غائلۀ 14اسفند1359 (پایانی)

Bani  Sadr

عاقبة الظالمین

« فانظر کیف کان عاقبة الظالمین، بنگر که عاقبت ظالمین چگونه است. »(یونس/39)

 بدون این که نیازی به توضیح در اطراف آنچه از یاران و محارم بنی صدر به اختصار نقل شد (و تفصیل آن در پرونده های اتهامی آنان در دادسرای انقلاب اسلامی تهران ضبط است) باشد، اینک نوشته ای را که غضنفرپور به قصد حضور در مجلس شورای اسلامی و اعلام از تریبون آن نوشته است، می آوریم تا ضمن آشنایی بیشتر با مبانی فکری ظلمت سرای وساوس شیطانی و سازمان فکری و عملی حرامیان، اطلاع بر این نظریات ما را تسلیتی و آیندگان را عبرتی باشد:

" خواهران و برادران، نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی!

حضور امروز من در این مکان مقدس به خاطر بیان جریانی است که اگر حضور هوشیارانه مردم و رهبری بجا و قاطعانه امام نبود، انقلاب اسلامی ایران از مسیر اصلی منحرف و به سوی قدرت های جهانی و بدون شک آمریکا سوق داده می شد و من به عنوان یکی از افرادی که در آن جریان قرار داشتم، از ملت مسلمان ایران، امام عزیز و نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی پوزش می طلبم که امیدوارم خداوند متعال توبه مرا بپذیرد و در مقابل همه شما از دادگاه انقلاب اسلامی تقاضا دارم اگر جرم من اعدام است در اجرای آن درنگ نکند که خود را تسلیم عدل الهی نموده ام، انشاءالله.

امروز قصد من تجزیه و تحلیل همه انحرافات نیست، بلکه کوشش می کنم آن خط اصلی را که منجر به جریانات اخیر گردیده (گرچه برای همگان روشن است) به طور مختصر به منظور سبک کردن بار گناهان خود شرح می دهم. همان طوری که امام فرمودند دیکتاتوری و انحراف یک مرتبه تحقق نمی پذیرد، بلکه از نقطه ای آغاز شده مرحله به مرحله بر ابعادش افزوده می گردد.

از زمانی که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید، دشمنان خارجی و عوامل داخلی با هوشیاری به بررسی اوضاع و احوال و نقاط ضعف های موجود پرداختند. از زمان شروع مجلس خبرگان و بحث هایی که بر محلو ولایت فقیه دور می زد، شخصیت های موافق و مخالف را به دقت مورد شناسایی قرار داده، با استفاده کردن از وسایل و افراد گوناگون داخلی و خارجی به آماده نمودن زمینه های مساعد جهت حمله و پیاده کردن اهداف کوتاه مدت و دراز مدت مشغول شدند.

تا آن زمان گرچه نظریات درباره ولایت فقیه مختلف بود و لیکن به عنوان نظریه در یک محیط تفاهم مورد بحث و گفتگو مطرح می شد و به اصطلاح اختلافات جنبه داخلی داشت، ولی همان طوری که عرض شد آن گروه ها بیکار ننشستند، بلکه اقدامات آنها را می توان بدین گونه خلاصه کرد :

  1. نفوذ دادن افراد مؤثر و جمع شدن در اطراف شخصیت هایی که مخالف ولایت فقیه بودند و یا نظریات کاملاً موافق با اکثریت نداشتند.
  2. طرح کردن سؤالات گوناگون در سخنرانی ها، نوشته ها که جنبه خط دادن و عمیق کردن اختلافات داشت.
  3. پخش و گسترش شایعات گوناگون درباره شخصیت های مؤثر طرفدار ولایت فقیه.

بدین ترتیب در جامعه به طور نهان و آشکار و البته به صورت پراکنده و انسجام نیافته دو صف بندی یا دو جهت مختلف در مقابل هم قرار گرفتند که بعداً به شکل دو جریان متضاد در صحنه سیاسی ظهور کرد، یکی جریان مخالف ولایت فقیه و دیگری موافق.

