ابرقدرت و در راس آن آمریکا و ایادی استکبار همواره در جهت پیشبرد اهداف خود در اقصی نقاط جهان به دنبال اقدامات جدی هستند. تاریخ نشان داده هرکجای جهان دولت‌ها و حاکمیت به نفع ابرقدرت کار نکرده، آنها در صدد بر می آیند تا حاکمیت کشورها را تغییر دهند. در اثر این تفکر تغییر، همواره جنگ افروزی در دستور کار ابرقدرت قرار دارد و آنها با تفرقه انداختن و شوراندن کشورها بر علیه هم جنگ به راه می اندازند و اگر نتوانند اینگونه عمل کنند خود وارد جنگ شده و به بهانه های واهی جنگ خانمانسوز راه می اندازند. در این میان تقویت نیروهای جدایی‌طلب، معارض حکومت‌ها و نیروهای خلق را در دستور کار قرار می دهند تا بتوانند راحتتر به اهداف خود دست یابند. در این میان ابرقدرت همواره تلاش می کند تا از ضعف بدنۀ مردمی کشورها بر علیه خودشان استفاده کند و از درون فروپاشی حاکمیت‌ها را رقم بزند. در این راستا اشاره به نکاتی ضروری می نماید:
- ابرقدرت با ارعاب و تهدید و بکارگیری ابزار تحریم و تطمیع نیروهای جدایی طلب و معارض تلاش می کند تا زمینه سازی خرابکاری‌ها و تفرقه را فراهم سازد و حاکمیت کشورها را دچار تلاطم و تنش سازد و به نفع خود سود ببرد چراکه ابرقدرت با استقلال کشورها مخالف است.
- با امعان نظر به اینکه در چند سال اخیر اروپا و آمریکا در شرایط بد اقتصادی قرار گرفتند، ابرقدرت تصمیم گرفت در نهایت بی خردی و بی وجدانی، دوباره زمینه جنگ در خاورمیانه و تقویت تروریسم را فراهم سازد تا بتوان از این طریق برای اقتصاد شکست خورده خود جبران مافات کند. این مساله بسیار خطرناک در خاورمیانه باجنگ افروزی در عراق و ادامه آن در سوریه ادامه یافته است. در این راستا تحریک کشورهای عربی و خط و نشان های بی دلیل همه نشان از این واقعیت دارد.
- نکته دیگر بلوک شرق و غرب و گسترده کردن دامنۀ استعمار پسا مدرن است که به نظر می رسد هنوز این باور وجود ندارد که جهان دیگر دوقطبی نیست. جهان امروز دیگر جهان گذشته برای جنگ جهانی اول و دوم و جنگ ستارگان نیست و جهان امروز دیگر جهان سیاست های کهنۀ بریتانیایی و زنگ زده آمریکایی نیست.
- واقعیت امر این است که ابرقدرت دست پیش را می گیرد تا پس نخورد و همواره حربه تروریسم را بکار می بندد تا جهان را بی ثبات و ناامن جلوه دهد. اگرچه امروزه تروریسم تنها محصول ابرقدرت‌ها نیست بلکه تروریسم محصول دیکتاتوری های پیشرفته با شعار "من نباشم، دیگران هم نباشند" است.
- حیله تروریسم نیز محصول تفکر ابرقدرت و نظام گذشته دوقطبی است و اگرچه این نظام دوقطبی سست شده اما تروریسم کماکان ادامه دارد و بی ثباتی و ناامنی را ترویج داده است. در این میان نقش نمی توان از نقش فراماسون‌ها چشم پوشی کرد و بایستی بدان اشاره نمود که تصمیمات بی رحمانه ای که همواره بر علیه بشریت گرفته می شود و تروریسم آن را تکمیل می کند، حاصل تصمیم سازی های سرمایه داری و قدرت طلب است.
- نکته دیگر منابع ارزشمند و غنی در اقصی نقاط جهان است که ابرقدرت همواره به دنبال آن است و برای دست یابی به آن از هر حرکتی فروگذاری نمی کند. نمونه اخیر آن جنگ افروزی و گستره تروریسم در عراق برای دست یابی به نفت و آثار باستانی و منابع دیگر است. در این راستا ابرقدرت دست بردار نیست و با فروش تسلیحات بسیار به اعراب قصد دارد زمینه ی جنگ افروزی های دیگر را فراهم آورد. این یک مساله جدی برای کشورهای مستقل است.
با این توصیف دست بالای ابرقدرت و حیله تروریسم راهبردی نامطلوب و مسموم است که گریبانگیر برخی کشورها شده واین مساله ای است که چاره اندیشی برای آن لازم است.
