جریان نفاق جدید (2)

Kalagh

قاسطين:

يكي از نحله هاي جريان نفاق در دوران تأويل "قاسطين " مي باشند. "حسادت و كينه ورزي "، "قدرت طلبي و دنيا طلبي "، "تزوير و نيرنگ " و "باورهاي التقاطي و سست " عناصر تشكيل دهنده اين جريان بود.

آزادشدگان پيامبر (صلي الله عليه و آله) همواره پس از رحلت آن حضرت مترصد بودند تا قدرت را از آن خود نمايند و يك حكومت موروثي ايجاد كنند. "عبدالفتاح عبدالمقصود " در اين باره مي نويسد: "پس از آنكه عثمان به كار خلافت گماشته شد، ابوسفيان در جمع خانواده خويش گفت: بني اميه آن را (خلافت را) همچون گوي بربايند. سوگند به كسي كه ابوسفيان بدان قسم مي خورد، پيوسته اين ا ميدواري را دارم كه (حكومت) براي كودكان شما به صورت وراثت در آيد ". (18)

معاويه با در اختيار گرفتن حكومت در شام، اسلام نبوي را به اسلام قيصر و كسري مبدل ساخت و با دستگاه تبليغاتي خود آنچنان فضاي مسمومي را در سرزمين شام ايجاد نمود كه مردم تصور مي‌كردند كه امام علي (عليه السلام) فرمان قتل عثمان را صادر كرده است.

پس از كشته شدن عثمان، معاويه با طلحه، زبير و عاشيه در مكه ميعاد گذاشت و با يكديگر عليه حكومت حضرت امير (عليه السلام) هم پيمان گرديدند. وي با به نمايش گذاردن پيراهن خونين عثمان در مسجد اموي، به بهانه‌ي خونخواهي عثمان، با تزوير و نيزنگ، سپاهي را براي جنگ با امام علي‌(عليه السلام)آماده نمود.

قاسطين در شام اجتماعي از حاسدين وكينه ورزان نسبت به امام علي (عليه السلام) را بوجود آورده بودند. يكي از اين افراد "وليد ابن عقبه " بود كه خصومت ديرينه اي با امام (عليه السلام) داشت. نقل است كه در زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله) وليد كه مرد فاسقي بود به حضرت امير (عليه السلام)گفت: "نيزه من از تو تيزتر و فصاحت من از تو بيشتر و بازوي من از تو قويتر است ". امام علي (عليه السلام)در پاسخ به وليد ابن عقبه فرمودند: "خاموش باش فاسق ". وليد در غضب شد به پيامبر (صلي الله عليه و آله) شكايت كرد. آنگاه آيه "افمن كان مؤمناً كمن كان فاسقاً لايستون " نازل شد. (19)

در زمان خلافت عثمان، "وليد ابن عقبه " والي كوفه گرديد. وي اكثر اوقات، مست و لايعقل بود. در تاريخ آمده است: "يكروز صبح، در حال مستي به مأمومين گفت اگر بخواهيد به جاي دو ركعت، چهار ركعت نماز براي شما بخوانم. مردم موضوع بدمستي وي را به خليفه گزارش دادند و حتي گروهي به مدينه آمدند و شهادت دادند به شرب خمير وليد. او هم با حضرت علي‌(عليه السلام)مشورت كرد و امام فرمود اگر ثابت باشد بايد او را حد زد. وليد با اين كينه ديرينه نسبت به امام، از جمله كساني بود كه معاويه را به جنگ عليه اميرالمؤمنين (عليه السلام) تحريك كرد. (20)

 

مارقين:

در ادبيات عرب، "مارق " به تيري گفته مي شود كه از كمان رها گرديده است. از اين رو مارقين، خروج كردگان از دين و ولايت الهي مي باشند. شكل گيري اين جريان نفاق، ريشه در عواملي همچون "عدم بصيرت در تشخيص حق و باطل "، "عصبيت "، "خرافه گرايي " و "عدم تبعيت از ولايت " دارد.

مارقين جريان نفاق اسلام منهاي ولايت بود كه با شعار "حسبنا كتاب الله " خروج نمودند. اين نحله از جريان نفاق، حضرت علي (عليه السلام) و معاويه را به يك چشم مي نگريستند. خوارج معتقد بودند معاويه مردي متجاهر به فسق، مكار و نالايق است و حضرت امير(عليه السلام) هم به دليل راضي شدن به حكميت، مرتد گشته و تا توبه نكند به اطاعت او نبايد سر نهاد.

سركرده‌‌ي خوارج فردي به نام "عبدالله " بود كه نژادي يهودي داشت. در اثر القائات و شبهه افكني اين جريان نفاق، دوازده هزار نفر به آنان پيوستند. هنگاميكه امام (عليه السلام) با سپاه خود قصد داشت به جنگ معاويه برود، ناچار گرديد ابتدا فتنه خوارج را دفع كند. حضرت قبل از آغاز جنگ، به اتمام حجت با آنان پرداخت. به طوري كه قريب هشت هزار نفر از جماعت آنان جدا شدند و تنها چهار هزار نفر باقي ماندند كه شعار "لا حكم الا الله و لو كره المشركون " را سر مي دادند. از اين تعداد نيز تنها نه نفر زنده ماندند.

