كالبد شكافي يك انحراف (9)

Eshtebah

" فصل يازدهم "

ارتش مورچگان

موضوع رها شدن از فرقه نيست ، برخي به رغم فشارها توانسته اند از سازمان فاصله بگيرند و حتي جرأت كرده اند درباره آنها صحبت كنند ، عليرغم اين كه خطراتي زندگي آنها را تهديد مي كند .

روزنامه فرانسوي ليبراسيون چنين تحليل مي كند :

"‌ مديريت مجاهدين خلق ، سازماني كه در اصل ماركسيست است و به فرقه گرايي منحرف شده به شدت خواهان مرگ اعضاي منحرف خود است . اين سازمان توانايي انجام اين كار را دارد ، زيرا اتفاق رأي در اين سازمان كامل است و اعضاي اين سازمان مانند ارتش مورچگان اراده آزاد از خود ندارند . معدود بريدگان حزب، آنهايي كه توانسته اند خود را از چنگال سازمان رها سازند ، بيان مي كنند كه در سازمان شوهران را از زنان و بچه ها را از والدين جدا مي كنند ."

اينها افشاگري هايي است كه اصلاً سازمان به آنها اشاره نمي كند ، فرارهاي انجام شده ، زيرا سازمان براي ادامه حيات خود بايد دائماً اعضاي جديد را جذب نمايد . حال طبق عادت تكذيب مي شود و سازمان تقصير آن را به گردن خود فراريان مي اندازد :

" سازمان مجاهدين خلق يك موجود زنده است ،‌ افراد جديد و گروه هايي هر روزه به سازمان ملحق مي شوند و برخي نيز به خاطر دلايل ويژه و قابل درك در ارتباط با رفتار شخصي ، كنار گذاشته مي شوند و يا داوطلبانه سازمان را ترك مي كنند ."

ما به كساني كه دروغ هاي سازمان را باور كنند و همه چيز خود را به سازمان بدهند و بعد احساس كنند كه به ايده آل آنها خيانت و دستبرد زده شده ،‌ هشدار مي دهيم . دوستان سابق به آنها اتهام حمايت از [امام] خميني ، همكاران فروخته شده و جاسوس مي زنند .

حسن خلج كه به نروژ پناهنده شده بود ، قبل از اين كه خود را از چنگال سازمان رها سازد ، شهيد شد ، وي مي گويد :

" مجاهدين دائماً از دموكراسي صحبت مي كردند ، ولي در داخل اردوگاهي كه من زندگي مي كردم اين دموكراسي وجود نداشت . افرادي وجود داشتند كه نمي خواستند در آنجا بمانند ، آنها فشارهاي زيادي را تحمل كردند و حتي كتك خوردند .

براي مثال مرتضي يوسفي كه نمي توانست از لحاظ بدني آموزش ها را تحمل كند و آنها را براي خود دشوار مي ديد مي خواست كه آموزش ها تمام شود ، به خاطر شكنجه و ضربات چوب مدتي مجروح شده بود ، يك جو وحشتناك وجود داشت .

من سؤال هايي كردم ولي به من جواب دادند كه من هيچ حقي ندارم چيزي در اين خصوص بفهمم . اين نقطه شروعي بود كه من زندگي ام را زير سؤال ببرم . هر كس اعتراضي مي كرد به عنوان جاسوس رژيم تلقي مي شد . چون من شروع كردم به سؤال كردن ، آنها مرا به عنوان عامل پليس مخفي ايران محكم كردند ، آنها مرا شكنجه دادند و نگذاشتند كه به خواب بروم ... "

حسن مانند ديگر اعضايي كه سازمان را ترك كرده بود ، علناً به عنوان خائن به مردم معرفي شد . سازمان آنها را افرادي پست و غير قابل اطمينان مي ناميد و مي گفت كه آنها به مأموران نظام جمهوري اسلامي تبديل شده اند .

زماني كه انسان متوجه مي شود كه برخي از اعضايي كه بهترين چيزهاي خود را به سازمان داده اند ، توسط دوستان سابق خود شكنجه مي شوند ، مسئله بسيار دردناك مي شود . گروه هاي چپ افراطي به زبان زور عادت دارند و زماني از آن استفاده مي كنند كه مي خواهند جلاد را به قرباني و قرباني واقعي را به شخص گناهكار تبديل كنند .

همچنان كه " فرانسوا گيلپر " درباره فاجعه كامبوج كه توسط خمرهاي سرخ مصلوب شده اند مي نويسد :

" در خلال سفر به قلب سيستم بهتر متوجه مي شويم چگونه حزب با افزايش فشارها ،‌ كنترل ، خود انتقامي و فرمانبرداري اعضايش را تأمين كرده است ... هنگامي كه او (اندلا قهرمان داستان) مي بيند كه شكنجه گران وضعيت را به نفع خود تغيير مي دهند و قربانيان سابق خود را به متهم تبديل مي كنند ، او قيام مي كند ."