ابتدا این جریان، مرز بندی دقیق و مشخص به خود نگرفته بود و لیکن به مرور زمان این مرز بندی واقع و مسلم گردید. در جریان مخالف طیف های گوناگون به چشم می خورد که در رأس آن بنی صدر قرار داشت. بنی صدر با قرار گرفتن در رأس این جریان خود و گروه خود را با چندین تناقض مواجه کرد :

  1. تناقض در مواضع قبلی که کاملاً در جهت امام و خط امام قرار داشت و مواضع بعد از آن. این تغییرات موضع سبب شد که بعضی عناصر و گروه های موافق تدریجاً از او جدا شده به جای آنها گروه ها و عناصر فوق الذکر قرار بگیرند و با ارائه دادن اطلاعات و خطوط حساب شده او را به سمتی که قرار بود سوق دهند .
  2. تناقض در اصول و پایه های فکری و اعتقادی. بنی صدر همیشه اعتقاد داشت که در ایران بدون یک وحدت گسترده بین روحانیت و روشنفکر انقلاب اسلامی عملاً غیر ممکن است و لیکن بعد از سیر این جریانات به این نتیجه رسیده بود که با حضور روحانیت عمل مثبتی جز شکست عاید ایران نخواهد شد.
  3. در کتب، نوشته ها و سخنرانی ها همیشه بر پخش قدرت تکیه می کرد و شوراها، حضور مردم در صحنه، حرکت خودجوش مردم و نهادها، اما از بعد از مجلس خبرگان و ریاست جمهوری درست به عکس همه آن حرف ها و نوشته ها عمل می کرد. حمله به نهادهای خودجوش روگرداندن از شورا " پورا " تکیه کردن بر قشون به طور کلاسیک و نه مردمی و غیره از این قبیل تناقضات بود.
  4. همیشه اعتقاد داشت بدون یک گروه و هسته منسجم، هماهنگ که بر محور عقیده به گرد یکدیگر جمع می شوند نمی توان در صحنه سیاسی اهداف انقلابی را تعقیب کرد. اما به تدریج کسانی که در دفتر جمع می شدند فاقد چنین ضوابط و اعتقادات بودند.

به عقیده من منشأ این تناقضات در عدم اعتقاد به رهبری امام خلاصه می شد و این مسئله روزبروز  شدت گسترده تری به خود گرفت و هر زمان نیروهای جدید ضد انقابی راست و چپ بر محور او و دفتر جمع می شدند و هماهنگی و اتحاد این نیروها بر پایه چندین شخیصه دور می زد :

  1. عدم اعتبار یا در بعضی گروه ها کم توجهی به ولایت فقیه .
  2. حذف روحانیت از صحنه سیاست.
  3. نزدیک شدن به خط آمریکا، گرچه بنی صدر و منافقین در حرف مخالف و طرفدار استقلال بودند اما عملاً جریان به آن سمت کشیده می شد.
  4. حاکمیت این نیروها و جناح های رفاه طلب حامی خود.

نیروهای تشکیل دهنده این جریان علیرغم ناهماهنگی و اختلافات عبارت بودند از اقشار و گروه های رفاه طلب، سازمان های سیاسی نظیر جبهه ملی، دفتر ریاست جمهوری بنی صدر، سازمان منافقین و گروهی که حالت میانه داشت نهضت آزادی تشکیل می داد.

این جریان برای تحقق بخشیدن به اهداف مزبور در طول انقلاب اسلامی به شیوه ها و طرق مختلفی متشبث شدند بدین قرار :

از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی عنوان می شد که شاه سلطنت کند و نه حکومت. زمانی که شاه رفت و بختیار نخست وزیر شد، خواستند بختیار را با امام ملاقات دهند. وقتی که هیچ کدام از این نقشه ها مؤثر واقع نگرفت، طرح انحلال مجلس خبرگان به امام ارائه داده شد. پس از شکست این طرح مخالفت با نهادها آغاز گشت و بعد از تشکیل مجلس شورای اسلامی مخالفت با آن شروع شد و علناً برای حذف روحانیت کارشکنی ها به مرحله حاد رسید.