عقيده باطل اين نحله از جريان نفاق در جامعه ديني باقي ماند و فرقه هاي مختلفي از آنها پديد آمد.

رهاورد جريان نفاق براي جامعه ديني:

-1بحران حقانيت و مشروعيت

ايجاد بحران حقانيت و مشروعيت، مهلك ترين رهاورد جريان نفاق براي جامعه ديني است. افرادي كه تا پيش از اين در صفوف مؤمنين و از هم پيمانان آنان بوده و مورد توجه و اعتماد مردم قرار گرفته‌اند، آنگاه كه به دليل عدم استقامت و پايداري ديني تغيير ماهيت داده و تجديد نظر طلب مي شوند، جامعه را دچار حيرت و سردرگمي مي نمايند. در اين شرايط طبيعي است كه تشخيص حق از باطل براي بخشي از جامعه ديني دشوار گرديده و بحران حقاينت به وجود مي آيد و "مشروعيت جريان حق " در افكار عمومي زير سئوال مي رود.

امام علي (عليه السلام) در اين باره مي فرمايند: "اگر مردم مي دانستند كه او منافق است، دروغگوست، از او نمي پذيرفتند و گفتار دروغين او را تصديق نمي‌كردند. اما با نا آگاهي مي گويند او از اصحاب پيامبر (صلي الله عليه و آله) است، رسول خدا را ديده و از او حديث شنيده و از او گرفته است. پس حديث دروغين او را قبول مي كنند ".(21)

عنصر وجاهت در ايجاد بحران حقانيت و مشروعيت بسيار موثر مي باشد. همچنانكه در صدر اسلام و در فتنه ناكثين به آن اشاره شد و در فتنه مخملين نيز شاهد بوديم كه افرادي با سوء استفاده از عنصر وجاهت و القائات دروغين، بخشي از جامعه را دچار بحران حقانيت و مشروعيت نمودند.

بحران حقانيت و مشروعيت آنچنان براي جامعه اسلامي زيان آور است كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) براي جلوگيري از اين بحران، در مقاطع مختلف بر ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) و ائمه معصومين (عليه السلام) تأكيد ورزيدند. احاديث منزلت، ثقلين، سفينه و كساء و مصاديقي از اين دست، تأكيد در سيره نبوي براي جلوگيري از بحران مذكور مي باشند.

نكته قابل توجه اينكه امام عظيم الشان راحل نيز گويا خطر بحران حقانيت را براي نظام وجامعه ديني پيش بيني مي نمودند و با تأسي از سيره‌ي پيامبر (صلي الله عليه و آله) با تأكيد بر محوريت ولايت فقيه، بارها به صورت مصداقي در خصوص رهبر معظم انقلاب اسلامي مطالبي را اظهار داشتند. آن گوهر يكدانه حتي مدتي پس از تنظيم وصيت نامه سياسي و الهي خود، سطوري را بر آن اضافه نمودند. از جمله آنكه "ملاك حال فعلي افراد است " (22). اضافه نمودن سطور مذكور با اين هدف انجام شد كه هيچ كس نتواند بعدها از عنصر وجاهت، قرابت، و ملازمت با حضرت امام (ره) سوء استفاده نموده و در جامعه بحران حقانيت و مشروعيت ايجاد كنند.

 

-2ايجاد بي تفاوتي در جامعه:

يكي از پيامدهاي جريان شوم نفاق در جامعه ديني، ظهور طبقه جديدي از قاعدين و بي تفاوت‌ها مي باشد. بحران حقانيت و مشروعيت، جامعه را به تفرقه و بيراهه كشانيده و گروه ديگري را نيز به كناره گيري و بي‌تفاوتي سوق مي دهد.

در خصوص اين رهاورد جريان نفاق، حضرت امير (عليه السلام) مي فرمايند: "منافق گمراه كننده، خطا كار ومشوق خطاكاري است ". (23)

ظهور جريان قاعدين و بي تفاوت‌ها در واقع نوعي ريزش در جامعه ديني و تداوم بحران حقانيت و مشروعيت است. "ابوموسي اشعري " يكي از مصاديق تاريخي و بارز جريان قاعدين مي باشد. او كه تحت تأثير القائات عايشه و وجاهت وي قرار گرفته بود، هنگامي كه امام حسن (عليه السلام) به همراه "عمار " به كوفه آمدند تا براي مقابله با فتنه ناكثين مردم را بسيج نمايند، با سوء استفاده از صحابي بودن و عنصر وجاهت خطاب به مردم گفت: "صحابه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از غير صحابه به رسول او نزديكترند. شما بر گردن من حقي داريد كه بايد آن را ادا كنم. اين فتنه، يك فتنه كور است و لذا در اين فتنه انسان خواب بهتر از بيدار و نشسته بهتر از ايستاده و ايستاده بهتر از رونده و رونده بهتر از تلاش كننده و تلاش كننده بهتر از سواره است. پس شمشيرهاي خود را غلاف كنيد تا فتنه روشن گردد ". (24)