در انديشه مجاهدين خلق ، جدا شدن و بريدن از سازمان غير قابل قبول است و آنها معتقد هستند كه به جز سازمان جانشين ديگري براي رژيم نيست . زن يا مردي كه روح و جسم خود را وقف موهوماتي كه توسط رجوي تبيين شده نكند ، به صورت خودكار به عامل رژيم تهران تبديل مي شود .

"‌امروز هيچ نيروي مبارزي وجود ندارد تا با مجاهدين در صحنه سياسي ايران رقابت كند ... اين موضوع چندين سال است كه مطرح مي باشد . بنابراين هر كس كه در سازمان مجاهدين در جنگي كه مجاهدين عليه حكومت به راه انداخته است شركت نكند ، چاره اي ندارد جز اين كه بپذيرد كه توانايي او در تحمل مبارزه مسلحانه عليه حكومت ضعيف است .

اولين سؤالي كه يك چنين فردي بايد از خود بپرسد اين است كه چه استراتژي كارآمدتر است و چه سازمان سياسي ديگري مي تواند اين گزينه را ارائه دهد ... و در مي يابد كه يك چنين استراتژي و همچنين يك چنين سازماني وجود ندارد .

مقاومت مسلحانه آخرين گزينه عليه رژيم اسلامي پس از آزمودن روش هاي ديگر مبارزه است ... از نظر سياسي شخصي كه سازمان را ترك كرده بايد يك جايگزين سياسي در انديشه خود داشته باشد ، كه متأسفانه چنين جايگزيني وجود ندارد ."

به نظر آنها طوفان نوح يا بهتر بگويم جهنم ، در انتظار خائناني است كه نه حال دارند و نه آينده ...

يك نظر بسيار اجمالي از بيرون اين سازمان نشان مي دهد كه هيچگونه رستگاري براي آن وجود ندارد . مخالفان آن مانند سازمان چريك هاي فدايي خلق ايران ، اين روش بينشي و فكري را آشكارا مورد سرزنش قرار مي دهند ، به طوري كه اين سازمان درهاي جهنم را به روي آنها مي گشايد .

"‌ در مورد آزادي هاي دموكراتيك ،‌ از هم اكنون اين فرقه هيچگونه جريان و يا هيچ شخص ديگر به جز خود را قبول ندارد . در دنياي كوچك خود و در روابط داخلي خود ، همه چيز مهيا شده تا مخالفان خود را سركوب كند . زندان ، شكنجه ، اعدام هاي مخفيانه و دهها روش ديگر امور رايج و عملي هستند كه به صورت منظم عليه مخالفان ايدئولوژي خود به كار گرفته مي شود ، كه اين امر در آخر قرن بيستم يك شرمساري براي بشريت به شمار مي رود ."

• مردان جديد

قبل از اين كه قدرت را در تهران به دست گيرند ، مناسب است كه انسان اصلاح شده توسط انقلاب ساخته شود و اين همان خيال باطلي است كه يكي از مقاصد عمده فرو مايه ترين رژيم ها بوده است ، از نازي هاي هيتلر گرفته تا كمونيست هاي استالين ، همگي در فكر ايجاد يك چنين " انسان نو " خيالي بوده اند .

سازمان هميشه به دنبال ايجاد اميد و اراده در اعضاي خود بوده است . در همان حال كه از مرگ ستايش مي كند ،‌ فداكاري را ترويج مي دهد ، ولي مجاهدين خلق از هر موقعيتي استفاده مي كنند تا به هواداران مأيوس احتمالي خود نشان دهند كه چه سرنوشتي در انتظار آنهايي است كه مبارزه را رها مي كنند و به ايران مي روند .

روزنامه ليبراسيون يك تابلو درستي از اين سازمان ارائه مي دهد :

" مجاهدين خلق در ستاد كل خود در بغداد يك موزه اختصاصي داشتند ، يك موزه در مورد مرگ و فداكاري ، بر روي ديوارها ،‌عكس هاي رنگي اجساد شكنجه و اعدام شده ، آويزان به چوبه هاي دار با جرثقيل به چشم مي خورد . پشت ويترين ها عكس صدها شهيد وجود دارد .

در كنار آن اشيايي كه به ناپديد شدگان تعلق دارد : يك پلاك ، يك جفت دروبين ، عينك ، يك دستمال ، يك كلاه ، تعدادي شعر ، يك نامه خداحافظي ،‌ يك دفترچه خاطرات كه يكي از صفحات آن باز است و اكثر نوشته هاي آن ناپديد شده و تنها خطي به جا مانده كه در آن اعلام كرده كه به مشروعيت مبارزه اش شك ندارد و حتي يك قرآن وجود دارد كه يك گلوله از آن عبور كرده است .

در يك طبقه ، يك موزه دهشتناك وجود دارد كه شخصيت هاي آن از جنس شمع ساخته شده و به تيرك هايي بسته شده اند و لحظه اي را كه تير خورده اند با حالت ترس نشان مي دهد . در يك قاب جسد يك زن به چشم مي خورد ، جسد اشرف اولين زن مسعود رجوي كه در فوريه 1982 در منزلش در تهران كشته شد ."

اگر مجاهدين در صحنه نظامي با پاسداران انقلاب مواجه هستند ، در صحنه داخلي نيز همواره با افرادي سست اراده مواجه هستند كه مترصد فرصت براي فرار از زوج رجوي هستند ، بايد اين دشمن را از درون رده هاي سازمان راند .

مائو راه را نشان داده است :

" پس از نابودي دشمن مسلح ، دشمنان غير مسلح وجود خواهند داشت ، كساني كه عليه ما يك مبارزه تا مرز مرگ را انجام مي دهند ، نبايد آنها را از نظر دور داشت ، اگر ما از هم اكنون بدين طريق متوجه طرح مسئله نباشيم و موضوع را درك نكنيم ، بزرگترين اشتباه را مرتكب شده ايم ."

بديهي است كه اگر ساير گروه هاي اپوزيسيون در تبعيد ،‌كه از يك چنين بي اعتمادي به وحشت افتاده اند ، فاصله شان را با سازمان زياد نكنند ، جاي تعجب است . سازمان چريك هاي فدايي خلق ايران در اين زمينه پيشتاز است .

" اگر ايجاد اين جمهوري دموكراتيك اسلامي بر اساس نيازهاي جديد يعني تغييرات و تحولات جامعه بنا نهاده شده ، بايد تصريح كرد كه اين فرقه به واسطه حربه دموكراتيك خود تا كنون همه مخالفان خود را سركوب كرده است .

ما چه چيز را بايد باور كنيم ؟ به نظر ما ادعاي جمهوري دموكراتيك اسلامي آنها بي اساس است و فقط يك ادعا است . گويي كسي ادعا كند كه مي تواند حركت زمين به دور خورشيد را كنترل كند ...

با تأكيد بر تحليل هاي عمليات ها و اسناد انتشار يافتته اين فرقه و بنا به نظر همه مبارزان آزادي ،‌ يك جمهوري دموكراتيك اسلامي در وضعيت فعلي ايران فقط ديكتاتوري را تشديد كرده و فشارها را افزايش داده و كشتار مردمي را به همراه دارد و نه چيز ديگر .

براي اين فرقه لزوم آزادي ، دموكراسي و حقوق اجتماعي هيچ معنايي ندارد . به عبارت ديگر اين « شواليه ها » كه به ميهن خود خيانت مي كنند از مدت ها پيش مردم را فراموش كرده اند . "

سازمان از فرط انحراف بي آن كه به اهداف خود نائل شود ، سرانجام به چيز ديگري تبديل شد . حتي اگر اقدام هاي اين سازمان شوك آور به نظر برسد ، موضوع به يك فرآيند جهشي رايج در گروه هاي چپ مربوط مي شود . تاريخ به خصوص تاريخ جنگ جهاني دوم مملو است از نمونه هايي از چهره هاي كمونيستي يا سوسياليستي است كه با رها كردن ايده آل هاي اوليه خود به جريانات توتاليتر پيوسته اند .

نمونه آن كه مي توان از آن نام برد " ژاك دوريو " است ، او يكي از رؤساي مطرح حزب كمونيست فرانسه در طول سال هاي 1930 بود كه به يكي از هواداران پر و پا قرص همكاري با نازيسم تبديل شد .

در شرايط فعلي گروه مبارز انقلابي چپ افراطي مجاهدين خلق به يك فرقه در خدمت پرستش شخصيت يك مرد و يك زن تبديل شده اند . رجوي در طول انقلاب فرهنگي اش دوست داشت تكرار كند : " من از شما مردان جديد خواهم ساخت ، هر چه داريد به من بدهيد ، با پاهاي من راه برويد و با زبان من صحبت كنيد ."

اين انقلاب با يك مقاومت فزاينده مواجه خواهد شد ، همچنان كه رجوي در سال 1985 با مريم ازدواج كرده بود ... به خاطر اعتراض عليه قانون طلاق اجباري ، حدود 600 عضو از سازمان جدا شدند و رجوي آنها را بازداشت نمود و اغلب آنها به خاطر اين اعتراض به زندان محكوم شدند .

