به نظر مسئولان عراق قطعنامه 598، در اوج برتریهای ایران در سال 1366 و در پی پیروزیهای بزرگ ایران در دو عملیات والفجر 8 و کربلای 5 – به تصویب رسیده و به همین دلیل درخواستهای ایران مورد توجه بیشتری قرار گرفته بود و تجدید نظر در مفاد آن ضروری بهنظر میرسید. رهبران عراق که دستیابی به چنین خواستهای را با فعالیت دیپلماتیک امکانپذیر نمیدیدند، تنها راه موفقیت خود را برای کسب موفقیت برتر در مذاکرات و تغییر بندهای قطعنامه 598، تهاجم مجدد به خاک ایران تشخیص دادند و در یک برنامه حسابشده نیروهای خود را مجدداً به سمت غرب کشور و در جنوب به سمت خرمشهر و اهواز حرکت دادند. (فصلنامه مطالعات جنگ ایران و عراق، ارگان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، شماره 17)
تحلیل دیگر بر آن است که این لشکرکشی در آخرین روزهای جنگ، برای صدام یک ریسک بود که در آن در هر حال او بازندهی کامل نبود. اگر سازمان میتوانست در این جنگ پیروز شود و حکومت اسلامی را براندازد و به قدرت برسد، صدام حسین یک نیروی وفادار و متعهد به خود را در خاک همسایه داشت و به آرزویی که در تمام دوران جنگ و حتی در دوران نظام پادشاهی ایران داشت، میرسید. در صورتی هم که سازمان شکست میخورد و قلع و قمع میشد، باز هم برای صدام اهمیتی نداشت و وضع تغییری نمیکرد. با این تحلیل، صدام حسین با این لشکرکشی به ایران در آخرین روزهای جنگ و پیش از آغاز اجرای مفاد قطعنامهی 598 موافقت کرد. (راستگو علي اكبر، مجاهدين خلق در آيينهي تاريخ، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1384، ص 402)
مسئله دیگر را میتوان در خُلق و خُوی صدام جستجو کرد؛ وی با تصور اینکه ایران در موقع ضعف قرار گرفته، تلاش کرد تا ضربه آخر را بر ایران وارد سازد یا حداقل با تثبیت برتری نظامی خود از طریق پیشروی در خاک ایران و گرفتن اسرای بیشتر، قدرت چانهزنی خود را در شرایط آتشبس بالا ببرد.
یک تیر و دونشان صدام
تحلیل جدی دیگر آن است که صدام به شکست عملیات اطمینان داشته اما چون منافقین در مقطع صلح، تنها مهرهای سوخته و دست و پاگیر خواهند بود، بایستی به قتلگاه فرستاده میشدند. صدام با پذیرش عملیات فروغ با یک تیر، دو نشان زد. با وجود اینکه بههیچوجه اعتقادی به پیروزی این عملیات نداشت، هم خودش از شر منافقین راحت میشد و هم این که به عنوان یک گام، حسن نیت خود را به دشمن سابق خود ایران نشان میداد و آنها را دو دستی و با رضایت خودشان تحویل ایران میداد. (علی اکرامی، مسعود رجوی و تراژدی فروغ جاویدان، تارنمای هابیلیان)
صدام رئیسجمهور عراق و حامی تمام عیار منافقین، در 8تیر1367 طی یک سخنرانی درباره جنگ عراق و ایران، ضمن تکرار ادعای صلحطلبی خود و محکومنمودن ایران به دلیل تداوم مقاومت برای تحقق هدف محکومیت و مجازات متجاوز، در شرایطی که با مداخله علنی آمریکا و متحدانش در جنگ به نفع رژیم بعث عراق، احساس پیروزی میکرد، درباره منافقین رسماً اینگونه اظهار نظر نمود:
«عراق به سطحی از آگاهی رسیده است که اگر روزی حس کند نابودی دشمن در سرزمینش خدمت به صلح است به آن دست خواهد زد... اگر ایران به هیچ یک از این مسائلی که من اشاره کردم توجه نکند، مردم خودشان آنها را مجبور خواهند کرد که به صلح تن در دهند و این چیزی است که به آن ایمان راسخ دارم و قهرمانیهای مجاهدین خلق در مهران مؤید این سخن میباشد. بالأخره روزی خواهد رسید که برای جنگیدن کسی به کمک آنها نخواهد آمد و بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهدین خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همینطور پیوستن مردم ایران را به صفوف آنها خواهند دید.» (بولتن خبرگزاری جمهوری اسلامی، 8تیر1367)
عملیات فروع جاویدان سه مرحله را شامل بوده است که دو مرحله آن توسط عراق و مرحله سوم توسط سازمان انجام پذیرفت: دو مرحله اول، تهاجم گسترده عراق به غرب ایران با هدف ساقط کردن خطوط دفاعی ایران تا سرپل ذهاب و نیز حمله این کشور به جنوب با تظاهر به قصد اشغال خرمشهر و با هدف زمینگیرکردن سپاه در جنوب و مرحله سوم ستونشکنی و در حقیقت راهپیمایی منافقین با سرعت به سمت شهر تهران بود.
عملیات فریب صدام در جبهه جنوب
مقدمات آمادهشده توسط عراق با حمله گسترده به مرزهای غربی کشور در 31تیر1367 و بمباران پایگاههای نیروی هوایی غرب کشور، بمباران هوایی و توپخانه شهرهای نواحی مرزی ایران توسط ارتش عراق و در نهایت تهاجم گسترده به مرزهای جنوبی برای انحراف اذهان از تهاجم منافقین به غرب آغاز شد.
همچنین ارتش بعث عراق با توپ گردنه پاتاق را مورد هدف قرار میداد و هواپیماهای عراقی منطقه شمال گردنه ریجاب و چند روستای پرجمعیت حوالی آن را بمباران شیمیایی کرد که عده زیادی کشته و مصدوم بر جای گذاشت. علاوهبراین در همان زمان هواپیماهای عراق اقدام به پخش حجم زیادی اعلامیه بر فراز شهرهای مرزی از جمله کرند غرب کردند مبنیبر اینکه عراق در حال انجام عملیات گسترده است و از نیروهای نظامی خواسته شده بود که با در دست داشتن آن اطلاعیه خود را تسلیم نمایند و نیز از مردم منطقه تقاضای ترک منطقه شده بود. (سازمان مجاهدين خلق، پيدايی تا فرجام (1384-1344)، ج3، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، 1385، ص322)
این مصاحبه در تاریخ 5مرداد1399 در ویژهنامه مشترک هابیلیان با روزنامه قدس منتشر شد.