چيز عجيبي نيست كه پدر و مادري براي آزادي فرزند خود تلاش كنند، اما عجيب است كه براي آزادي فرزندت از چنگال يك سيستم خزنده و اختاپوسي به نام منافقين به تنهايي تلاش كني و با اتكا به خداوند سبحان به خواسته ات برسي. سيستمي كه براي رسيدن به مقاصد خود در حال حاضر كه خلع سلاح است بسيار در تلاش مي باشد . پول خرج مي كند و روزنامه نگاران عراقي را مي خرد ، با القاعده و بقاياي حزب بعث ارتباط برقرار مي كند ، دراروپا و آمريكا پول خرج مي كند و هوادار مي خرد !
تا به حال هر چه ديده ايم محكوميت مريم و مسعود بوده و از اشخاص ديگرمنافقین خبر خاصي نبوده است . از حكم دادستاني عراق براي تحت تعقيب قرار دادن 150 تن از اعضاي رده بالاي اين باند بگذريم زيرا مسلما با توجه به ابعاد آن، پروسه ي طولاني تري نسبت به حكم اخير خواهد داشت . شايد بايد حكم جديد را به فال نيك گرفت ، از اين منظر كه منافقين براي محكوميت هاي بين المللي مريم و مسعود باروشي خاص عمل كرده بودند و از احكام صادره نهايت سوء استفاده را انجام داده بودند . از اين منظر حكم صادره رامي توان اتفاقي فرخنده براي شكستن تابوي مريم ومسعود قلمداد نمود . اگر به گذشته رجوع كنيم مشاهده مي شود كه با هر بار محكوميت مريم و مسعود ، دستگاه تبليغاتي باند آدم كش رجوي از آن به عنوان سند مظلوميت و اراده پولادين مريم و مسعود براي آزادي مردم ايران ياد مي كردند يعني محكوميت اين دو را دستاويزي براي تبليغات بيشتر در مورد اسطوره هاي نامبارك خود قرار داده بودند وآن را حاصل مماشات مجامع بين المللي با رژيم ايران قلمداد مي كردند . اما از آنجايي که به قول آنها هيچ كس حق انتقاد از رهبران پاك باز آزادي ستان را ندارد مشخص مي شود كه در صدد هستند تا براي مريم و مسعود نوعي تقدس ايجاد نمايند . آن چه مشخص مي شود اين است كه منافقين تمام تلاش خود را نموده اند تا اين دو را تا حد تقدس بالا بياورند وبا مانور بيش از حد بر روي آنها ، از عناصر زير دستي غافل شده اند و به عبارتي آن قدر در باد كردن و بزرگ كردن اين زوج منحوس تلاش كرده اند كه فاصله اي به اندازه ي سال ها ي نوري ميان اين دو با بقيه ي نيروهاي سازمان ايجاد شده است . بنابراين با اقدام جديد پدر و مادر سميه براي دادخواهي و محكوم نمودن سه تن از عناصر رده بالاي سازمان آدم كش رجوي، نشانه هاي سست تر شدن بيش از پيش هرم پوسيده ي اين باند كه در راس آن مريم و مسعود قرار دارند را مي توان به خوبي مشاهده نمود . در اين مساله و از حالا به بعد بايد شاهد افزايش تابوهاي باند آدم كش رجوي باشيم . درگذشته مسعود رجوي تمام تلاش خود راانجام مي داد تا با توجه به تجربه هاي امثال تجربه ي علي زركش ، ديگر هيچ زيردستي خود را آنقدر بزرگ نكند تا اگر روزي مورد و مساله اي پيش آمد و مجبور شد شخص يا اشخاص مورد نظر را از سر راه بردارد ، براي اين كار مجبور باشد هزينه ي بالايي بپردازد. شايد يكي از دلايل سرعت بيش از حد مريم و مسعود در تابو شدن نيز همين مساله باشد . اما امروز بنابه ناچاري بايد كمي هم كه شده از مهره هاي فوق، قهرماناني ساخت تا خوراكی براي تبليغات دستگاه خبر پراكني رجوي باشد . البته اين كاركرد تابو سازي براي افرادي غير از مريم و مسعود معمولا فصلي و مقطعي است زيرا به عنوان مثال چه كسي است كه نداند زنان اشرف در چه وضعيت اسف باري روزگار مي گذرانند ؟ اما همه ديديم كه با گزارش روزنامه ي سوئدی " سونسكا دات بلادت " درمورد تجاوز شديد به زنان اشرف ، به يكباره زنان اشرف تا قديسه هايي بي مانند ارتقاء درجه يافتند و ازآنها تعريف و تمجيدها شد و تحصن هايي با افرادي مواجب گرفته ( تحصن هاي كرايه اي ) در مورد آنها صورت گرفت و يا در مورد همين مورد اخير – سميه محمدي - با اطمينان خاطر مي توان گفت سميه تا وقتي در اشرف است براي سازمان ابزار خوبي براي تبليغ است و بزرگ و عزيز ِ فرقه است اما از يك دقيقه بعد ازآنكه او به آغوش خانواده اش برگردد احتمالا پاسدار و مزدور رژيم خواهد شد .
