شهید همتی به روایت همرزمان و همسر

Golsorkh

سرباز روح‌الله

هنوز دوران تبعيد همتي به پادگان تربت حيدريه را به ياد دارم او مخفيانه و نيمه‌شبها استفاده از اسلحه ژ3 را به مردم آموزش مي‌داد بدون هيچ ترسي از ساواک و با شجاعت و نظم بي نظيري اين کار را انجام مي‌داد او که عابدي مخلص و پرهيزگار بود عبادت شبانگاهي و تلاوت قرآن در نيمه شب و دستگيري از مستمندان جزء برنامه‌هاي هميشگي‌اش بود در مقابل ستمگران و زورگويان هرگز ساکت نمي نشست با اينکه خود از نيروهاي ارتش بود اما با شعله‌ور شدن اولين جرقه‌هاي انقلاب عاشقانه و بي آنکه در دل ترس و اندوهي داشته باشد ‌به صف انقلابيون پيوست يکبار که همتي را در بيمارستان شهر مشهد ديدم از ديدنش تعجب کردم و پرسيدم اينجا چه مي‌کني؟ بعدها فهميدم که براي درگير نشدن با مردم انقلابي خراسان بيماري را بهانه کرده و به بيمارستان آمده است او همزمان با اوج گرفتن انقلاب به روش هاي گوناگون اتحاد و همفکري خود با مردم را نشان مي‌داد. عليداد هميشه در ميان همرزمان و اطرافيانش الگويي نمونه بود. اخلاص، تدين، انضباط، شعور و تفکر مکتبي از او چهره‌اي انقلابي و مورد قبول جوانان ساخته بود. او هم به جوانان هميشه خيلي بها مي‌داد و از جرياناتي که سبب رکود فکري و عقب‌ماندگي آنان مي‌شد ناراحت بود. (1)

گردان شجاع مالک‌اشتر

سال 59 پس از فارغ‌التحصيل شدن از دانشکده افسري و در حال گذراندن دوره نظامي بوديم که سرگرد همتي به يگان آموزشي ما آمد. او آمده بود تا از ميان فارغ‌التحصيلان تعدادي از فرزندان شجاع وفداکار اين مرز و بوم را انتخاب کند تا براي مقابله با اشرار کردستان برخيزند او خيلي آرام و منطقي از شرايط کنوني کشور، و دفاع از کيان اسلام، و همچنين فعاليتهاي اشرار و منافقين در مناطق مختلف براي ما‌گفت. پس از تمام شدن صحبتهايش 11 نفر از بچه‌هایي که من هم جزو آنان بودم داوطلب حضور در منطقه کردستان شدند. جمع صميمي و گرمي را تشکيل داديم که در گردان تازه تاسيس مالک‌اشتر نمونه بود. با فعاليتها و تلاش شبانه‌روزي و ماموريت‌هاي مختلف آماده مبارزه با ضد انقلاب شديم. گردان مالک‌اشتر در کردستان اولين يگان چريکي بود که با انجام جنگ‌هاي نامنظم و با حضور پرسنل رزمنده داوطلب نقش ارزنده‌اي در توقف حرکات رو به گسترش مهاجمان منافق داشت ما در کنار يگان‌هاي ديگر نيروي زميني در کردستان و در زير سايه فعاليتها و تلاش شبانه روزي سرگرد همتي نقش ارزنده‌اي در ناکامي اهداف عناصر ضد انقلاب داشتيم به طوريکه بعدها در درگيري منطقه غرب راديو عراق با ترس و دلهره از يگان مالک اشتر ياد مي‌کرد.(2)

شهادت

روز چهارم شهريور ماه بود. آن روز عجيب دلم شور مي‌زد. مي‌خواستم به هر نحوي جلوي بيرون رفتنش را بگيرم اما نمي‌شد عليداد را در خانه محبوس کرد. آن روز يکي از آشنايان، او را براي تمرين تيراندازي به ميدان تير دعوت کرده بود با آنکه روز تعطيل بود - شهادت امام صادق (ع) - عليداد دعوتش را قبول کرد و با هم بيرون رفتند.نمي‌خواستم باور کنم اما خبر حقيقت داشت آن شخص که يکي از افراد نفوذي دشمن بود در اتومبيل از پشت سر قلب پر مهر عليداد را با يوزي نشانه گرفته بود و گلوله‌اي سرخ بر جان شيفته علي نهاده بود. عليداد با تمام وجود آخرين نفسهاي خود را مزين به نام مقدس مولايش حضرت صاحب‌الزمان (عج) کرده و بعد از به زبان آوردن شهادتين مستانه به سوي عرش اعلي پرواز نمود. در آن زمان شهيدان باهنر و رجايي شهادت همتي را توطئه‌اي از طرف دشمن خواندند.(3)

پی نوشت:

1- راوي:سرهنگ حميد رفيق احمدی

2- راوی:سرهنگ مجيد رفيق احمدي

3- راوي:همسر شهيد


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31