در آن زمان "سعد ابن مالك " و "عبدالله ابن عمر " نيز از جمله كساني بودند كه بي تفاوتي و كناره گيري را بر مقابله با جريان نفاق ترجيح دادند. "حارث ابن حوط " نيز كه اسير بحران حقانيت شده بود، از امام علي (عليه السلام) در خواست كرد كه مانند "سعيد ابن مالك " و "عبدالله ابن عمر "، قعود را بر قيام ترجيح دهد.

حضرت پاسخي به او دادند كه مشخص مي كند كه قاعدين و بي تفاوتي‌ها نمي توانند الگوي خوبي در دوران تأويل براي مقابله با نفاق باشند و مؤمنان حقيقي و راستين نبايد فريب سخنان ظاهرالصلاح تجديد نظر طلبان را خورده و در دام فتنه‌هاي نفاق بيفتند.

حضرت امير(عليه السلام) در پاسخ "حارث ابن حوط " مي فرمايند: "عبدالله و سعيد حق را تنها گذاشتند و باطل را ياري نكردند. اينان چگونه مي توانند امام و پيشواي خير باشند تا پيروز شوند ". (25)

 

-3ظهور اصلاح طلبان دروغين:

رهاورد نفاق براي جامعه ديني، تخريب و افساد است نه اصلاح. برهمين اساس قرآن كريم يكي از ويژگي‌هاي منافقان را ادعاي دروغين اصلاح طلبي آنان مي داند. از اين رو يقيناً جامعه اي كه دچار پديده شوم نفاق گردد، شاهد ظهور اصلاح طلبان دروغين خواهد بود. در اين هنگام صف بندي سياسي جديدي درجامعه شكل خواهد گرفت.

قرآن مي فرمايد: "و اذا قيل لهم لاتفسدوا في الارض قالو انما نحن مصلحون " و سپس در آيه بعدي تأكيد نموده، و مي فرمايد: "الا انهم هم المفسدون ": هنگامي كه به آنان گفته مي شود روي زمين فساد نكنيد، مي‌گويند، ما اصلاح طلبيم، بدانيد كه اين‌ها همان فساد آفرينان هستند. (26)

در تاريخ آمده است كه جريان نفاق جديد (نحله ناكثين)، داعيه اصلاح داشته اند. هنگامي كه به حضرت علي (عليه السلام) خبر دادند كه سردمداران ناكثين با داعيه اصلاح طلبي به سوي بصره در حركت هستند، حضرت در جمع مردم خطبه خواندند و فرمودند: "اينان (ناكثين) مردم را به سوي اصلاح فرا مي خوانند ". آنگاه امام از مردم خواستند تا به مقابله با اين جريان فساد برخاسته و فساد آفريني آنها را به اصلاح واقعي تبديل كنند و مي فرمايند: "لعل الله يصلح بكم، افسد اهل الافاق ".(27) عليرغم ادعاي دروغين اصلاح طلبي جريان نفاق، بايد اذعان نمود كه مؤمنان راستين اطلاح طلبان واقعي هستند و جريان تجديد نظر يا نفاق دوران تأويل، تنها گروهي واپس گرا مي باشند كه در دوره تأويل دچار بيماري‌هاي نفاق و ارتجاع شده‌اند.

 

-4ايجاد جنجال و تشنج در جامعه:

"غوغاسالاري " رهاورد ديگر جريان شوم نفاق براي جامعه ديني است. از آنجا كه منافقين فضاي صميميت و دوستي را در جامعه ديني به عداوت و دشمني تبديل مي نمايند و مرزبندي خودي و غيرخودي را بر هم مي‌زنند، التهاب، هياهو و تشنج، فضاي جامعه را فرا مي گيرد. در چنين شرايطي هيجان گرايي و احساس گرايي بر جامعه حاكم مي شود و امكان انديشيدن و تصميم گيري براي گروهي از افراد جامعه از بين مي رود و فضاي سياسي واجتماعی آنچنان آلوده و غبار گرفته مي شود كه چشم‌ها از ديدن حق و حقيقت باز مي ماند و بصيرت‌ها مخدوش مي شود.

جريان نفاق با هراس دائمي از روشن شدن حقايق و ماهيت پنهانشان، همواره دست به غوغاسالاري مي زند تا خود را استتار و اختفاء نمايد. منافقين براي ايجاد هياهو، جنجال و تشنج از سخنراني‌هاي آتشين و بيانيه‌هاي داغ و تحريك آميز استفاده كرده و سعي مي نمايند هيجانات زودگذر در جامعه ايجاد كنند.

