خاطرات جواد منصوری (4)

Khaterate Javade Mansoori

3. گروه مسلمان طرفداران و پيروان راه حضرت امام خميني (ره)

اين گروه از طيف وسيعي تشكيل مي شد . موضع و خط مشترك آنان مخالفت با سازمان مجاهدين ، تقليد از حضرت امام خميني (ره) و تقيد عملي به مسايل شرعي بود . از سال 1352 به تدريج به افراد اين گروه افزوده و فاصله آنان با سازمان بيشتر مي شد .

از اواخر سال 1354 موقعيت انحصاري سازمان در زندان ها از بين رفت ، به طوري كه در سال هاي 56 و 57 تبديل به يك گروه در ميان گروه هاي مسلمان شدند و از محبوبيت و مقبوليت چنداني برخوردار نبودند و تمامي اميد آنان به وضعيت و قدرت شان در خارج از زندان بود .

اعضاي گروه پيروان امام به دليل تفاوت هاي بسيار و پراكندگي آنان انسجام چنداني نداشتند ، ولي در موارد مشترك جدي و قاطع بودند . در سال 1357 انسجام و اتحاد بيشتري بين آنان به وجود آمد به طوري كه تقريباً به صورت يك گروه متشكل با مواضع ثابت و شناخته شده در آمدند .

اين گروه از نظر آگاهي هاي اسلامي و عمل به فرايض و احكام نسبت به دو گروه ديگر در وضعيت بهتري بودند . اما از نظر تشكيلاتي و سياسي تا حدودي ضعيف تر بودند ، ولي به دليل پايبندي نسبي به مبادي اخلاقي و تلاش پيگير ، توانستند تا حدودي پيشرفت هاي خوبي داشته باشند .

غالب روحانيون ، بازاريان و افراد با سابقه مبارزات اسلامي و تعدادي از تحصيلكردگان دانشگاهي در اين گروه بودند . به اين دليل از طرف سازمان به اين گروه برچسب ها و اتهامات مختلفي چون " طرفداران خرده بورژوازي ، ارتجاع مذهبي ، قشريون راست و ... " زده مي شد .

گروه ميثمي در برخورد با اين گروه سعي مي كرد چنين وانمود كند كه به آنان نزديك تر است تا بتواند بدين طريق افرادي را جذب نمايد و از طرفي در برخورد با سازمان مخالفت خود را با اين گروه (مسلمانان طرفدار راه امام خميني) اظهار مي كرد تا از طرف سازمان به طور كلي طرد نشود .

نمونه اي از تحليل ها و تحريفات گروه هاي چپ

با افزايش تعداد مسلمانان در زندان هاي رژيم شاه ، گروه هاي چپ نگران و بعضاً مأيوس و يا عصبي مي شدند . اين وضعيت در چهره افراد شاخص سران گروه ها بيشتر بود . با اين وصف تلاش مي كردند اخبار مربوط به حركت هاي گروه هاي چپ در داخل و خارج از كشور را بسيار با اهميت و گسترده جلوه دهند و نتيجه گيري كنند كه سرانجام تمامي گروه هاي مذهبي در جريان مبارزه به حقانيت ماركسيسم و علمي بودن راههاي صحيح مبارزاتي آن مي رسند !

شكست آمريكا در ويتنام ، گسترش مبارزات چريكي در آمريكاي مركزي و جنوبي ، كودتاي طرفداران شوروي در اتيوپي ، پيروزي احزاب سوسياليست در اروپاي غربي ، شروع جنگ داخلي در لبنان و حتي انعطاف رژيم شاه نسبت به شوروي و توسعه روابط با كشورهاي اروپاي شرقي را نشانه هايي از زوال سرمايه داري و نفوذ سريع ماركسيسم و پيروزي سوسياليسم بر مذهب مي دانستند .

با اين تحليل ها و دلايل فلسفي و ماركسيستي سعي كردند تا رشد حركت هاي اسلامي را در ايران و ساير نقاط جهان را بي اهميت ، غير مفيد و حتي بر ضد توده ها و منافع معرفي نمايند .

شكرالله پاك نژاد رهبر گروهي چپ به نام گروه فلسطين و از اهالي دزفول بود كه تعداد نسبتاً قابل ملاحظه اي از ماركسيست هاي شهرهاي دزفول ، بروجرد و خرم آباد را به خود جذب كرده بود .

