این بار هم مثل همیشه تئوری های مسعود رجوی نقش بر آب شد وحتی تحصن های طولانی هم نتوانست تصمیم دولت عراق را برای اخراج منافقین از اردوگاه اشرف و کشور عراق عوض کند .
تجربه نشان می دهد برای مسعود رجوی که سال های فراوان بر فرقه مجاهدین سیطره دارد ، دل بستن به موج و سوار بر بازی احساس شدن بیش ازهرچیز دیگری اهمیت داشته و دارد . او به جای آنکه واقعیات و حالات و روحیات نیروهای دربند خود را درک کند با رویا پردازی ، از نیروهایش خواست تا او را در مواردی که به زعم او پیروزی های بزرگ را به همراه دارد همراهی کنند اما با هر شکستی که رویاهای رجوی به نیروهایش وارد می کرد او فاصله فیزیکی و فکری بیشتری از نیروهایش می گرفت و خود را در تاری از تنهایی و امنیتی ساختگی پنهان می کرد .
این توهم و خود بزرگ بینی و راحت طلبی همیشه و در همه دوران ها با رجوی بوده است همانند بازجویی های ساواک که اسناد و مدارک به جای مانده از آن بازجویی ها نشان می دهد مسعود رجوی عامل اصلی لو رفتن و کشته شدن بسیاری از نیروهای سازمان در دستگیری های نیمه اول دهه 50 شمسی بوده است و به پاس همین خیانت به کشته شدگان سازمان بود که او زنده ماند و همانند 30 خرداد سال 60 و شکست تئوری ِخیزش مسلحانه که بلافاصله با فرار مسعود رجوی همراه بود تا او به بهانه فراهم کردن زمینه های سقوط نظام جمهوری اسلامی از ایران فرار کند و آنهایی را که به مقاومت مسلحانه دربرابر حکومت تشویق کرده بود تنها بگذارد تا قربانی هوا و هوس او شوند ، وهمانند زمانی که با ترس از توهم ترور ، عرصه حضور در فرانسه بر رجوی تنگ آمد و با پیشنهاد صدام و طارق عزیز "پرواز برای آزادی "! را بهانه کرد و همراهان خود در فرانسه را تنها گذاشت و همانند عملیات های تروریستی کشتار اکراد، سرکوب انتفاضه جنوب عراق،عملیات چلچراغ ، عملیات مرصاد که در هیچ کدام از آنها حاضر نشد نیروهایش را همراهی کند و همانند فرار در زمان حضور آمریکایی ها که با ترس از کشته شدن در بمباران های آمریکایی ها دست به این اقدام زد . درهمه این موارد مسعود رجوی علی رغم عوام فریبی که برای نشان دادن چهره ای شجاع از خود – در نظر همراهانش – انجام داد ، باز هم نتوانست دردل نیروهایش ، از خود به عنوان یک رهبر مبارز نقشی به یادگار بگذارد .
فاصله گرفتن های مسعود رجوی از نیروهایش تاکنون ضرر و زیان های فراوانی را بر نیروهای فرقه ی مجاهدین وارد آورده است . در همه این موارد نیروهای این سازمان مجبور بودند چشم و گوش بسته حرف های بی منطق رجوی را قبول کنند . روزی رجوی گفته بود " ما درعراق میهمان هستیم و باید به تهران برگردیم " ، او درآن زمان با اشاره به آینده نزدیک و انجام جشن پیروزی در تهران ، رویاهای زیادی را برای نیروهای خود ترسیم نموده بود . موج رفتن به تهران برای مسعود رجوی خیلی زود به پایان رسید و ماندن در عراق برای او به کعبه آمال تبدیل شد . او یا شخصی که به نام او پیام های تکراری می نویسد بارها در پیام های خود اشرف را دژی محکم و تسخیر ناپذیر اعلام کرده بود و به تبعیت کورکوررانه از او مریم رجوی نیز همین مساله را تکرار کرده بود . این رویه نه به واسطه وجود " قدرت مجاهدین " بلکه به پشتوانه استکبار و دشمن دیروز – آمریکا – و حامی بزرگ امروز رقم خورده بود و مسعود رجوی با توجه به دروغ بزرگی که در مورد فرقه اش – مبنی بر قدرت فراوان و اهمیت اپوزیسیون مجاهدین خلق – به افراد تحت تسلطش گفته بود و با تکرار این دروغ خودش نیز باور کرده بود که آمریکا واقعا این فرقه را تنها نمی گذارد ، گمان نمی کرد به همین سادگی از طرف آمریکایی ها تنها گذاشته شود و نیروهای فرقه اش مجبور به تحمل خفت و خواری فراوانی شوند . مسعود رجوی خود به چشم دید که کوه ها تکان نخوردند اما اشرف با وزش یک باد آرام شروع به لرزیدن کرده و تازه طوفان نیز در راه است .
ب – عراق امروز با مصائب و مشکلات زیادی دست به گریبان است. حضور تروریست ها ، قاچاق مواد مخدر ، حضور نیروهای اشغالگر آمریکایی ، آمار بالای بی کاری در میان جوانان و افرادی که تا پیش از ورود آمریکا و هدیه دموکراسی آمریکایی! اوضاع بهتری داشتند و به تازگی آمار وحشتناک تجاوزات سربازان آمریکایی به زنان و دختران عراقی و نیز قاچاق گسترده دختران زیر 16 سال عراقی به کشورهای عربی تنها گوشه از دردهای فراوانی است که مردم عراق با آن دست به گریبان هستند .
حال و روز مردم عراق برای تمام دردهایی که با تار و پود آنها عجین شده است بسیار ناگوار است . دولت عراق باید برای کاستن از بار مصائب و مشکلات مردم این کشور تلاش کند تا دردهای یک ملت ستم دیده را اندک اندک کم و کمتر کند .
برای نابودی هر کدام از این مشکلات فراوان ،دولت عراق راه بسیار پر پیچ و خمی را در پیش دارد و باید بر موانع بسیارزیادی غلبه کند . امروز امنیت برای مردم عراق حتی بیش از نان شب واجب است ، همان امنیتی که رویای مردم عراق شده است و مردم این کشور سالهای سال است که در حسرت آن می سوزند. شاید کاستن از آمار بی کاری در شرایط فعلی برای دولت عراق امکان پذیر نباشد ، شاید کم کردن از آمار سربازان آمریکایی در عراق برای دولت این کشور امکان پذیر نباشد و باز شاید نتوان به همین زودی خرابی های ناشی از جنگ نا برابر آمریکا در عراق را بازسازی کرد اما نباید فراموش کرد که برای از بین بردن تروریسم درعراق باید از ریشه های قدیمی آن آغاز کرد و یکی از ریشه های اصلی ترورریسم در عراق را سازمان مجاهدین خلق پایه گذاری کرده و سالها آن را نشو و نما داده است . لازم به گفتن نیست که مصیبت های مردم عراق از اعمال تروریستی منافقین تا چه اندازه زیاد بوده است اما نباید این حق مسلم ملت و دولت عراق را برای تسلط بر خاک کشور شان نادیده گرفت . منافقین جنایت های زیادی انجام داده اند و باید محاکمه شوند ، آن عده هم که تا کنون اسیر فرقه رجوی بوده اند باید در آینده و بر طبق خواسته خود انتخاب کنند و سرنوشت خود را رقم بزنند. مسلما در پروسه انتقال اشرف به جایی دیگر ریزش نیرو درمیان منافقین زیاد خواهد بود و رجوی هم نه برای " حفظ آرمان های مجاهدین خلق " که برای جلوگیری از ریزش نیروهای این فرقه است که می خواهد از انتقال این فرقه جلوگیری کند .