حضرت علي (عليه السلام) درباره شيوه جنجال آفريني و تشنج زايي ناكثين در فتنه جمل مي فرمايند: "وقد ارعدوا و ابرقوا : اينان رعد و برق برپا كردند ". (28)

ايجاد هياهو و غوغاسالاري بر سر قتل عثمان از سوي ناكثين و قاسطين و تحريك احساسات مردم از طريق سخنراني‌هاي آتشين و به نمايش گذاردن پيراهن خونين وي و سپس داعيه خونخواهي عثمان، از شيوه‌هاي جريان نفاق بود كه رهاورد آن منجر به ايجاد تشنج و جنجال در جامعه اسلامي گرديد.

 

-5 تحريف باورهاي ديني و تضعيف ولايت و رهبري

پنجمين رهاورد جريان نفاق براي جامعه اسلامي، بدعت گذاري در دين و تحريف باورهاي ديني و هجمه به ولايت و رهبري است. جريان شوم نفاق با ترويج تسامح و تساهل و اباحه گري و همچنين تأكيد بر قرائت‌هاي مختلف ازدين، جامعه را در تلاطم شبهات قرار داده و به سوي گمراهي مي برد.

در اين رابطه حضرت امير (عليه السلام)، "معاويه " سركرده قاسطين را چنين خطاب مي كند: "بسياري از مردم رابه گمراهي خويش فريب دادي و به تباهي افكندي و به امواج نفاق خود سپردي. ظلمت، گمراهي، آنان را فرا گرفت و در تلاطم شبهه‌ها گرفتار آمدند و از راه راست خود دور گشتند ". (29)

در تاريخ آمده است كه اين جريان نفاق، كنيزي را به امامت جماعت منصوب و مردم را وادار به اقامه نماز نمود، نماز جمعه را در روز چهارشنبه اقامه كرده، شرب خمر و رقص و غناء را آزاد كرد.

جريان نفاق همواره در لباس حق ظاهر گرديده و باطل را ترويج مي كند. اين جريان در راه تضعيف باورهاي ديني، در برابر رهبري و ولايت قرار مي گيرد و دست به كار شكني، سرپيچي و طغيان مي زند.

حضرت علي (عليه السلام) به دليل اين رهاورد خطرناك جريان نفاق، بر ضرورت شناخت منافقين و برحذر بودن از آنان تأكيد نموده و در خطبه‌اي مي فرمايند: "شما بندگان خدا را به پرهيزگاري سفارش مي كنم و به درك و شناخت منافقين توجه مي دهم. زيرا اينان هم گمراه هستند و هم ديگران را به گمراهي مي اندازند، هم لغزنده‌اند و هم افراد را به لغزش مي اندازند. در هر راهي دام گسترداه‌اند در برابر هر حقي، باطلي مي سازند، براي هر مستقيمي، انحرافي بوجود مي آورند. حرفي كه مي زنند همراه ايجاد عيب در دلهاست. حرف آنان ساختگي و ظاهري فريبنده دارد. راه انحراف را همواره مي سازند. اينان گروه شيطانند ". (30)

نفاق جديد در حال حاضر، اهتمام ويژه‌اي به تحريف باورهاي ديني و تضعيف ولايت و رهبري دارد. اين جريان مي كوشد با تمسك به قرائت‌هاي مختلف از دين، اسلام ناب محمدي (صلي الله عليه و آله) را قرائت‌ طالباني و فاشيستي از دين معرفي نموده و ولايت فقيه را نيز استبداد و ديكتاتوري بنامد.

در همين رابطه امام عظيم الشان راحل با آينده نگري نسبت به ظهور جريان نفاق جديد مي فرمايند: "شما بعدها مبتلا به اين هستيد، مبتلا به يك همچون اشخاصي هستيد كه گاهي به صورت اسلامي وارد مي شوند. همين مسائلي كه حالا مطرح مي كنند كه بايد ولايت فقيه نباشد، اين ديكتاتوري است ". (31)

 

-6فتنه آفريني:

"ايجاد بحران‌هاي امنيتي و فتنه آفريني " ششمين رهاورد شجره ملعونه نفاق است. منافقين به دليل آشتي‌ناپذيري با مؤمنين، از يك طرف شدت عمل خود را نسبت به آنان ابراز مي نمايند و از طرف ديگر، عطوفت و مهرباني خود را نثار جبهه ضد ديني مي كنند. هم گرايي و همراهي جريان نفاق با دشمنان شناخته شده و كمين كرده بيروني، باعث مي شود حكومت ديني به لبه پرتگاه آشوب و فتنه براندازي و تسلط اجانب سوق پيدا كند.

