شبی از آن شبها، آقای لاهوتی در آن جلسه حضور داشت، خیلی از این بحثها ناراحت بود. میگفت آقای مطهری چه میگوید؟ چرا از این حرفها میزند؟ الآن موقع این حرفها نیست. ما یک دشمن مشترک داریم و آن شاه است! |
یکی از مسائل حساس و مهم که رعایت نکردن آن میتواند عواقب سويی برای شخص و جامعه در پی داشته باشد، «مرزبندی کردن با دشمن» است، از همین روست که این امر همواره مورد تأکید رهبر فرزانه انقلاب بوده است. البته مرزبندی کردن با دشمن تنها به بعد سیاسی محدود نمی شود بلکه از آن مهمتر به روشن کردن مرزهای عقیدتی برمیگردد. چه بسا روشن نکردن مرزهای عقیدتی با دشمن به یکی شدن با آنها و یا کمک به آنها منجر شود (کما اینکه در مورد سازمان منافقین اتفاق افتاد).
پیش از انقلاب شهید مطهری جزو افراد نادری بود که با بصیرت، بر ایستادگی جدی بر سر این مرزها تأکید مینمود و حتی در این راه مورد طعن برخی دوستان (که بعضاً معمّم و دارای سوابق طولانی مبارزاتی بودند) هم واقع میشد. البته بعدها ثابت شد کسانی که در آن روز به این سخنان امثال شهید مطهری توجه نمی کردند خود به بلایای ناشی از عدم بصیرت دچار شدند و جامعه را نیز به زحمت انداختند.
آیتالله مهدوی کنی خاطرهای از همین مشی شهید مطهری نقل نموده که بازخوانی آن عبرتآموز است:
«من قبل از انقلاب پنج شب آقای مطهری را به مسجدمان - مسجد جلیلی- دعوت کردم. در آن جلسات، دانشجویان و جوانان حضور فعال داشتند. در آنجا جناب آقای مطهری بحثی را تحت عنوان علل گریز از ایمان مطرح کردند که بعدها در کتابی به نام «علل گرایش به مادیگری» چاپ شد. ایشان علل مادیگری و گریز از ایمان را به صورت علمی بیان می کردند و بحث ها و نقدهای علمی را بر مسائل الحادی و ماتریالیستی و کمونیستی مطرح میکردند.
شبی از آن شبها، آقای لاهوتی در آن جلسه حضور داشت، خیلی از این بحثها ناراحت بود. میگفت آقای مطهری چه میگوید؟ چرا از این حرفها میزند؟ الآن موقع این حرفها نیست. ما یک دشمن مشترک داریم و آن شاه است. باید با او جنگید، ما نباید حرفهایی بزنیم که کمونیستها و جوانهای روشنفکر و مجاهدین را ناراحت کند. ما باید برویم و از روی هدف مشترک با آن بجنگیم.بنده به ایشان گفتم وقتی که آقای مطهری آمد به خودش بگو، چرا پای منبر نق میزنی، صبر کن پائین بیاید، با خودش صحبت کن.
آقای مطهری از منبر پائین آمد. آقای لاهوتی گفتند: آقای مطهری! من به شما اعتراض دارم. بحثهایی که شما می کنید لغو است. الآن موقع این بحث ها نیست. ما یک دشمن مشترک داریم و آن شاه است، همه ما باید در مقابل او قرار بگیریم؛ کمونیست، غیر کمونیست، خداپرست، غیر خداپرست، مسلمان و غیر مسلمان! همه باید با هم آن هدف را بزنیم تا از بین برود، بعد مینشینیم بحث میکنیم.
آقای مطهری گفتند شما اشتباه می کنید، اتفاقاً باید حالا صفهایمان را جدا کنیم. ما با کمونیستها هدف مشترک نداریم. دشمنی کمونیستها با شاه روی یک جهت است. دشمنی ما با شاه روی جهت دیگر است. اصلاً جهت، جهت واحد نیست. اگر الآن جهتگیریهای ما مشخص نشود، فردا که انقلاب ان شاءالله پیروز بشود، اینها میآیند و میگویند: «حاجی انا شریک».
ملت ایران با اکثریتی قاطع با شاه مبارزه میکنند و همه مسلمان هستند. علما و روحانیت هم یک عده قلیلی از آنها هستند، آن وقت شما همه را به یک صف میرانی و میگویی همه در یک صف قرار بگیرند؟! نه، این درست نیست. این اشتباهی است که شما مرتکب می شوید. آن وقت ما دیگر نمیتوانیم صفهایمان را جدا بکنیم. از الآن باید صفهایمان جدا بشود. در عین حال که دشمن مشترک داریم، ولی مسائل اعتقادی و اصولی و جهان بینی باید مطرح بشود. والا از مقصد دور خواهیم شد.»
(خاطرات آیت الله مهدوی کنی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات 319 و 320)