در مورد اين سه مهره محكوم – عباس داوري، مژگان پارسايي و صديقه حسيني – نيز با تمام خدمات شاياني كه به دستگاه آدم كش رجوي در طول سالها نموده اند اوضاع بر همين منوال خواهد بود و اگر روزي از اين سازمان جدا شوند به همين تيرها گرفتار خواهند شد ، اما براي سيستم رجوي افراد اهميتي ندارد بلكه همه بايد فداي سيستم رجوي و سازمان آدم كش او باشند بنابراين هر كس تا هر زمان كه در اين سيستم بود و خدمتي نمود خوب است و همين كه جدا شد ولو به آغوش " ملاها " هم نرفت ، از نظر فرقه ي رجوي خائن است .
اما در مورد كاري كه اين زن و مرد – پدر و مادر سميه و محمد انجام داده اند: "حاصل این تلاش ها منجر به صدور حکم دستگیر ی عباس داوری مسوول سیاسی اشرف، مژگان پارسایی فرمانده ارتش رجوی و صدیقه حسینی مسوول اول مجاهدین به دستور قاضی دادگاه جنایی بغداد به اتهام آدم ربایی و گروگان گیری شد. همچنین قاضی دستور داده است که سمیه از پادگان اشرف و عراق هر چه سریعتر خارج شود و مجاهدین خسارتهای مالی به خانواده ما را پرداخت کنند. "
بايد گفت ضربات اين روزها بيش از آنكه تصور شود پياپي بر پيكر منافقين وارد مي شود . حتي اگر آنها بتوانند با سيستم اختاپوسي خود وبا هوچي گري خاص خودشان بر روي حكم اخير مانور هم بدهند باز هم محكوميت آشكار اين سه مهره ي رجوي جاي ترديد را باقي نمي گذارد كه بدنه ي اشرف آنگونه كه نويسندگان فرقه ي رجوي ادعا مي كنند زياد هم محكم نيست.
در حكم جديد كه پدر و مادر سميه آن را با تلاش خود به دست آورده اند يك واقعيت ديگر نيز نهفته است . سميه از سال 1998 در اشرف اسير است و منافقين در تلاشند تا اثبات كنند كه او به خواست و اراده ي خود به آنجا آمده و مانده است و درراه اثبات اين ادعا حتي از به تصوير كشيدن نمايشي تلويزيوني كه د رآن سميه به پدر و مادر خود نيز توهين مي كند ابا نكردند . بنابراين آنها با دراختيار داشتن سميه به مدت 10 سال تلاش كردند تا حقانيت ادعاهاي خودرا به تصوير بكشند . اما وقتي پدرو مادر سميه در عرض چند روز و با سلاحي به نام " ديالوگ " و گفت وگو توانستند تمام ادعاهاي واهي سازمان منافقين خلق را در دستگاه قضايي عراق باطل نمايند ، بايد به بي اعتباري بيش از حد ادعاهاي منافقين پي برد زيرا حاصل تمام كوشش هاي منافقين در اين راه و در طول 10 سال ، تنها با منطق ساده ي گفت وگو در دستگاه قضايي عراق، شنيدن درد دل ساده يك پدر و مادر و تطبيق آن با قوانين و مقررات بين المللي و قوانين موجود در عراق باعث شد تا تمام رشته هاي سازمان در اين راه پنبه شده و ثابت شود كه منطق منافقين فقط براي محكمه هاي بي دفاع خودشان قابل استناد مي باشد و لاغير.
