شغل : پاسدار كميته انقلاب اسلامي
سن : 19 سال
وضعيت تأهل : مجرد
محل شهادت : خيابان رودكي ، تقاطع شكوفه
تاريخ شهادت : 11/3/1361
زندگينامه ...
بنگر كه شهيد تن رها كرد و گذشت
از من جو بريد عزم ما كرد و گذشت
هل من چو شنيد پاي در راه نهاد
بر خون حسين اقتدا كرد و گذشت
در بيست و پنجم اسفند ماه 1342 در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود . دبستان را با موفقيت به اتمام رساند و وارد مدرسه راهنمايي گرديد ، ليكن از آنجا كه به كارهاي فني و به خصوص تراشكاري علاقه اي فراوان داشت ، كلاس اول راهنمايي را نيمه تمام گذاشته و به كار در يك تراشكاري رو آورد .
هم زمان با اوج گيري نهضت اسلامي فعالانه در مبارزات مردم شركت جست و همراه با خانواده اش در راهپيمايي ها و تظاهرات حضور داشت و در روزهاي حماسه آفرين و تاريخ ساز 21 و 22 بهمن در فتح مراكز انتظامي و پادگان هاي رژيم وابسته پهلوي شركت كرد و در فتح يكي از پادگان ها تا مرز شهادت نيز پيش رفت .
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ضمن فعاليت گسترده در مسجد محل به عضويت بسيج مستضعفين درآمد و شب ها از انقلاب پاسداري مي كرد و روزها را در تراشكاري مي گذراند . به دنبال آغاز جنگ تحميلي ، نخست به ستاد جنگ هاي نامنظم به فرماندهي شهيد چمران پيوست و دو ماه در جبهه هاي نبرد بر عليه متجاوزين بعثي مبارزه كرد . پس از يك وقفه كوتاه مجدداً به جبهه بازگشت و در عمليات ظفرمند و پرشكوه تپه الله اكبر از خود رشادت و شجاعتي شايسته نشان داد و به سهم خود در اين پيروزي بزرگ سهيم گشت .
با اتمام دوره مأموريتش مجدداً به تهران بازگشت و در مسجد به فعاليت هاي گذشته اش ادامه داد . از آنجايي كه شيفته نهادهاي انقلابي بود در امتحانات گزينش كميته هاي انقلاب اسلامي و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شركت جست و توانست در هر دو آنها با موفقيت قبول شود .
و از آنجايي كه كميته انقلاب اسلامي زودتر پذيرش او را اعلام كرده بود به اين نهاد برخاسته از بطن انقلاب پيوست و يك هفته قبل از شهادت به عضويت آن درآمد . گفتني است كه روز بعد از شهادت ، از طرف سپاه پاسداران براي ابلاغ پذيرفته شدنش در سپاه به درب منزلش مي روند ، ليكن به جاي او با حجله اش روبرو مي شوند .
شهادتنامه ...
در روز يازدهم خرداد 1361 عليرضا به اتفاق يكي ديگر از برادران عضو كميته انقلاب اسلامي عازم مأموريتي مي شوند . حدود ساعت هفت و نيم صبح در تقاطع خيابان سلسبيل و شكوفه ، موتورسيكلت حامل آنها مورد شناسايي چهار نفر از تروريست ها منافق كه در حال ربودن اتومبيلي بودند ، قرار مي گيرد و تروريست ها اين دو برادر را به رگبار بسته و پس از به شهادت رساندن آنها از منطقه مي گريزند .
در اين جنابت برادر عليرضا دهقان منشادي و برادر رضا جديدي اعضاي كميته انقلاب اسلامي در كنار يكديگر همانگونه كه در مبارزه با ايادي استكبار جهاني بود ، بر خاك مي افتند و به كاروان شكوهمند شهدا مي پيوندند .
پزشكي قانوني درباره علت شهادت برادر عليرضا منشادي نوشته است :
" در معاينه ظاهري و تشريحي آثار اصابت مواد منفجره و گلوله در ناحيه سينه و دست راست ديده مي شود ، به طوري كه احشاء در قفسه صدري دچار پارگي و خونريزي گرديده و موجب مرگ شده است . "
19 بهار را بيشتر نديده بود ، اما در همين عمر كوتاه با چشم دل ، دنيايي را ديده بود كه بسياري از سعادت مشاهده اش محرومند . او حق و حقيقت را يافته بود و در زلال پاك چشمه گواراي اسلام رخ معبودي جاودانه را مشاهده كرده بود و در وصال او نيز بر آستان شهادت آن قدر كوبيد تا درهاي رضوان به رويش گشوده گشت . يادش گرامي و رهروانش بسيار باد .
وصيتنامه ..
" .. پدر و مادر و برادر و خواهرم سلام ، سلامتي و سعادت شما را از خداوند بزرگ خواستارم. آري من هم رفتم به صفوف متحد جانبازان اسلام و قرآن اين مكتب راستين مسلمين بپيوندم . اين بار براي دومين بار است كه من به جبهه نبرد حق و باطل و جنگ بين مسلمين و مزدوران بعثي اعزام مي شوم . مي روم تا با نثار جان خويش قطره اي از خون خود را به ملت شهيد پرور و امام تقديم كنم . اين خواسته خودم است و نه ديگران ، و پدرم ! راهي كه من انتخاب كرده ام بهترين راه براي نجات انسان هاي محروم است ."
مزار شهيد : بهشت زهرا ، قطعه 26 ، رديف 10 ، شماره 21