حملات شدید به شخصیت های نزدیک به امام، شایعات مختلف درباره آنها از آن جمله است. بعد از بسته شدن دانشگاه، حملات به گونه بسیار حساب شده دامنه گسترده به خود گرفت و جهات اصلی انقلاب فرهنگی به فراموشی سپرده شد.

انتشار اخبار غلط، شایعات گوناگون، بزرگ کردن عیوب کوچک، ادامه اطلاعات و تحلیل ها به دفتر ریاست جمهوری و عنوان کردن آنها مانند وجود شکنجه و زندان ها، اعمال بی رویه دادگاه ها، نارضایتی اکثریت مردم از جمهوری اسلامی، شکست قریب الوقوع رژیم، غیره و غیره، از طریق بنی صدر، زمینه را برای بی تفاوت کردن مردم آماده می ساخت .

آنها علاو بر مسئله مزبور خود را برای برنامه های بعدی آماده می کردند که بدین قرار بود:

  1. خارج کردن مردم یعنی گروه های مستضعف از صحنه و جایگزین کردن توسط نیروهای رفاه طلب که نمونه اش را در تظاهرات جبهه ملی مشاهده نمودیم.
  2. حذف پایگاه مردمی ارگان ها، نهادهای خط امام.
  3. ایجاد اختلاف در صفوف مردم و نهادها و تشدید کردن این اختلافات.
  4. جایگزین کردن روحیه وابستگی و رفاه در مقابل استقلال و مقاومت در مقابل فشارهای اقتصادی.
  5. ایجاد اختلاف در صفوف داخل روحانیت و برانگیختن عده ای توسط عده دیگر این اهداف با چنین نقشه ها و زمینه چینی ها همچنان سیر طبیعی خود حرکت می کرد.

سازمان منافقین، تظاهرات خیابانی ترتیب می داد و سرگرم تدارکات بود، جبهه ملی به عضوگیری مشغول و ترتیب تظاهرات و راهپیمایی می داد. هر کدام از نیروها در ظاهر و نهان خود را برای جانشینی حکومت آماده می کردند و بنی صدر به عنوان رئیس اپوزیسیون بلندگوی همه آنها شده بود.

اما با عزل ناگهانی او از فرماندهی کل قوا و شکست تظاهرات جبهه ملی، همه آن برنامه های معمولی با شکست و انقطاع مواجه گشت. از آن پس صف بندی ها به طور مشخص و کاملاً متخاصم در مقابل هم صف آرایی کردند. من از یکی از دوستانم در زندان شنیدم که بنی صدر توسط نواب صفوی دستور ترور شخصیت ها را داده بود، بنابراین انفجارها آغاز شد، ترورها یکی بعد از دیگری حتی در نماز جمعه ها صورت گرفت.

بنی صدر و رجوی توسط هواپیمایی که خلبانش حداقل مشکوک به نظر می رسد بدون هیچگونه مانعی از مرز تمام کشورهای سر راه گذشته، در فرودگاه نظامی فرانسه بر زمین می نشینند، چگونه می توان این همه جریانات را ساده و تصادفی تلقی کرد.

و امروز پس از گذشت زمان مسائلی حداقل برای اینجانب کاملاً روشن و مسلم گشته که بتوانم بین حق و باطل یکی را انتخاب کنم و آنها عبارتند از :

  1. کدامین جریان می توانست و می تواند کشور را به سوی وابستگی مجدد سوق دهد و به دیکتاتوری و حاکمیت بخشیدن سلطه گران نینجامد.
  2. آیا جریانی که بر محور ولایت فقیه حرکت می کند و بر تقوی و اخلاق اسلامی متکی است، اساس حرکتش بر حضور فعال مردم در صحنه، خودجویی نهادها و وحدت واقعی است می تواند به سوی دیکتاتوری و سلب آزادی های اسلامی سوق داده شود؟

بنی صدر در آن بیانیه که من در مجلس قرائت کردم، درست مسائل را به عکس آنچه حقیقت داشت جلوه داده بود. جریانی که کشور را به دیکتاتوری و وابستگی و سلب آزادی های واقعی سوق می داد، جریان باطلی بود که خودش در رأس آن قرار داشت و خود محوری او به حدی بود که صادقانه دروغ می گفت و من امروز شرمنده ام که باورهای غلط را درست می پنداشتم .