پاك نژاد توانسته بود از طريق آنان شهرتي در آن منطقه كسب نمايد ، او تصور مي كرد با شهرت خود حداقل در منطقه خوزستان و لرستان مي تواند رهبري بلامنازع انقلاب را در اختيار بگيرد .

روزي يكي از اقوامش به ملاقات او در زندان مشهد آمد ، در كنار من در اتاق ملاقات با او صحبت مي كرد . ملاقات كننده از وضع جوانان ، جلسات و شعارهاي مذهبي صحبت كرد و گفت : " هيچ صحبت و شعاري از انقلاب توده اي و يا شعارهاي مترقي ! و حمايت از شما رفقا ! نيست و بيشتر از رهبر تبعيدي علما و اسلام و قرآن صحبت است . "

پاك نژاد با عصبانيت و تندي گفت : " از قول من به جوانان شهر بگو اين حرف ها را دور بريزند و به فكر انقلاب توده اي عليه سرمايه داري باشند ! "

پاك نژاد پس از بازگشت از اتاق ملاقات گزارش مفصلي از مبارزات توده اي و خلقي مردم دزفول و حمايت از او (پاك نژاد) را به عنوان خبر دست اول براي رفقا تعريف كرد ! اگر شخصاً شاهد گفتگوي پشت ميله هاي زندان نبودم ، ممكن بود باور كنم و بر اساس آن تحليل ديگري از مبارزات داشته باشم .

اين نمونه اي از تحريف واقعيت ها ، زندگي در تخيلا ت و فريب ديگران است كه توسط ماركسيست ها عموماً ديده مي شد . به اين ترتيب عده اي به سراب گمراهي و تباهي كشيده شدند .

تركيب اعتقادي زندانيان سياسي مشهد

زندانيان سياسي مشهد به سه گروه تقسيم مي شدند :

اعضا و طرفداران سازمان مجاهدين خلق كه تقريباً نيمي از افراد بودند .

اعضاي گروه ها و جريان هاي مختلف ماركسيستي .

مسلماناني كه مخالف سازمان و در اقليت بودند .

برخورد مأمورين به دليل دور بودن از مركز و همچنين بر اساس سياست جديد رژيم با زندانيان سياسي عادي و تا حدودي خوب بود . به اين علت امكانات رفاهي و وسايل مورد نياز بيش از زندان هاي ديگر در اختيار زندانيان قرار مي گرفت ، كميت و كيفيت غذا نيز وضع بهتري داشت .

اين وضعيت زمينه بسيار مساعدي براي فعاليت هاي سياسي و عقيدتي در درون زندان به وجود آورده بود . پس از ورود به زندان و گذشت چند روز رفتار اعضا و طرفداران سازمان با من ناگهان دگرگون شد و از طرف آنها به كلي بايكوت شدم ، به طوري كه حتي جواب سلام مرا نيز نمي دادند .

روزهاي اول چند نفري با من مذاكره و بحث هاي نسبتاً مفصلي راجع به مسائل مختلف از جمله وضعيت سازمان ، مواضع ، عملكرد و آينده آن داشتند . در اين بحث ها واقعيت ها را صريح و روشن گفتم ، با اين كه مي دانستم بسياري از مطالب براي آقايان قابل درك و باور نبود ، ولي به دليل احساس مسئوليتي كه داشتم بر خود لازم دانستم واقعيت ها را بيان كنم تا بعدها بهانه و عذري براي كسي مبني بر بي اطلاعي و دور ماندن از واقعيت ها و مسائل نباشد .

محمود عطايي رهبر تشكيلات سازمان مجاهدين در زندان مشهد كه از طريق همسرش با تشكيلات سازمان در بيرون زندان و همچنين زندان قصر و اوين در ارتباط بود ، به كليه افراد دستور منع گفتگو و سلام و عليك با من را داد .

او از اين كه مبادا بعضي افراد آنها تحت تأثير مطالب و حقايق گفته شده از طرف من قرار گيرند و به اصطلاح مسئله دار شوند ! بسيار نگران بود . او سعي در انتشار انواع تهمت ها و برچسب ها عليه من در زندان كرد . البته بر اساس ديدگاه فلسفي ، فكري و سياسي اينگونه اقدامات از نظر آنان هيچ اشكالي نداشت .

زيرا خط مشي سازمان بر اساس اصول ماكياوليسم بود ، به حدي دروغ ، خلاف و مطالب منفي عليه من گفتند كه بعضي افراد تصور مي كردند من از طرف ساواك مأمور تبليغ عليه سازمان هستم !

در بعضي مواقع افرادي از آنان به دليل كنجكاوي و عدم تطبيق اطلاعات شان نسبت به من به اتاقم مي آمدند و ضمن صحبت ، سؤالاتي هم مطرح مي كردند . وقتي كه پاسخ ها و توضيحات مرا مي شنيدند واقعاً تعجب مي كردند .

بعضي از آنها به طور صريح مي گفتند : " ما جرأت تماس و صحبت با شما را نداريم و حتي نمي توانيم درباره شما سؤال و يا ايجاد ترديد بكنيم ، زيرا بلافاصله به سازشكاري ، گرايش به راست ، بريدن و خيانت متهم مي شويم . "

اين وضعيت فرصت بسيار مناسب و خوبي را برايم فراهم كرد تا وقت بيشتري را براي مطالعه و نوشتن قرار دهم ، به تدريج با خلوت شدن اتاق ها از سه نفر به دو نفر و در ماه هاي آخر به يك نفر ، شرايط يك زندگي آرام و مطابق با برنامه شخصي فراهم شد .

مدتي هم با آقايان ظريف جلالي ، اكبر دخانچي و رضا حيدري جلسات و درس هايي داشتم كه بنا به اظهار ايشان بسيار مفيد بود . رضا حيدري از جمله افراد مبارزي بود كه در زندان مشهد با او آشنا شدم . او دانشجوي رشته فيزيك دانشگاه مشهد بود كه براي تحصيل از تهران به مشهد آمده بود .

او به دليل فعاليت هاي سياسي _ دانشجويي در اواخر سال 1356 به زندان افتاد و پس از چند روز با يكديگر آشنا شديم . حيدري به علت اطلاعات و آگاهي هاي لازم از مسائل سياسي و اسلامي ماهيت سازمان را مي شناخت ، لذا جذب آن نشد .

او عليرغم تلاش بسيار يكي از دوستانش ، دوستي و ارتباط با ما (مخالفين سازمان) را بر همكاري و همفكري سازمان ترجيح داد . آقاي حيدري پس از مرخصي از زندان در مشهد ماند و در نهادهاي انقلابي مشغول به خدمت شد .

چپ هاي زندان عليرغم اختلاف نظر زياد ، با برخورد خوب و توأم با احترام سعي داشتند چنين وانمود كنند كه تحت تأثير حرف هاي اعضاي سازمان قرار نمي گيرند . لذا گاهي رفت و آمد ، سلام و عليك و گفتگويي راجع به مسائل سياسي روز و تبادل نظر نسبت به آينده داشتيم .

روزي در حال عبور از مقابل يكي از اتاق هاي آنان (چپ ها) ، يكي از چند دانشجوي دانشگاه مشهد كه مشغول صحبت بودند خطاب به من گفت : " آقاي منصوري ! بيا داخل صحبت كنيم ، ببينيم بالاخره دنيا دست كيه ، ما نفهميديم بالاخره كي راست مي گويد ؟ "

من گفتم : " بحث نداره ، معلومه ، دنيا دست كيه ! " يكي از آنها گفت : " دست كيه ؟ " گفتم : " دست نامردها ." يك مرتبه همه تكاني خوردند . يكي از آنان گفت : " نه نصفش ! " (منظوري نيمه سرمايه داري بود) گفتم : " نه همه اش " .

اين تبادل كلام كوتاه موجب بحث هاي زيادي بين خودشان با من شد . بعضي مي گفتند در واقع ابتكار عمل در دنيا با ماركسيسم و بلوك شرق و غرب در حال انفعال و عقب نشيني است .

بعضي مي گفتند غرب با تغيير تاكتيك ها به سوي سوسياليسم حركت مي كند و برخي ديگر نقش چين را تعيين كننده مي دانستند . بعضي از آنان معتقد بودند كه اگر چين متحد سوسياليسم باقي بماند ، سرمايه داري سنگرها را يكي پس از ديگري تخليه و سقوط مي كند و اگر چين به سمت سرمايه داري گرايش پيدا كند ، در آن صورت جنگ چين و شوروي قطعي و پيروزي حتمي از آن شوروي است . (البته هيچ يك از اينگونه تحليل ها و پيش بيني ها تحقق نيافت ! )


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31