در طول سالهای گذشته شاهد فجایع دردناکی از ناحیه تروریسم بودهایم؛ از اسفناک ترین این حوادث، کشتار خیل عزاداران و عاشقان حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) در افغانستان، پاکستان و عراق بود.
این فجایع بار دیگر نشان داد که مسلمانان بیش از تمام پیروان ادیان دیگر، قربانی تروریسم هستند؛ اگر چه تنوره تبلیغات ضداسلامی غرب، آن هم به اتهام «تروریسم اسلامی»، همچنان به قصد سوزاندن واقعیت شعله میکشد.
درباره راه های مبارزه با تروریسم گزاف گویی های غرب از حد گذشته است، در حالی که کمترین اقدام عملی منطبق بر شعارهای ضد تروریستی، این است که از ترانزیت سلاح به سمت گروه های مسلح جلوگیری شود و گامی در جهت خلع سلاح آنان برداشته شود، با یک نگاه سطحی به اسلحه و مواد انفجاری که در دست تروریستهاست می شود فهمید که منفعت چنین مدعیانی، از این تجارت کم نیست!
و در این راستا تنها کار واقعی که مدعیان مبارزه با تروریسم باید انجام دهند آن است که از تحریک و پشتیبانی دستهجات شرور، تهیمغز و بی عقل دست بردارند. به قول رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیتالله العظمی خامنه ای:
«اين عواملى كه اختلافافكنى مىكنند، نه شيعهاند، نه سنى؛ نه به شيعه علاقه دارند، نه به تسنن؛ نه مقدسات شيعه را قبول دارند،نه مقدسات سنى را... اسم مىآورند از تروريستهاى عراق به عنوان القاعده و سلفى، در حالى كه خودشان تحريككننده هستند. عناصر بعثى قديمى در عراق را خودِ سرويسهاى امريكايى و اسرائيلى دارند تحريك مىكنند براى ايجاد انفجار در هر نقطهاى كه بتوانند انجام بدهند.»
تاریخ و تجربه شکی باقی نمی گذارد که در دوران حاضر، استعمارگران بر خلاف تمام ادعاهایشان از تروریسم به عنوان ابزار به روز شده – هر چند غیرانسانی اما مناسب – برای اختلاف افکنی در میان کشورهای اسلامی استفاده میکنند و به راحتی از آن دست برنمی دارند و با استفاده از فرصت به دست آمده از حرکات نامشروع و نابخردانه تندروهای متصلب، جنبش های آزادی خواهانه و ضد اشغالگری را هدف فشارها و حملات خود قرار می دهند. از این رو یادآوری مسئولیت های متناسب با شعارهای ضد تروریستی به غربی ها، چیزی جز خودفریبی نیست.
همین تجربه نشان می دهد که مسلمانان باید -با درک مسئولیت و وظیفه الهی- و با عزمی راسخ، جنبشی را برای مهار اندیشه ای هولناک که خون زن و مرد و کودک بی گناه را مباح می شمارد و از هیچ جنایتی فروگذار نیست برپا کنند.
در صف اول، علمای مسلمان از هر فرقه و مسلکی باید اقدامات تروریستی که تحت نام عقاید مذهبی و دینی صورت می گیرد را محکوم و با تمام قوا از آن جلوگیری نمایند. به دنبال آنان وظیفه هر مسلمانی است که جلوی این خون ریزی سفاکانه را به هر طریق ممکن بگیرند.
به نظر می رسد یکی از مهمترین اقدامات لازم در این زمینه، تقابل جوهری با اصل و اساس تروریسم که چیزی جز «جهل» و « تحجر» نیست، از طریق آگاهی بخشی و مبارزه فکری و اعتقادی با آن است.
باید با سلاح « تعقل» عمق زشتی و پلیدی این جهل و تحجر را نشان داد و با معیار اسلام، ضد دینی و ضد انسانی بودن اعمال شنیع تروریستی را اعلام کرد و نقاب از چهره جاهلان و متحجران که گاه لباس مذهب به تن دارند و گاه داعیه دار سکولاریسم اند، گاهی با ادعای حاکمیت قومی و نژادی به خون ریزی مشغولند و گاه با ادعای دموکراسی خواهی انسان ها را به خاک و خون می کشند، برداشت.
جمهوری اسلامی ایران نیز با تقدیم 17هزار159 شهید مظلوم ترور، «بزرگترین قربانی تروریسم» است و شاهد آن آمار بالای کشته شدگان در حوادث مختلف تروریستی است که از آن جمله انفجار دفتر نخستوزیری و شهادت مظلومانه رئیس جمهور، رجایی و نخست وزیر، باهنر به دست منافقین در 8شهریور1360 است و متاسفانه بانیان این همه ددمنشی که تمامی قوانین بینالمللی را زیر پا گذاشتهاند اغلب قریب به اتفاق از هر گونه پیگرد و مجازات گریختهاند و در کشورهای غربی پناهنده شدهاند.
سیدمحمدجواد هاشمینژاد