ناگفتهها از بهار61 که منافقین به صورت رسمی وارد تقابل مسلحانه با جمهوریاسلامی شدند، دستگیری اعضای فعال و هواداران آنها وارد مرحلۀ جدیدی شد. عمدۀ این فعالیتها را با سازماندهی داوطلبان در قالب نیروهایی موسوم به میلیشیا انجام میدادند. از بهار۶۱ که منافقین به صورت رسمی وارد تقابل مسلحانه با جمهوریاسلامی شدند، دستگیری اعضای فعال و هواداران آنها وارد مرحلۀ جدیدی شد. عمدۀ این فعالیتها را با سازماندهی داوطلبان در قالب نیروهایی موسوم به میلیشیا انجام میدادند.
از بلاد افغان تا سرزمین چشمآبیها «... با اولین زنگ فورا جواب داد. وقتی برایش گفتم قضیه کار کیست، ظاهرا تعجب کرد. گفتم: «تماس گرفتم که پیشنهاد کمک بدم.» -میدونی کار کیه؟ کسی از هواپیمارباها رو میشناسی؟ -نه، ولی میدونم کی پشت این عملیاته. میدونم چرا این کارو کردن. میدونم این آدمها کی ان، طرز فکرشونم میشناسم. این چیزها را میدانستم، چون القاعده را میشناختم. در بلژیک سالها با اعضای القاعده زندگی کرده بودم، اگر چه آن زمان، هنوز خودشان را القاعده نمینامیدند. برایشان تفنگهایی خریدم که آن را به چهارگوشه دنیا فرستادند. مواد
ماجرای کشمکشهای یک شبهتروریست -من از طرف «دولت اسلامی» برایتان پیغامی آوردهام. -داعش؟! _یکی از فرماندهان ما به عیادت شما میآید. از وقتی این خبر را آوردند، فضای بیمارستان «الرشید» امنیتی شد. تعدادی شرطه در نقاط مختلف حیاط مستقر شدند. چند غریبه با لباس شخصی در راهروها پرسه میزدند و به اتاقها سرک میکشیدند. منصور بوی خطر را احساس کرده بود. ساعت شش عصر، یک کاروان وارد بیمارستان شد: پنج تویوتای شاسیبلند شیشه دودی، همگی ضد گلوله. منصور از پنجرۀ اتاق آنها را زیر نظر داشت. حدود پانزده
توصیف چادر وحدت از غائله 14 اسفند 59 «اولین روزهای سال 1358 جلوی دانشگاه قرق گروههای سیاسی کمونیستی، التقاطی یا مثلا مسلمان از تودهای و فدائی گرفته تا مجاهدین خلق بود که همه در یک چیز مشترک بودند و آن حمله به دولت موقت مهندس مهدی بازرگان بود. بعدازظهرها که میرفتم جلوی دانشگاه، دیدن پیادهرو که پر بود از جوانهایی که با هم در حال بحث سیاسی بودند، برایم خیلی جالب آمد. همهجور آدم بودند. از دخترهای کاملا بیحجاب گرفته، تا زن و مردهای قدیمی که هنگام بحث، برای جوانها قابل احترام و پیشکسوت محسوب میشدند. در کنار جوی پهن آب هم