اگردقت كرده باشيم متوجه مي شويم كه فرقه ي رجوي درزمانهايي كه با بحران مواجه مي شودبيش از هر زمان ديگري سعي مي كند تا خود را قوي ، مقتدرو توانمند نشان دهد و بيش از هر زمان ديگري از وجود آزادي و آرامش براي نيروهاي خود دفاع مي كند و به پيشرفت هاي خود در هر زمينه اي اشاره مي كند و البته پزهاي زيادي نيز در مورد نيروهاي خود مي دهد :
" چگونه لباس های سمیه در مصاحبه ها ی جدید تلویزیونی نو نوار شده اند و دیگر لباس نظامی به تن ندارد. ؟ چه اتفاقی افتاده است ؟ ما خوشحالیم که اقدامات ما باعث شد که مجاهدین به سمیه توجه کنند. " اگر قرار بر دفاع از سميه به عنوان يك مجاهد بود آيا نبايد از او در سيماي یک مجاهد و يك عضو ارتش آزادي بخش ياد مي شد و سميه در نمايش تلويزيوني خود با همان هيبت پوشالي ارتش آزادي بخش حاضر ميشد ؟ چرا سميه با سيمايي امروزي و بدون سند افتخار فرقه ي رجوي – لباس ارتش آزادي بخش – در نمايش نامه ي رجوي حاضر شد ؟
چرا با شدت گرفتن افشاگري ها در مورد اشرف و اوضاع نابسامان آن ، انعكاس خبر كشتار و انفجار جسد 11 تن از نيروهاي اشرف و خبر سركوب ده ها شورش در اشرف ، فرقه ي رجوي به فكر برگزاري سمينار دستاوردهاي تكنولوژيكي " شهر اشرف " افتاده است ؟ آيا اين جز اين است كه سران فرقه تلاش داردن تا اثبات كنند اشرف آنقدر آرام است كه ما در حال ارائه ي پيشرفت هاي تكنولوژيك خود هستيم و اوضاع در كنترل است و همه در اشرف در حال ارائه ي طرح و برنامه براي پيشرفت هستند و طرح هاي مخابراتي و غيره دراشرف همنوا با طرح هاي روز دنيا در حال جلو رفتن است ؟ خنده دار نيست وقتي نيروهاي اسير در اسارت گاه اشرف در فكر آزادي از زندان رجوي هستند و در اين راه به انواع امراض روحي رواني و عقده هاي روحي دچار شده اند ، تلويزيون فرقه در اقدامي خنده دار از برگزاري مسابقات مختلف ورزشي در اشرف خبر دهد ؟
دستاورد فوق حقيقتا چيزي نيست كه بتوان از كنار آن به سادگي گذشت . اين دستاورد همانند دستاوردهاي ديگر – ورود فرقه به ليست تروريستي آمريكا و اروپا و درجا زدن مداوم دراين ليست ، محكوميت و تحت تعقيب قرار گرفتن 150 عضو باند رجوي در دادگاه هاي عراق ، اثبات جنايات آنها در طول سالهاي جنگ تحميلي و اثبات كشتار 16000 هزار انسان بي گناه ايراني ، كشتار هزاران عراقي در منطقه ي كردستان و جنوب عراق ، شكست بزرگ ترين پروژه ي رجوي يعني پروژه ي جاسوسي هسته اي در طول سالهاي سال كه تبديل به سند افتخار فرقه ي رجوي شده بود ، تاييد و تاكيد مقامات عراق بر تروريست بودن و اخراج سازمان از عراق ، شهادت سازمان هاي بين المللي و رسانه هاي گروهي جهان درمورد تروريست بودن فرقه ي رجوي ، افشاگري جداشدگان از فرقه درمورد جنايات و مناسبات فرقه اي حاكم بر سيستم رجوي ، انتشار اسناد همكاري و خوش خدمتي رجوي براي صدام حسين درتمام جهان و كشيدن دست نوازش صدام بر سر نوكر وفادار خود ، اثبات همكاري فرقه ي رجوي با تروريستهايي همچون القاعده و بقاياي حزب بعث و ... – نشان دهنده ي ماهيت پليد اين فرقه در راه ضربه زدن به انسانيت در قرن گذشته و حال مي باشد:
" این پیروزی متعلق به تمامی خانواد ه هائی است که عزیزانشان سالهاست باشیوه های غیر انسانی در مجاهدین شست و شوی مغزی شده و براین اساس مجاهدین را از هر گونه تماس گیری و هرگونه خبر گیری وارتباط با خانواده هایشان ممنوع کرده بود تا آنان را به یک مهره بدون عاطفه برای اجرای دستورات رهبری دیکتاتور مجاهدین تبدیل کنند. این پیروزی مردم بر ظالمان و ستمکاران هست . "