• انقلاب مضحك

وضع تغيير يافت و وقايع در بطن سازمان به گونه اي اتفاق افتاد كه اين سازمان را از آنچه در ديالكتيك تيره و تارش ادعا مي كرد ، دور سازد . حتي بنيانگذاران اوليه از پذيرش اين كه يك مؤسسه در خدمت انحصاري منافع شخص باشد دچار مشكل بودند .

دوستان سابق ايدئولوژيك آنها نبايد از اين موضوع شگفت زده مي شدند ، زيرا اين نوع گروهك ها اين تحولات كمتر ارتودوكسي را به صورت بالقوه دارا هستند ، تحولاتي كه حتي مائو آنها را توجيه مي كند :‌

" شرايط در حال تغيير دائم است و براي اين كه عقايد ما با شرايط جديد مطابقت داشته باشد ، ما بايد مسائلي را ياد بگيريم . حتي كساني كه ماركسيسم را خوب مي شناسند و موضع پرولتاريايي آنها نسبتاً بسته است بايد به آموختن ادامه دهند ، مسائل جديد را بفهمند و مطالب تازه را مطالعه كنند ."

مجاهدين خيلي فراتر از اين مسائل رفته اند و به قول معروف شاگرد از استاد چيني خود پا را فراتر گذارده است ...

" نوميدي به مانعي جدي تبديل شد ، زماني كه رجوي در سلا 1986 يك انقلاب دوم ايدئولوژيك را مطرح كرد كه طي آن او يك سازماندهي مجدد سازمان و يك فرهنگ جديد را تحميل كرد كه به عنوان بارهاي سنگيني بر دوش اعضا سنگيني مي كرد . او كميته مركزي را منحل كرد و همه اعضاي آن به اعضاي ساده تبديل شدند .

سپس او اين نوآوري جديد را مطرح كرد : طلاق اجباري براي اعضا . در حالي كه ازدواج را نوعي بردگي مي ناميد . رجوي فكر مي كرد كه زندگي زناشويي فداكاري افراد را در قبال سازمان تضعيف مي كند ، در حالي كه آنها بايد به صورت كامل نسبت به سازمان و شخص او فداكار باشند ."

و اين موضوع موجب ايجاد هيجانات و عصبانيت هاي بسياري شد . به هر حال معادله ساده است ، سر را به زير انداختن و بدون بحث پذيرفتن و يا از آنجا رفتن ! جايي براي افرادي كه فعال نيستند وجود ندارد ، فقط افراد متقاعد شده و متعصب مي توانند باقي بمانند .

روزنامه نگار مونا نعيم ،‌كارشناس بزرگ موضوع ، در روزنامه لوموند چنين مي نويسد :

" رهبر آنها مريم رجوي كه مانند رهبر كره شمالي مورد احترام بسيار است و به عنوان الگوي زن انقلابي مطرح است به عنوان رئيس جمهور آينده ايران از طرف آنها اعلام شده است . آنها خود را دموكراتيك مي دانند ، ولي اعضاي سابق كه موفق شده اند خود را از دست آنها رها كنند ، از يك سازماني خبر مي دهند كه در بطن آن يك انضباط آهنين حكومت مي كند و در آن هر نوع اعتراضي سركوب مي شود ."

همه چيز در جاي خود قرار دارد ، براي اين كه از هر كس خواسته شود كه خود را تا پاي جان فدا سازد . همچنان كه "‌ ژان پي ير پرن " در ليبراسيون مي نويسد :

" عشق ، ستايش ، فداكاري كه به منتهي درجه رسيده ، با الهي بودن مريم ، رئيس مبارز كه شاخه نظامي مجاهدين را فرماندهي مي كند و به عنوان رئيس جمهور آينده ايران تعيين شده ، مترادف است .

در هرزه گويي سياسي ، مذهبي سازمان ، همسر مسعود رجوي تجسم زن كامل و الگوي مطلق معرفي مي شود ،‌ او كسي است كه آرامش و تسلي مي بخشد ، زماني كه او حضور پيدا مي كند ، اعضا با شادي فرياد مي كشند : مريم ، خورشيد انقلاب ما را به تهران خواهد برد .

-----------------------------------------------------------------

سایر مطالب مرتبط :

كالبد شكافي يك انحراف (8)

كالبد شكافي يك انحراف (7)

كالبد شكافي يك انحراف (6)

كالبد شكافي يك انحراف (5)

كالبد شكافي يك انحراف (4)

كالبد شكافي يك انحراف (3)

كالبد شكافي يك انحراف (2)

كالبد شكافي يك انحراف (1)


مطالب پربازدید سایت

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان