آثار فرهنگي و اجتماعي دور ماندن هنر و ادبيات از پرداختن به جريان نفاق

روزنامه «انقلاب اسلامي» که تحت‌نظر بني‌صدر اداره مي‌شد، کتاب‌هاي مسعود رجوي، نوشته‌هاي گروهک فرقان و... از جمله نوشته‌هايي بودند که منافقانه محتواي ضدّاسلامي‌شان را به برخي مسلمانان کوته‌فکر که مدعي روشنفکري بودند، قالب کردند

Gorg Dar Mish

اشاره:

انقلاب اسلامي ايران به عنوان يک نظام مبتني بر آموزه‌هاي اصيل اسلامي و در عين حال شکننده، بت تفکّر امپرياليستي، ماترياليستي و اومانيتسي حاکم بر جهان؛ عهده‌دار تکليفي بزرگ است که نقّادي و بازنگري مستمرّ ابعاد مختلفش را ايجاب مي‌کند. کنکاش در شناسايي ضعف‌هايي که ممکن است اين نظام نوتأسيس را با مشکلاتي روبه رو کند، در واقع گامي به سمت رفع آن‌ها وکمک به تثبيت نظام اسلامي خواهد بود.

 

در نزد افلاطون، «هنر اعلا» هنر قانونگذار و مربّي است و اوست که بايد سخن آخر در خصوص هنرها را بگويد، زيرا وظيفه او تضمين اين است که آن‌ها وظيفه صحيح خويش را در حيات تمامي نظام اجتماعي ادا کنند.

 

روزنامه «انقلاب اسلامي» که تحت‌نظر بني‌صدر اداره مي‌شد، کتاب‌هاي مسعود رجوي، نوشته‌هاي گروهک فرقان و... از جمله نوشته‌هايي بودند که منافقانه محتواي ضدّاسلامي‌شان را به برخي مسلمانان کوته‌فکر که مدعي روشنفکري بودند، قالب کردند.

 

هنر براي هنر يا...؟

«سانسور هنري» واژه‌اي است که هنوز هم در بسياري از محافل هنري به عنوان مانعي جدّي براي رشد هنر مطرح است. «هنر براي هنر» باوري است که پس از انقلاب فرانسه و تحوّلات سياسي و اجتماعي قرن نوزدهم جاي خود را در ميان برخي دانشمندان باز کرد. به باور اين گروه: هنرمند بايد شخصي با پيشه‌اي خاص انگاشته شود که الزام اصلي او، يا دست کم الزام او در وهله نخست، کامل کردن اثرش و به ويژه زيبايي آن بوده، جامعه هر انتظاري دارد داشته باشد.1

 

اين گروه معتقدند که چون هنر کاشف از نبوغ و عشق آدمي است، هيچ قانون و الگويي نبايد براي آن که ابرازکننده شخصيت هنرمند ونبوغ اوست، وجود داشته باشد.2 بي‌شک چنين نگرشي از نظر اسلام پذيرفته نيست. اسلام‌شناس بزرگ، علّامه محمّد تقي جعفري در اين باره مي نويسد:

 

«هنر فقط براي هنر، اگرچه باز کردن ميدان براي به فعليّت رسيدن نبوغ‌هاست، ولي چون به فعليّت رسيدن نبوغ ممکن است از مغزهايي پر از برداشت‌ها و اصول پيش‌ساخته غيرمنطقي به جريان بيفتد، لذا اين عقيده به طور مطلق قابل دفاع نيست.»3

 

در نزد افلاطون، «هنر اعلا» هنر قانونگذار و مربّي است و اوست که بايد سخن آخر در خصوص هنرها را بگويد، زيرا وظيفه او تضمين اين است که آن‌ها وظيفه صحيح خويش را در حيات تمامي نظام اجتماعي ادا کنند.4

 

در واقع به نظر مي‌رسد همواره بايد مجرا و مسيري را براي هنر مشخص کرد تا در راستاي آن حرکت کند و انسان را با خود به تکامل حقيقي برساند و البته ديگر به جاي «سانسور هنري» که واژه‌اي ناخوشايند است، بايد از واژه هاي بهتري مانند «هنر متعالي» و... بهره جست. همان شيوه‌اي که قرآن کريم آن را به کار بسته و داستان‌هايي همچون داستان يوسف و زليخا، موسي و خضر و... را براي انتقال مفاهيم اصيل به مخاطبان، ذکر کرده و آن‌ها را «أحسن القصص» ناميده است. مقام معظم رهبري نيز در ديدار اخير خود با هنرمندان، به وجود خطوط قرمزي براي هنر تصريح كردند و هنرمندان را به فعاليت در چارچوب آن فراخواندند.5

 

ادبيات

برخي فيلسوفان از جمله افلاطون خواهان طرد ادبيات بودند و دليلشان جاذبه نهفته‌اي در ادبيات بود که عواطف را تحت تأثير قرار مي‌داد و مانع نظارت عقلاني بر مسائل مي‌شد، اما امروزه به جاي طرد ادبيات، غالباً از آن استقبال کرده و دقيقاً به خاطر توانايي در درگير کردن عواطف، آن را به کار مي‌گيرند.6

 

ادبيات به خاطر دارا بودن قالب هنري و محتوايي روشن‌تر و کامل‌تر از بسياري از هنرهاي ديگر، جايگاه ويژه‌اي در محاسبات فرهنگي و علمي دارد. مجالي که براي نوشته‌هاي ادبي وجود دارد تا مسائل مورد نظر را در قالبي جذاب به مخاطب بباوراند، براي کمتر هنري يافت مي شود. علاوه بر آن با ذوق اکثر افراد سازگار است و مانند هنرهاي ديگر نياز به قريحه خاصي ندارد.

Eshtebah

 

پيامدهاي نيکو يا آثار نامطلوب؟

گفته شد که هنر همواره نياز به يک بستر متعالي دارد تا محصول آن در مسير کمال انسان قرار گيرد؛ نه در جهت انحطاط و کشاندن بشر به سمت اهداف پليد و لذّت‌هاي نامشروع. آنچه که در يک جامعه آرماني و اسلامي بايد اتّفاق بيفتد، جهت‌دار کردن هنر و استفاده از آن در مسير حرکت به سمت احياي ارزش‌هاي انساني و الهي است.

 

انقلاب اسلامي ايران به عنوان نظامي که داعيه‌دار نزديک کردن جامعه به نظام احسن است، مي‌بايست يکي از همان بسترهايي باشد که مسير هنر را روشن و از آن براي محکم کردن جاپاي حکومت اسلامي استفاده نمايد. مسئله‌اي که براي بقاي انقلاب، اجتناب‌ناپذير است؛ گرچه شايد در آغازين روزهاي انقلاب اسلامي به سبب وجود برخي مشکلات مانند يك دوره تعطيلي دانشگاه‌ها، تأثيرات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جنگ و مشكلات مربوط به برنامه‌ريزي امور فرهنگي و هنري و ... مجال کافي براي توجه به آن پيدا نشد. بي‌شک دور ماندن هنر و ادبيات از پرداختن به جريانات اول انقلاب، مي‌تواند آثار نامطلوبي را بر چهره فرهنگ و اجتماع کشور بر جاي گذارد که در اين مقاله سعي مي شود با ترسيم فضاي موجود در روزهاي آغاز انقلاب، به چند مورد از اين پيامدهاي نامطلوب احتمالي و پس از آن به كيفيت سير هنر پس از انقلاب اشاره شود. در نهايت نيز داوري را به عهده خوانندگان محترم و تحقيقات مفصّل تر خواهيم سپرد.

 

1. روزنه تنفّسي براي بقاي نفاق

 

بخشيدن درک و شناخت صحيح از جريان نفاق به طور عميق به اقشار گوناگون اجتماع و در سطوح مختلف، مسئله‌اي است که جز با ابزار هنر انجام‌شدني نيست. هيچ‌کس و هيچ چيز بدون بهره بردن از هنر نمي‌تواند چنين اثري را در قلب‌هاي افراد ايجاد کند.

 

شايد عدم استفاده از ابزار هنري در شناساندن جريان نفاق و ماهيت اصلي آن‌ها، از اصلي‌ترين عواملي باشد که باعث شود علي‌رغم توفيق در انهدام برخي مصاديق نفاق، همچنان قدرت تنفّس و بقا براي جريان نفاق در زير پوسته انقلاب باقي بماند. جرياني که مي‌تواند پس از گذشت سال ها از آغاز انقلاب، دوباره قدرت بروز و ظهور پيدا کند و در قالب احزاب و تشکّل‌هاي جديد، امّا با همان ماهيت منافقانه و يا با پس مانده‌هاي برخي احزاب گذشته مشکلات فراواني را در کشور ايجاد کند.

 

2. کمکي ناخواسته به عوامل نفاق

 

برخي دانشمندان معتقدند هنر عاملي خودانگيخته و کششي است، نه کوششي. بنابر اين عقيده روح هنرمند همواره او را به خلق اثر هنري وادار مي کند. بنابراين اگر هنرمند بستري را براي حرکت هنري اش بيابد، در آن مسير به حرکت در مي‌آيد، والّا روح لطيفش در آثار هنري رهايي تجلّي خواهد کرد که هرگز با هنر مقدّس و اصيل سازگار نخواهد بود. در واقع مي‌توان فاصله گرفتن هنر از ارزش هاي مقدّس و در نهايت همبستر و همسو شدن با جريان نفاق وکمک به آنان را يکي از آثار فرهنگي دور ماندن هنر از پرداختن به مسائل اول انقلاب دانست.

 

رشد هنر بدون برخورداري از محتوايي اصيل، محصول کم‌توجّهي عالمان به مقوله هنر است - هرچند که در دايرةالمعارف هنر، هنر به «هرگونه فعّاليّتي که هم خودانگيخته و هم مهار شده باشد» اطلاق شده است7 و در واقع شايد بتوان گفت كه اطلاق هنر به اين فعّاليّت‌ها جز نوعي مسامحه نيست- با اين وصف، طولي نمي‌کشد که سينما، رمان، موسيقي و حتّي در برخي از موارد شعر، به جاي کمک به پيشبرد اهداف انقلاب، به عواملي دقيقاً فراروي نظام اسلامي مبدّل شده و حتّي بسياري از اين هنرها و به طور پررنگ‌تر، سينما در افقي دور از اهداف اصيل انقلاب مشغول فعّاليّت مي‌شوند.

 

3. از دست دادن يک فرصت عالي

 

با توجّه به اينکه مي‌توان هنر را جذّاب‌ترين عنصر براي بشر دانست، بايد از اين جذّابيت و قدرت نفوذ، در جهت تعميق انقلاب و اهداف آن در دل‌ها و پرده برداشتن از چهره نفاق و آشکار کردن سيماي واقعي آن استفاده شود. طبعاً مردم پس از پيچ و خم‌هاي زياد و تحمّل حوادث بسيار در به ثمر نشاندن انقلاب، کم‌کم به سمت آرامش و سکون خاطر متمايل مي‌شدند. همان خواسته‌اي که در عنصر هنر نهفته بود. اين‌جا بود که اگر انقلاب، خود را با هنر پيوند مي‌زد، گام مهمّي را در تضمين بقاي خويش برمي‌داشت و اگر راه خود را از هنر متمايز مي‌ساخت، بايد خود را براي مواجه شدن با مشکلات مهمّي مهيّا مي‌کرد.

 

نکته قابل تأمّل ديگري که در اين ميان وجود دارد، اين است که اين عامل لطيف همچون سلاح‌هاي نظامي و مبارزه فيزيکي و حتّي بسيار فراتر از اين‌ها مي‌تواند در همراه کردن مردم و پيشبرد اهدافشان مؤثّر و کارآمد باشد. اين‌گونه نيست كه تأثيرات هنر اندك و محدود باشد، بلكه بايد دقت داشت كه پيروزي‌هاي فيزيکي، سطحي و کم دوام است، امّا نفوذ در قلب ها و افکار ملّت با ابزار هنر، عميق و پايدار مي باشد.

 

از طرفي همواره جريان نفاق با استفاده از جذّابيت‌ها به فعّاليّتش ادامه مي‌دهد و نمي‌گذارد آتش فتنه‌اي که در برخي دل ها روشن کرده است، سرد و خاموش شود. تا جايي که گاهي افراد، متفکّران بزرگ اسلامي را رها کرده و گرد اشخاصي جمع مي‌شوند که جذّابيت سخن و نوشته‌هاشان، محتواي نادرستشان را پنهان کرده است.

 

4. عدم نفوذ عميق در تمام ساحت ها

 

گرچه حکومت، به ظاهر تغيير نام و ماهيت داده بود، امّا بسياري از ساحت‌هاي مختلف جامعه هنوز متأثر از فضاي حکومت پيشين بوده و در واقع تحت تأثير فرهنگ تحميلي مستعمران قرار داشت. نفوذ در تمامي اين ساحت‌ها، شکل دادن هويت انقلاب و خارج کردن اين ساحت‌ها از چنگال طاغوتيان، نيازي اجتناب‌ناپذير براي انقلابي نوپا بود.

 

براي همراه کردن حقيقي ساحت‌هاي اجتماعي، بيش و پيش از هر چيز بايد در افراد تأثير گذاشت (حدّاقل بنابر اصالت فرد در علم جامعه‌شناسي8)؛ و بي‌شک بدون ابزار هنر نمي‌توان در دل و جان افراد نفوذ نمود. بنابراين کم‌توجّهي انقلاب به هنر، باعث مي‌شد که عدّه‌اي همچنان در دام شياطين مکّار و بند فرهنگ پوچ غربيان باقي مانده، هرگز با انقلاب همراه و هم‌جهت نشوند.

 

کم نبودند کساني که در برخي از ساحت‌هاي اجتماعي مشغول فعّاليت بودند، امّا هرگز نتوانستند ارتباط خوبي با انقلاب برقرار کنند و به آن بپيوندند. اين عدّه سال‌ها با فرهنگ غرب انس داشتند و رهاکردنشان يا صف کشيدن آشکار در برابر برخي از آنان، راه مناسبي براي بقاي نظام جديد به نظر نمي‌رسيد، بلکه بايد آنان را نيز با خود همگام نمود تا اجزاي ديگر جامعه تحت تأثيرشان قرار نگيرند، امّا در بسياري از اين موارد، استدلالات فلسفي و بحث و جدل، کارايي چنداني نداشت و در واقع بهترين راه، استفاده از قدرت بي‌بديل هنر براي جذب افراد مختلف و جداساختن آنان از فرهنگ پيشين، با وارد کردن يک شوک هنرمندانه به اذهانشان بود. در واقع در صورت عدم توجه کافي به مقوله هنر، کمکي ناخواسته به جريان نفاق انجام مي‌شد تا نيروهايشان را براي خويش حفظ و از وفاداري آن‌ها بهره‌گيري کنند.

 

5. گرگ در لباس ميش

 

نوشته‌هاي ادبي در آغاز انقلاب اسلامي بسيار بودند؛ به ويژه در سال 58 كه اولين سال پيروزي انقلاب اسلامي و يك سال استثنايي در مطبوعات كشور از جهت فراواني نشريات محسوب مي‌شود؛ اما همه آن آثار هم‌راستا و همسو با انقلاب اسلامي و اهداف آن نبودند. از اين رو به آساني فرصت فعاليت براي نگارندگان کج فکر فراهم شد و افراد ناشايستي از اين فضا استفاده کرده و دست به قلم بردند. روزنامه «انقلاب اسلامي» که تحت‌نظر بني‌صدر اداره مي‌شد، کتاب‌هاي مسعود رجوي، نوشته‌هاي گروهک فرقان و... از جمله نوشته‌هايي بودند که منافقانه به فعّاليت پرداختند و محتواي ضدّاسلامي‌شان را به برخي مسلمانان کوته‌فکر که مدعي روشنفکري بودند، قالب کردند.

 

اين گرگ‌هاي در لباس ميش، اذهان بسياري از اقشار اين ملت انقلابي را به يغما بردند و هنوز که هنوز است، خالقان همان آثار به همراهي اين عدّه اميدوار هستند. حوادث اخير کشور صحنه نمايش اين بهره‌برداري نه چندان قابل اغماض از اين گروه بود؛ گروهي غافل که آنچنان به صيّادان چيره‌دست اذهان دل خوش کرده بودند که حتّي اموري مضحک و غيرقابل باور چون تقلّب در انتخابات را پذيرفتند، غافل از اين حقيقت که:

 

چون بسي ابليس آدم روي هست

 

پس به هر دستي نشايد داد دست

 

زآنکه صياد آورَد بانگ صفير

 

تا فريبد مرغ را آن مرغ‌گير

 

بشنود آن مرغ، بانگ جنس خويش

 

از هوا آيد، بيابد دام و نيش9

 

سخن پاياني

در هر صورت، هرگز با مشاهده برخي از اين آثار نامطلوب در جامعه، نمي‌توان گفت كه انقلاب به مقوله هنر كم توجه بوده است، زيرا بررسي‌ها نشان مي‌دهد كه آموزش‌هاي فرهنگي و هنري كشور به ويژه در سال‌هاي 72-63 سير صعودي داشته است و در اين بين، وجود كوهي از مشكلات در فراروي انقلاب، نتوانست مانع جريان هنر و رشد آن در كشور شود10؛ رشدي که بي‌شک زاييده احساس تکليف صاحبان عرصه هنر بوده است.

 

وگرچه نمي‌توان وجود برخي از اين پيامدهاي نامطلوب و دوره تقريباً ركود فعّاليت‌هاي هنري سال هاي 63-58 كشور كه در پديد آمدن اين آثار تأثيراتي داشته است را در جامعه انكار كرد؛ فعاليت‌هاي نه چندان كم‌رنگ پس‌مانده‌هاي برخي از احزاب نامشروع گذشته مانند جبهه ملّي‌ها و حزب مجاهدين خلق، ساخت فيلم‌هايي با ظاهر و محتواي نامناسب حتّي در برخي موارد با استفاده از امكانات دولتي در كشور و نمايش آن‌ها در صحنه‌هاي بين‌المللي، انحرافاتي در برخي از بخش‌هاي موسيقي، شعر، ادبيات و ... قابل چشم‌پوشي نيست.

 

امّا اگر آن‌ها را دركنار فعاليت‌هاي گسترده‌ي مثبت هنري انقلاب‌، به ويژه فعاليت‌هاي خوب حوزه هنري كه دست‌كم در دهه‌ي 60 بيشترين تأثير را بر ادبيات كشور داشته است11، تلاش‌هاي سازمان تبليغات اسلامي، صدا و سيما و سازمان‌هاي دولتي و غيردولتي ديگر و با توجه به موانع مذكور بررسي كنيم، به اين نتيجه خواهيم رسيد كه فعاليت‌هاي هنري كم و بيش به ايفاي نقش خود مشغول بوده؛ ولي كاستي‌هايي نيز وجود داشته است كه اكنون مي‌توان با همت و كار مضاعف بسياري از آن ها را تدارك و جبران نمود.

 

پي‌نوشت‌ها:

1. ر.ک. تاريخ ومسائل زيباشناسي، مونرسي بيردزلي و جان هاسپرس، ترجمه محمد سعيد حنايي کاشاني، ، ص50.

2. ر.ک. زيبايي و هنر از ديدگاه اسلام، محمد تقي جعفري، ص27.

3. همان، ص28.

4. تاريخ ومسائل زيباشناسي، همان، ص7.

5. ر.ك. سخنراني مقام معظم رهبري در جمع هنرمندان، 7 تير 1389.

6. ر.ک. درآمدي بر فلسفه و ادبيات، اوله مارتين اسکيلاس، ترجمه مرتضي نادري دره شوري، ص245.

7. مباني هنر ديني در فرهنگ اسلامي، محمد نقي‌زاده، ص62.

8. ر. ک. جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، آيت‌الله محمّدتقي مصباح، ص 15.

9. مثنوي معنوي، دفتر اول، داستان بقّال و طوطي.

10. www.hamandishi.net

11. www.hozehonari.com


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29