حضرت امير(عليه السلام) درباره فتنه آفريني و آشوب طلبي منافقين در خطبه‌اي مي فرمايند: "رنگ به رنگ مي شوند، آشوب هاي گوناگون به پا مي كنند به هر تكيه گاهي براي ضربه زدن به شما تكيه مي كنند و به هر كمين گاهي براي نقشه كشيدن عليه شما پناه مي برند. عمل آنان معيوب و گفته‌هاي آنها جالب است. كار آنان دردي كشنده است. دشمنِ نعمت و آسايشند. بر معصيت تأكيد دارند و نااميد كننده هستند ". (32)

منافقين با فتنه آفريني و ايجاد آشوب، نظام زندگي اجتماعي را مختل و امنيت عمومي را به مخاطره مي‌اندازند. حضرت علي (عليه السلام) در خصوص فتنه آفريني منافقين و اختلال در زندگي مردم و امنيت عمومي مي فرمايند: "آنها كساني هستند كه هر گاه متحد شوند، زيانبار خواهند بود و هر گاه متفرق شوند سود به بار خواهد آورد ". در اين هنگام برخي از حاضرين كه از فرمايشات حضرت متعجب شده بودند، از امام سئوال كردند: "زيان اتحادشان را دانستيم، اما سود پراكندگي آنان در چيست "؟ حضرت در پاسخ آنان فرمودند: "پيشه وران و اهل كسب به كارهاي خود باز مي گردند و مردم از تلاش آنها سود مي برند، بنّا به كار خود مي پردازد، بافنده مشغول بافندگي مي شود و نانوا به پخت نان مي پردازد ". (33)

به راه انداختن جنگ "جمل "، "صفين " و "نهروان " ناظر برفتنه آفريني نحله‌هاي نفاق در دوران تأويل بود كه علاوه بر از هم پاشيدن نظام زندگي اجتماعي و از ميان بردن امنيت عمومي، باعث شهيد و كشته شدن جماعت بسيار زيادي از مردم و در نهايت سست شدن پايه‌هاي حكومت ديني گرديد.

در زمان كنوني نيز رهاورد مذكور جريان نفاق جديد، به ويژه در چند سال اخير، غائله‌هايي را به كشورمان تحميل نموده كه حوادث پس از انتخابات و فتنه مخملين از آن جمله مي باشد و باعث وارد آمدن ضرباتي به نظام زندگي اجتماعي و امنيت جامعه گرديد.

در وسايل الشيعه حديثي از امام رضا (عليه السلام) پيرامون فتنه انگيزي جريان نفاق نقل شده كه حضرت مي فرمايند: "برخي از كساني كه مودت و دوستي ما اهل بيت (عليه السلام)را دستاويز ساخته‌اند، زيان و فتنه‌انگيز‌شان بر شيعيان ما از دجال بيشتر است ". از حضرت پرسيدند: "اي فرزند رسول خدا (صلي الله عليه و آله) چرا فتنه‌شان از دجال بيشتر است؟ ". حضرت رضا (عليه السلام)فرمودند: "زيرا با دشمنان مهر و مودت مي روزند و نسبت به دوستان، دشمني و عداوت مي نمايند. هرگاه چنين شد، حق و باطل به هم مي آميزد و حقيقت مشتبه گرديد، در نتيجه انسان مؤمن از منافق بازشناخته نمي شود ". (34)

 

چگونگي شناسايي جريان نفاق جديد

در دوران تأويل يكي از مهمترين تهديدها و چالش‌هاي جامعه اسلامي، جريان نفاق و نحله‌هاي آن مي‌باشد. اين جريان تاكنون ضربات جبران ناپذيري را بر پيكره اسلام وارد كرده است. از سوي ديگر ناشناختگي و پيچيدگي اين شجره ملعونه و جريان شوم، آن را خطرناك تر مي سازد. بر همين اساس، شناخت منافقين و مقابله با آنها يكي از ضرورت‌هاي جامعه اسلامي در دوران تأويل مي باشد.

رهبر معظم انقلاب اسلامي در بحثي پيرامون جريان نفاق، چگونگي شناخت اين جريان را تبيين نمودند. ايشان با ارائه ملاك و معيار براي شناسايي منافقين فرمودند: "امروز براي شناسايي منافقين دسته دوم (منافقين جديد) نشانه وجود دارد و نشانه آن همراهي با دشمنِ شناخته شده است. جمهوري اسلامي دشمنان معروفي دارد كه هيچ پرده پوشي در دشمني خود ندارند، مانند جهان استكبار كه رأس آنها امريكاست. حالا كه دشمن صريح داريم، كوچك و ضعيف هم نيست، منافق را مي شود از همراهي با دشمن شناخت. اين وسيله امروز در اختيار ماست، ولي در اختيار مسلمانان دوران پيامبر (صلي الله عليه و آله) نبود ". (35)

همراهي با دشمن، پيروي و متابعت از او را به همراه مي آورد و افرادي كه از دشمن تبعيت كنند، دچار ضلالت و گمراهي شده، از حيطه ولايت الهي خارج و در زمره ولايت طاغوت قرار مي گيرند. براين اساس مي‌توان از اين نشانه و معيار براي شناخت جريان نفاق استفاده كرد.