و بار دیگر در حضور همه ملت، امام و نمایندگان محترم از پیشگاه خدای تبارک و تعالی پوزش می طلبم و با خدای خود عهد می کنم تا زنده هستم از احکام ولایت فقیه که همان احکام الهی است به طور کامل و با تمام وجود پیروی نموده و از خدای بزرگ می خواهم در این امر خطیر مرا یاری دهد.

و در خاتمه از همین محل و تریبون به اطلاع بنی صدر، رجوی می رسانم چنانچه هنوز بر این باورید که در حال یا آینده شما نیروی جانشینی خواهید شد، بدانید یک باور کاملاً اشتباه و خلاف واقعیتی است. پیروزی های جنگ، مردمی شدن قشون، انسجام گسترده اکثریت قریب به اتفاق مردم مسلمان و اتحاد همه ارگان ها و نهادها، محاصره و مشکلات اقتصادی را حل خواهد کرد.

و مهمتر از همه چیز آنچه شما در تحلیل ها به حساب نمی آورید، به عقیده من علت تمام این سردرگمی ها و تناقضات و سرانجام اتحاد با ضد انقلابیون و ورشکستگان رژیم شاهنشاهی به خاطر آن بود، مسئله توکل و تقوای توده عظیم مردم و رهبری آن به خدای متعال می باشد.

با توجه به این امور و عقیده که هیچ نیرویی یارای مقاومت ندارد دستگاه ها و شبکه های گسترده تبلیغاتی بیهوده می کوشند از شما نیروی جانشینی بسازند، تبلیغات آنها در مردم مسلمان ایران نه تنها بی اثر است، بلکه اثرات کاملاً معکوس داشته و دارد. مدرم ایران از خود سؤال می کنند، این همه شبکه رادیویی برای چیست؟ مخارجش از کجا و توسط چه گروه هایی تأمین می شود؟

هدف آنها از این که زمانی به تبلیغ برای بختیار و نزیه می پردازند و زمانی برای بنی صدر و رجوی به اصطلاح خود پایگاه مردمی به وجود می آورند، به چه معنی است؟ تنها تأثیر این تبلیغات می تواند مسکنی باشد برای آن دسته قلیلی از مردم و جناح رفاه طلبی که به خاطر بازگشت رژیم گذاشته روزشماری می کنند و تازه همان قشر هم شما را برای نیروی جانشینی قبول نخواهند کرد.

برای نجات شما تنها یک راه باقی مانده که امام بارها اشاره کرده اند و آن این است که به طور واقعی توبه کنید و بیشتر از این خود و دیگران را به تباهی نکشید و تا دیر نشده و مرگ به سراغ تان نیامده از بار گناهان خود بکاهید.

شما ادعا می کنید که در زندان جو ارعاب و وحشت و شکنجه حاکم است. من که در داخل زندان هستم به جهانیان اعلام می کنم این ادعا خلاف حقیقت است.

شما می گویید تروریسم نتیجه منطقی اعدام هاست، اینجا هم مسئله را وارونه جلوه می دهید، هر چه جو ترور کاهش پیدا کرده بر آزادی ها افزوده شده، من این مطالب را از باب دلسوزی و از روی کمال صداقت عرض کردم و امیدوارم در دل همه کسانی که هنوز اندک روشنایی وجود دارد، مؤثر واقع شود انشاءالله. "

فرار:

             که این کند که تو کردی به ضعف همت و رأی

                                             ز گنج خانه شده، خیمه بر خراب زده ؟! (حافظ)

در تاریخ ششم مرداد سال 60 بنی صدر به اتفاق رجوی با همکاری عده ای از منافقین در لباس پاسداران با هواپیمای بوئینگ 707 با هدایت سرهنگ خلبان معزی به سوی فرانسه فرار کرد. روزنامه ها چنین نوشتند:

" ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور معزول ایران به کشور فرانسه گریخت و از دولت این کشور تقاضای پناهندگی سیاسی کرد. بنی صدر با یک هواپیمای بوئینگ 707 ربوده شده در ساعت 45/22 شب چهارشنبه به طور غیر مجاز به سوی قبرس پرواز کرد و پیش از آن که هواپیماهای شکاری نیروی هوایی ایران که در تعقیب هواپیمای ربوده شده بودند به این هواپیما برسند از مرز ایران خارج شد.

هواپیمای ربوده شده حامل بنی صدر را سرهنگ معزی هدایت می کرد که پیشتر نیز هدایت هواپیمای شاه معدوم را به قصد مراکش بر عهده داشت. سرهنگ معزی پس از بازگشت از مراکش با تظاهر به جانبداری از انقلاب اسلامی ایران مترصد فرصت مناسبی شد تا خیانت خود را به امت قهرمان و انقلابی ایران کامل تر کند.

بنی صدر به محض ورود به فرانسه از فرودگاه نظامی حومه پاریس که هواپیما به آنجا هدایت شده بود به آپارتمان شخصی خود در کشان عزیمت نمود. او در کنار پلکان آپارتمان خویش مصاحبه مطبوعاتی تشکیل داد و چنین گفت : " رویدادها و مقاومت مردمی نشان داد ملت ایران مصمم است راه انقلاب را ادامه دهد، تنها پانزده درصد از مردم ایران در انتخابات اخیر شرکت کردند. "

اما وی نتوانست خشم و نگرانی خود را در اظهار این جمله پنهان کند، زیرا اعلام نتایج انتخابات او را کاملاً مأیوس کرده بود. بنی صدر در پاسخ به سؤال یکی از خبرنگاران گفت: " تصور می کند به زودی به ایران برگردد. "

مسعود رجوی در تمام مدت مصاحبه در کنار بنی صدر دیده می شد. همچنین سرهنگ معزی ترتیب دهنده فرار بنی صدر در آنجا حضور داشت و بعد از سخنان بنی صدر چنین گفت :

" روز گذشته برنامه پرواز با بوئینگ سوخت گیری 707 با پنج نفر خدمه را در اختیار داشت، این برنامه یک مأموریت آموزشی عادی بر فراز ایران بود. معزی اضافه کرد حدود ساعت بیست و سی دقیقه سه شنبه شب طبق برنامه پرواز، هواپیما سوخت گیری کامل گردید و در همان موقع بنی صدر با یک وانت از راه رسید و طبق برنامه پیش بینی شده با بوئینگ ساعت بیست و دو و سی دقیقه از فرودگاه نظامی تهران پرواز کرد و راهی یونان شد و ساعت چهار و سی دقیقه در فرودگاه نظامی اور فرانسه به زمین نشست.  "

بدین ترتیب بنی صدر به اندرون ظلمات فرو خزید، مردی که بهشت انقلاب را به جوی سوا کرد و چشمه نور را به تاریکی هایل شیاطین بفروخت و چه عاقبت بدی : « ان هذا تذکرة فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلاً و ما تشاءون الا ان یشاء الله ان الله کان علیماً حکیماً یدخل من یشاء فی رحمته و الظالمین اعد لهم عذاباً الیما » ( دهر/30 – 31)

پایان

غائلۀ 14اسفند1359 (106)


مطالب پربازدید سایت

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

جدیدترین مطالب

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

سعید کریمی از مجروحان حمله تروریستی راسک و چابهار عیادت کرد

وضعیت مجروحان حمله تروریستی چابهار و راسک

محمود عباس‌زاده مشکینی عضو کمیسیون امنیت ملی

ورود کمیسیون امنیت ملی به حمله تروریستی راسک و چابهار

معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور:

عناصر تروریستی راسک و چابهار ملیت غیر ایرانی دارند

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان