ترور به سبك آمريكايي (1)

Usa Zaban

شناخت احزاب سياسي بدون آگاهي از ابزار هر حزب براي نيل به اهداف سياسي كاري عبث و ناپخته است ، زيرا ابزار هستند كه اهداف واقعي حزب را نشان مي دهند . هر حزب سياسي براي رسيدن به قدرت، معيارها و نقشه هايي دارد كه اين معيارها مي تواند جامعه را به سوي آرامش يا هرج و مرج هدايت كند .

مبارزه احزاب انقلابي براي رسيدن به اهداف ، از ديدگاه همه نيروهاي انقلابي امري تأييد شده است ، اما اگر اين مبارزه جنبه مسلحانه و آن هم كوركورانه به خود بگيرد و براي رسيدن به قدرت باشد ، از نظر جامعه منفور است .

بعضي از احراب و گروه هاي سياسي در ايران براي رسيدن به قدرت و نفوذ در توده مردم هر كاري انجام مي دادند . در اين ميان سازمان مجاهدين خلق به علت ناكامي در اهداف سياسي خويش ، راه مبارزه مسلحانه را برگزيد ، در ادامه چگونگي اين مبارزه بررسي شده است .

سازمان مجاهدين خلق

سازمان مجاهدين خلق در شهريور 1344 به دست محمد حنيف نژاد ، سعيد محسن و عبدالرضا نيك بين تأسيس شد . اين سازمان كه متشكل از چند جوان بود قصد داشت با ايدئولوژي اسلام و تلفيق آن با ماركسيسم روش جديدي را در زمينه مبارزه با رژيم بنيان گذارد .

سازمان مجاهدين خلق ابتدا اساسي اسلامي داشت ، اما ضعف تئوريك رهبران اوليه آن به تدريج زمينه انحراف عقيدتي اين سازمان را فراهم ساخت ، به طوري كه با اقدامات تقي شهرام ، سرانجام در سال 1354 رسماً تغيير مرام داد و به ماركسيسم روي آورد و عملاً در مقابل نيروهاي مذهبي قرار گرفت .

از دلايل مهم اين تغيير ايدئولوژي مي توان به اصالت بخشي منافقين به مبارزه و بي توجهي به مباني اعتقادي اسلام ،‌ خودباختگي در مقابل علم ، ضعف شخصي رهبران و الگو قرار دادن ماركسيسم و نهضت هاي ماركسيستي ساير نقاط دنيا اشاره كرد .

مشي مسلحانه سازمان مجاهدين خلق سبب مقابله رژيم پهلوي با آن شد كه در پي آن اكثر اعضا و كادرهاي رهبري آن اعدام و زنداني شدند . با اين حال مسعود رجوي موفق شد در زندان سازمان را بازسازي كند و بعد از پيروزي انقلاب دوباره سامان بخشد .

با پيروزي انقلاب و برقراري حكومتي اسلامي ، گروه هاي چپ در اقليت قرار گرفتند و به حاشيه رانده شدند . در اين ميان سازمان مجاهدين خلق با استفاده از فرصت ايجاد شده و فضاي باز بعد از انقلاب ، توانست ضمن بازسازي كامل خود ، در مسيري جدا از مسير اكثر مردم حركت كند و خود را تجهيز نمايد و افرادي را وارد نهادهاي كليدي جامعه كند و نيز كوشيد با نزديك شدن به بني صدر قدرت خود را افزايش دهد .

علت اين نزديكي سازمان و بني صدر را بايد در وجود دشمن مشترك خلاصه كرد ،‌يعني هر دوي اينها از وجود جبهه اي به نام خط امام بيمناك بودند . بني صدر كه نتوانسته بود اعتماد مردم را جلب كند براي مقابله با اين جبهه به سازمان روي آورد تا از قدرت آن براي تحكيم موقعيت متزلزل خود استفاده كند .

از طرف ديگر سازمان نيز با توجه به اين نكته كه بني صدر با يازده ميليون رأي قدرتي براي اقدامات اساسي دارد ، ولي فاقد تشكيلات لازم براي استفاده از اين قدرت است ، كوشيد با نزديك شدن به بني صدر و قرار دادن تشكيلات خود در اختيار او ، از قدرت قانوني بني صدر نهايت استفاده را ببرد .

اما با تغيير اوضاع كشور در سال 1359 و بركناري بني صدر از قدرت ، سازمان كه تلاش هاي خود را بر باد رفته مي ديد ،‌ اينگونه برداشت نمود كه جامعه در شرايط بحراني به سر مي برد و نظام تحمل ضربه ديگر را ندارد و با اقدام مسلحانه مي توان آن را از ميان برداشت و قدرت را در دست گرفت .

پس از 30 خرداد 1360 با اعلام موضع جديد ، مشي مسلحانه خود را با هدف براندازي نظام آغاز كرد كه به فجايع بسياري منتهي شد .

اهداف و ويژگي هاي ترورهاي سازمان

مشخص كردن اين كه سازمان با چه اهدافي به ترور شخصيت ها دست مي زد امر چندان مشكلي نيست ، چون اين اهداف در درون هدف اصلي خود سازمان نهفته است ، يعني به دست گرفتن قدرت به هر قيمت .

سازمان كه به علت تغيير ايدئولوژي خود در سال 1354 وجهه اش را از دست داده بود ،‌ هم زمان با پيروزي انقلاب اسلامي ، به رهبري مسعود رجوي دوباره به اسلام روي آورد و اين دين را ايدئولوژي سازمان قرار داد ، آن هم به گفته سران سازمان ، اسلامي پيشرو ،‌ اسلامي در مقابل اسلام ارتجاعي !‌ يعني اسلامي كه خط امام از آن دفاع مي كرد .

در مورد اسلام پيشرو سازمان اين نكته بس كه تفسيري ماركسيستي از اسلام داشت و به دنبال تأمين منافع سازمان بود .

در هر حال سازمان با وجود مشكلات تشكيلاتي و جذب نيرو ، كه بعد از انقلاب با آن روبرو بود ،‌تمام تلاش خود را به كار برد تا با جذب نيروهاي جوان و شستشوي مغزي شان از آنها براي رسيدن به اهداف خود استفاده كند و همين نيروها بودند كه بعد از آن كه سازمان طي سال هاي 1359 – 60 به بن بست ايدئولوژي و سياسي رسيد به آلت دست آن براي ترورها تبديل شدند .

سازمان مجاهدين خلق تصور مي كرد با ترور و انفجار مي تواند مردم را نااميد و دلسرد كند و آنها را از حضور در صحنه هاي انقلاب باز دارد . تحليل سازمان اينگونه بود كه به دليل مشكلات اقتصادي و سياسي و جنگ كه گريبان مردم را گرفته و آنها را به نوعي نسبت به نظام دلسرد كرده است ، با شليك چند گلوله و چند بمب گذاري مي توان مردم را از صحنه دور كرد و به هدف خود رسيد .

در واقع سازمان قصد داشت با ترورها كاري كند كه هيچ كس جرأت حضور در جامعه و نهادهاي انقلابي را پيدا نكند .

رجوي در اين باره گفته بود : " بايد نرخ رشد كار عمليات به جايي برسد كه ديگر پاسداري كار ساده اي نباشد و به بهاي ارزان ميسر نشود و به عينه ببينند كه بهايش گران است ... آن وقت ديگر كسي جرأت پاسداري به سرش نخواهد زد . " (1)

پس هدف اصلي سازمان از تروها كه به سركردگي موسي خياباني رئيس ستاد فرماندهي و هدايت عمليات در ايران انجام مي شد ، دور كردن مردم از انقلاب بود و براي اين منظور ابتدا تروها را مشخص شده انجام مي داد ،‌ يعني مي كوشيد با ترور ستون هاي انقلاب ، انقلاب را از رجال كارآمد خالي كند . اما بعدها وقتي با اين ترورها به نتيجه اي نرسيد ، به ترورهاي كور روي آورد . يعني ترورها را بدون تأكيد بر افراد خاص انجام مي داد .

در اين مرحله هر كس كه در ايران زندگي مي كرد و به انقلاب اسلامي رأي مي داد و در نهادهاي انقلاب خدمت مي كرد ،‌ هدف ترور سازمان قرار مي گرفت . سازمان كه ابتدا فكر مي كرد با ترور سران مملكت به اهدافش خواهد رسيد ، ترورهاي خود را مرحله بندي نمود : " در مرحله اول نوبت سران سياسي بود ،‌ در مرحله دوم دست و پاي اجرايي رژيم اهميت درجه اول دارد ." (2)

بدينگونه كه سازمان ابتدا با ترورهاي از پيش تعيين شده توانست فجايع 7 تير و 8 شهريور را رقم زند و انقلاب را از بسياري از مديران كارآمد محروم سازد، اما وقتي اين ترورها به نتيجه اي نرسيد ،‌ به ترور عوامل اجرايي روي آورد و اين بار افرادي كه در نهادهاي انقلاب فعاليت مي كردند ، شامل بسيجي ، پاسدار ، كارمند ، كارگر و ... هدف اين ترورها قرار گرفتند .

سازمان مجاهدين خلق در مقطعي به ترور روحانيان نيز روي آورد و اين اقدام از مرام ضد اسلامي آن ناشي مي شد . اين سازمان قصد داشت با ترور سران مذهبي و روحانيان و بمب گذاري در نماز جمعه ها و مساجد مانع شود كه مردم در مراسم عبادي _ سياسي حاضر شوند و ثابت كند كه روحاني شدن ممكن است چه عواقبي در پي داشته باشد .

در آخرين مرحله سازمان انتقام از مردم را در دستور كار خود قرار داد ، در اين مرحله همه در معرض ترور بودند ، از مغازه دار تا استاد دانشگاه . بر اساس اين برنامه مي بايست هيچ كس احساس امنيت نكند و مردم جرأت نكنند در خيابان ها حضور داشته باشند .

هدف سازمان از ترورها به سقوط كشاندن انقلاب بود و ترور شدگان افرادي بودند كه به نوعي سبب تحكيم نظام مي شدند . هر چند سازمان با اين ترورها توانست انقلاب را از وجود ارزشمند عده كثيري از مردم خالي كند ، اما همين ترورها سبب انسجام بيشتر انقلاب و مردم شد و مردم بيشتر از قبل به حمايت از انقلاب برخاستند .

ترور سران حزب جمهوري

با آغاز مرحله نظامي ، امكان هر ضربه اي از طرف سازمان وجود داشت ، بمب گذاري ، ترور شخصيت ها و شورش از اقداماتي بود كه سازمان در مرحله نظامي انجام مي داد . بعد از 30 خرداد هم زمان با آغاز مرحله نظامي تا ترور آيت الله خامنه اي (از سران حزب جمهوري) ، منافقين چندين درگيري مسلحانه و بمب گذاري داشتند .

از ميان آن مي توان به انفجار در سالن راه آهن قم و بمب گذاري در يك هنرستان دخترانه اشاره كرد ، اما مهمترين گروهي كه در نوك پيكان حملات سازمان قرار داشتند اعضا و سران حزب جمهوري بودند .

افرادي چون شهيد بهشتي كه از آغاز مبارزات به دنبال ايجاد يك حزب بر مبنا و اساس اسلامي بود ، (رقيب سر سختي براي سازمان به شمار مي رفتند) در ابتداي تأسيس سازمان مجاهدين خلق ، شهيد بهشتي قصد داشت در آن عضو شود اما با آگاهي از اهداف پشت پرده نه تنها از اين امر خودداري ورزيد ، بلكه به مخالف سازمان نيز تبديل شد .

فعاليت ايشان عليه سازمان سبب نگراني مجموعه گرديد ، به طوري كه طي اسناد به دست آمده ، سازمان طبق طرح شهرام در سال 1354 قصد ترور شهيد بهشتي را در سر داشت كه موفق نشد. علت پي ريزي اين طرح آموزش هاي شهيد بهشتي به بسياري از اعضاي سازمان براي جلوگيري از يأس و سرخوردگي آنها بعد از تغيير ايدئولوژي سازمان بود . (3)

شهيد بهشتي برغم تلاش هاي سازمان زنده ماند تا بعد از پيروزي انقلاب همراه آقايان آيت الله خامنه اي ، حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني ، آيت الله موسوي اردبيلي و حجت الاسلام باهنر ، حزب جمهوري اسلامي را بنيان نهد ، حزبي كه ستون هاي انقلاب عضو آن بودند و اساس انقلاب بر وجود آنها بنيان نهاده شده بود .

حزب جمهوري با توجه به افرادي كه در آن عضو بودند ، از همان آغاز تأسيس با مخالفت سازمان مجاهدين خلق روبرو شد ، به ويژه به اين دليل كه سران آن حزب شناخت كاملي نسبت به سازمان داشتند و از اهداف و نيات آن آگاه بودند .

دليل اصلي تأسيس اين حزب هم ناكارآمدي گروه هاي ملي گرا ، ليبرال و مجاهدين خلق براي رسيدن به مقاصد ديني و فقهي بود ، زيرا هر يك از گروه هايي كه داعيه اسلامي داشتند به شكلي در پي حفظ منافع خود بودند .

سازمان مجاهدين خلق نيز كه ابتدا نقطه قويتي براي فعاليت هاي ديني محسوب مي شد ، با اتفاقات و فعاليت هاي بعدي به ويژه بعد از دهه 50 ، از فعاليت هاي اصيل ديني فاصله گرفت كه به دنبال آن خلائي ايجاد شد و يكي از اهداف تأسيس حزب جمهوري اسلامي ، پاسخ به اين خلأ بود .

به ويژه حضور منسجم و تشكيلاتي گروه هاي چپ و ماركسيستي چون حزب توده و چريك هاي فدايي و گروه هاي التقاطي مانند سازمان مجاهدين خلق و فعاليت هاي گروه هاي ملي گرا و ليبرال ايجاب مي كرد كه نيروهاي مذهبي تشكيلات منسجمي براي حفظ و صيانت از انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن ايجاد كنند (4) و به اين دليل بود كه حزب جمهوري اسلامي تأسيس شد .

هدف اصلي حزب جمهوري اسلامي مقابله با گروه هاي التقاطي و چپ بود و به همين جهت از دشمني آنها نيز در امان نبود . سازمان مجاهدين خلق در ابتداي راه تمام تلاش خود را به كار برد تا اين حزب و رهبران روحاني را متهم سازد كه به امپرياليسم امريكا تمايل دارند ، حتي در شرايطي كه امام ،‌ امريكا را عامل اصلي مصيبت و گرفتاري ملت ايران معرفي مي كرد ، اين اقدامات را صوري و صرفاً جوابي به تحولات روز معرفي مي كرد . (5)

 

پی نوشت:

1. جمع بندي يكساله مقاومت مسلحانه ، گزارش داخلي مسعود رجوي ، آسمان غرب ، انجمن دانشجويان مسلمان ، 1361 ، ص 73

2. نشريه مجاهد ، ش 158 ، ص 2

3. جمعي از پژوهشگران ، سازمان مجاهدين خلق پيدايي تا فرجام ، ج 2 ، تهران ، مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي ، 1385 ،‌ص 28- 27

4. خيرالله اسماعيلي ، حزب جمهوري اسلامي ، تهران ، مركز اسناد انقلاب اسلامي ،‌1386 ، ص 11 و 46

5. همان ، ص 231


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31