در آيات نوراني قرآن آمده است: "ولن ترضي عنك اليهود و لا النصاري حتي تتبع ملتهم: هرگز يهود و نصاري از تو خشنود نخواهند شد مگر آنكه پيروي از آيين آنها نمايي ". (36)

حضرت آيت الله العظمي خامنه‌اي در ادامه تبيين چگونگي شناخت جريان نفاق جديد مي فرمايند: "هر كسي با دشمن همراهي كند، مورد سوء ظن قرار مي گيرد. هر كس براي دشمن و در جهت او كار مي كند، مورد سوء ظن است. هر كس از كار او، دشمن استفاده مي كند، مورد سوء ظن است. هر كس براي دشمن استدلال درست مي كند، مورد سوء ظن است ". (37)

رهبر معظم انقلاب اسلامي، "وجود عناد " در افراد همراه شده با دشمن را نشانه قطعي نقاق دانسته و مي‌فرمايند: "مورد سوء ظن يعني چه؟ منافق است؟ نه. شايد از روي غفلت كار انجام مي دهد، مورد سوء ظن است، يعني اين امكان به وجود مي آيد دشمن به سوي خود كشانده و جزء دشمن باشد. راه براي امتحان هم باز است. اگر نشانه "غفلت " در اوست، غافل است. اگر ديديم نشانه "عناد " در اوست منافق است ". (38)

 

چگونگي مقابله با جريان نفاق:

شهيدمطهري، مبارزه با منافقان را "سخت ترين ميدان مبارزه موحدان " دانسته و تنها راه جلوگيري از به قدرت رسيدن و يا حذف آنان از معادلات سياسي، اجتماعي و فرهنگي را بستر سازي فكري، فرهنگي و بالا بردن سطح آگاهي افراد جامعه مي داند. ايشان در اين باره تصريح مي فرمايند: "مشكل ترين مبارزه، مبارزه با نفاق است كه مبارزه با زيركي‌هاست كه احمق را وسيله قرار مي دهند. اين پيكار از پيكار با كفر به مراتب مشكل تر است. زيرا در جنگ با كفر، مبارزه با يك جريان مكشوف، ظاهر و بي پرده است. اما مبارزه با نفاق در حقيقت مبارزه با كفر است و شيطنت و درك آن، براي توده‌ها و مردم عادي، بسيار دشوار و گاهي غيرممكن است و لذا مبارزه با نفاق غالباً شكست خورده است. زيرا توده‌ها، شعاع دركشان از سرحدِ ظاهر نمي گذرد و نهفته را روشن نمي سازد و آنقدر بُرد ندارد كه تا اعماق باطن‌ها نفوذ كند ". (39)

جهل و ناآگاهي مردم، سپر مستحكم و دژ مطمئن براي جريان شوم و شجره ملعونه نفاق مي باشد. در اين هنگام تنها راه چاره، آگاه سازي مردم از طريق روشنگري خواص است. بر همين اساس شهيد مطهري مي‌فرمايند: "بايد توجه داشت كه هر اندازه احمق زياد باشد، بازار نفاق داغ تر است. مبارزه با احمق و حماقت، مبارزه با نفاق نيز هست. زيرا احمق، ابزار دست منافق است. قهراً مبارزه با احمق وحماقت، خلع سلاح كردن منافق و شمشير از دست منافق گرفتن است ". (40)

از اين رو و براساس سيره پيامبر عظيم الشان اسلام (صلي الله عليه و آله) و ائمه معصومين (عليهم السلام) نبايد ابتدا به ساكن منافقين و يا مردم ناآگاه و همراه شده با منافقين را حذف كرد. بلكه مي بايست با حفظ آرامش و متانت توأم با صلابت، جامعه را از "ظاهر بيني " به "دقيق بودن " رهنمون ساخت تا با به وجود آمدن امنيتِ تفكر، مردم فرصت يابند در فضاي آرام بينديشند و انتخاب نمايند. لذا جبهه حق و مؤمنين براي مقابله با جريان نفاق به عناصري همچون، متانت، پايداري، پويايي و استمرار نياز دارند.

 

سخن پاياني:

به تصريح قرآن كريم، قوانين و سننن الهي حاكم بر تاريخ يكسان بوده و تغيير ناپذير است. در آيات نوراني قرآن آمده است: "فلن تجد لسنت الله تبديلا و لن تجد لسنت الله تحويلا: طريقه خدا هرگز مبدل نخواهد شد و طريق حق و سنت الهي هرگز تغيير نمي پذيرد ". (41)

بر همين اساس مطالعه تاريخ و فراگيري درس‌هاي آن كه قرآن و سنت بر آن تأكيد دارند، تأثير فراواني در آسيب شناسي و آسيب زدايي جوامع، به ويژه جامعه اسلامي دارد. بنابراين با توجه به قاعده مذكور، در سخن پاياني به تحليل جريان نفاق و نحله‌هاي آن در جامعه اسلامي پس از انقلاب اسلامي مي پردازيم.

انقلاب اسلامي و نظام ديني برآمده از آن، از يك سو بخشي از تاريخ دوران تأويل مي باشد و از سوي ديگر و از آنجا كه نظام جمهوري اسلامي در درون خود، دو برهه استقرار و استمرار را تجربه كرده و مي كند، به مثابه دوران تنزيل و تأويل در صدر اسلام است. به عبارت ديگر مي توان دوران پرافتخار امام عظيم الشان راحل را دوران تنزيل انقلاب و دوره پر بركت رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنه‌اي را دوران تأويل انقلاب ناميد.

در اين راستا و چنانچه بخواهيم براساس قاعده تغيير ناپذيري سنت‌هاي الهي، انقلاب اسلامي و جريان نفاق را در چارچوب دوران تأويل تحليل نماييم، بايد گفت كه مصاديقي از نحله‌هاي نفاق (ناكثين و قاسطين) درتاريخ پس از انقلاب به منصه ظهور رسيده است.

در اين رابطه برخي از گروه هاي مخالف نظام را مي توان مصداق بارز قاسطين ناميد. جريان‌ها و گروه‌هايي كه علاوه بر باورهاي سست و التقاطي در خصوص انقلاب، از ابتدا داراي حسادت و كينه نسبت به امام عظيم الشان راحل بودند و همانند جريان قاسطين و حزب طلقاء، تزوير و نيرنگ همواره در قول و عمل آنان نمايان بوده است.

"تجديد نظر طلبان سكولار " و "تكنو كرات هاي ليبرال " و همچنين "افراد قدرت طلب " را نيز بايد مصداق مبرهن ناكثين دانست كه از چهار عنصر "وجاهت "، "ثروت "، "قدرت " و "سياست "، برخوردار هستند. برآيند رفتار اين نحله از جريان نفاق جديد باعث گرديده كه بعضاً نظام و جامعه با چالش‌هاي "حقانيت و مشروعيت "، "غوغاسالاري و جنجال آفريني " و همچنين "فتنه‌هاي خطرناك " مواجه شود كه فتنه مخملين اخير يكي از آن موارد مي باشد. در اين ميان نكته بسيار جالب توجه آن است كه جريان‌هاي مذكور، داعيه دار اصلاح طلبي نيز بوده اند.

در تحليل جريان نفاق جديد، نكته بسيار مهم، پيوند اين دو نحله از جريان نفاق (ناكثين وقاسطين زمان حاضر) با يكديگر مي‌باشد كه به ويژه در اتفاقات پس از انتخابات مشاهده گرديد و اين مسأله، بار ديگر تغيير ناپذيري قوانين و سنن الهي حاكم بر تاريخ را به اثبات رسانيد. چرا كه ناكثين و قاسطين در صدر اسلام نيز جبهه ائتلافي را عليه حكومت امام علي (عليه السلام) تشكيل داده بودند.

از سوي ديگر چنانچه بخواهيم براساس تحليل تاريخي و تطبيقي، انقلاب اسلامي را در دو برهه دوران تنزيل و تأويل تحليل نمائيم، مي بايست تصريح كرد كه نظام اسلامي و جامعه ديني تاكنون با هر سه دسته از منافقين مواجه شده است. در دوران استقرار يا به تعبير ديگر تنزيل و شكل گيري نظام اسلامي، جامعه با منافقين دسته اول و دسته سوم (شبيه دوران تنزيل در صدر اسلام) مواجه گرديد.

منافقين دسته اول، گروه‌ها و جريان‌هايي را در بر مي گيرند كه نه تنها اعتقاد به نظام ديني و امام عظيم الشان راحل نداشتند، بلكه با برقراري ارتباط پنهاني با آمريكا و جاسوسي براي آنان، در انتظار براندازي نظام اسلامي بودند. اين جريان‌ها و گروه‌ها همانند دسته اول منافقين در صدر اسلام، در نقش ستون پنجم ظاهر گرديده و دشمن بعثي با جهت دهي و گراي آنها، جنگ شهرها را با بمباران و موشك باران مناطق مسكوني آغاز كرد.

همچنين نظام اسلامي و جامعه ديني در دوران تنزيل (شكل گيري و استقرار انقلاب اسلامي)، منافقين دسته سوم (منافقين محارب) را نيز تجربه كرده است كه نماد آن سازمان منافقين مي باشد. اين سازمان همانند منافقين محارب در صدر اسلام، در خرداد 1360 عليه جمهوري اسلامي، اعلام جنگ مسلحانه نمود و بيش از پانزده هزار نفر را در طي چند سال به شهادت رسانيد.

در اين تحليل تاريخي وتطبيقي، چنانچه دوران پس از رحلت امام عظيم الشان راحل را دوران استمرار و يا به عبارت ديگر برهه "تأويل نظام اسلامي " و مبارزه براي چگونگي پياده سازي اهداف و آرمان‌هاي انقلاب اسلامي بدانيم، آنگاه و همانطور كه منافقين دسته دوم و نحله‌هاي آن در دوران تأويل در صدر اسلام شكل گرفتند، در اين برهه نيز براساس قوانين و سنت‌هاي الهي حاكم بر تاريخ، مي بايست شاهد ظهور و بروز منافقين دسته دوم (نفاق جديد) باشيم كه البته اين چنين نيز شد.

ظهور قاسطين (گروه‌هاي مخالف و معاند نظام) و ناكثين (تجديد نظر طلبان سكولار ، تكنوكرات هاي ليبرال و همچنين برخي افراد قدرت طلب) و ائتلاف آنان در فتنه مخملين پس از انتخابات، مؤيد تغيير ناپذيري سنت‌هاي الهي و ضرورت عبرت آموزي از تاريخ است.

به طور خلاصه عملكرد جريان نفاق جديد پس از رحلت امام عظيم الشان راحل را اينگونه مي توان برشماري كرد:

- برهم زدن انسجام اجتماعي

- آرمان زدايي و ايدئولوژي زدايي

- امام زدايي

- ميدان دادن به دشمنان اسلام، انقلاب وامام (ره)

- ترويج تجمل گرايي و اشرافي گري

- در هم آميختن مرزبندي خودي و غيرخودي

- تضعيف ولايت و رهبري

- ايجاد جنجال و تشنج در فضاي سياسي كشور

- ناكارآمد نشان دادن حكومت ديني

- تضعيف اركان و پايه‌هاي اقتدار نظام اسلامي

- تضعيف اعتقادات و باورهاي ديني و هجمه ارزش‌ها

- زير پا نهادن قانون و ترويج قانون شكني در جامعه

- غوغاسالاري و التهاب آفريني

- اعمال شدت عمل نسبت به نيروهاي وفادار به انقلاب و مرعوبيت در برابر دشمنان

- فتنه آفريني و بردن نظام به لبه پرتگاه آشوب و براندازي

پايان بخش اين نوشتار دو جمله از امام عظيم الشان راحل و رهبر معظم انقلاب اسلامي پيرامون جريان نفاق خواهد بود.

حضرت امام خميني (ره) مي فرمايند: "بزرگترين معصيت، امروز در كشور، ايجاد اختلاف است، ايجاد نفاق است ".(42)

رهبر معظم انقلاب اسلامي نيز پيرامون جريان نفاق مي فرمايند: "با پديده نفاق هوشمندانه برخورد كنيد. پديده نفاق خطرناك است، چيزي كه توانست درصدر اسلام، كوشش مجاهدين و مؤمنين را در نهايت معطل بگذارد، نيروها و لشگريان قداره كش نبودند، بلكه حيله‌ها و مكرها و خدعه‌هاي دشمنان نقابدار منافق بود ".(43)

 

والعاقبه للمتقين.

 

منابع:

1- نهج البلاغه نامه 27

2- سخنراني مقام معظم رهبري 1377 در لشگر 10 سيد الشهدا عليه السلام

3- سخنراني شهيد مطهري در كانون توحيد تهران

4- سخنراني مقام معظم رهبري 1377 در لشگر 10 سيد الشهدا عليه السلام

5- همان

6- همان

7- سوره مباركه حجرات آيه 9

8- ر. ك به كنزالعمال ج 11 صفحه 613 ح 32969

9- همان

10- بحار الانوار ج 36 صفحه 309

11- سخنان مقام معظم رهبري در سال 1377 در لشگر 10 سيدالشهدا عليه السلام

12- سوره مباركه احزاب آيات 23 و 24

13- ر. ك به تفسير مجمع البيان ذيل آيات 23 و 24 سوره احزاب.

14- شرح الاخبار ج 1 ص 400

15- ر. ك به كتاب الفتوح ج 2 ص 463، شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 20 ص 227 ح 199

16- تاريخ مفصل اسلام ص 103

17- همان ص 161

18- امام علي‌ (عليه السلام)روزگار عثمان ص 30

19- تاريخ مفصل اسلام ص 175

20- همان

21- نهج البلاغه خطبه 210

22- وصيت نامه سياسي الهي حضرت امام خميني (ره)

23- نهج البلاغه خطبه 194

24- تاريخ طبري ج 4 ص 486

25- نهج البلاغه قصار 262

26- سوره مباركه بقره آيات 11 و 12

27- تاريخ طبري ج 4 ص 445 و 446

28- نهج البلاغه خطبه 9

29- همان نامه 32

30- همان خطبه 185

31- صحيفه نور ج 9 178

32- نهج البلاغه خطبه 185

33- همان كلمات قصار 199

34- وسايل الشيعه ج 16 ص 179 ح 21289

35- سخنراني مقام معظم رهبري 1377 در لشگر 10 سيد الشهدا عليه السلام

36- سوره مباركه بقره آيه 120

37- سخنراني مقام معظم رهبري 1377 در لشگر 10 سيد الشهدا عليه السلام

38- همان

39- مجموعه آثار شهيد مطهري ج 16 ص 338

40- جاذبه و دافعه حضرت علي عليه السلام ص 176

41- سوره مباركه فاطر آيه 43

42- صحيفه نور ج 9 ص 435

43- سخنراني مقام معظم رهبري 1377 در لشگر 10 سيد الشهدا عليه السلام

 

جریان نفاق جدید(1)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31