برادرم مدال نوکری امام حسین(ع)داشت

Jandaghiغلامرضا رجبی، برادر شهید غلامعلی رجبی (جندقی)، در مراسمی که در فرهنگسرای قرآن برگزار شد با بیان خاطراتی از برادر شهیدش گفت: اگر تمام صفات غلامعلی را کنار بگذاریم، از پر کاری‌اش در حفظ اشعار و احادیث و فعالیت‌های تربیتی، می‌توان گفت که او اولین عامل به مطلبی بود که می‌گفت. یعنی حرفی را نمی‌زد و توصیه ای به کسی نمی‌کرد مگر اینکه ابتدا خودش به آن عمل کرده بود.

او توضیح داد: شهید غلامعلی مدیر دبیرستان بود که بخشنامه ای به دستش رسید مبنی بر اینکه باید همه دانش آموزان موهایشان را کوتاه کنند. چون آن زمان برای نوجوان‌ها سخت بود که چنین کاری کنند، وقتی صبح به مدرسه رفتند دیدند شهید غلامعلی رجبی، مدیر مدرسه، موهایش را کوتاه کرده و به همین دلیل دانش آموزان هم به تأسی از او به این کار اقدام کردند. به این ترتیب همه بچه‌ها تحت تربیت برادر شهیدم خیلی تغییر کردند.

برادر شهید غلامعلی رجبی با تاکید بر اینکه رأس همه محاسن این شهید اخلاص او بود، گفت: شهید غلامعلی جلوه خاصی میان شهدا دارد و نمونه‌اش اینکه مدال نوکری امام حسین (ع) را بر سینه داشت. آن‌قدر در نوکری حضرت اباعبدالله (ع) مخلص بود که در این کار نه با کسی تعارف داشت و نه در فکر مادیات بود. ظرف می‌شست، قند خورد می‌کرد، غذا می‌پخت و مداحی هم می‌کرد. وقتی می‌گفتیم این کارها را دیگران انجام می‌دهند و تو فقط مداحی کن، می‌گفت ما نمی‌دانیم کدام یک از این کارها را حضرت ارباب قبول می‌کند.

غلامرضا رجبی با اشاره به اشعار برادر شهیدش گفت: آن‌قدر این شعرها با اخلاص سروده شده که زمزمه زبان بسیاری از مردم است. هر کسی در هر گوشه ای که می‌خواهد توسلی به امام رضا (ع) داشته باشد این شعر معروف شهید غلامعلی رجبی را بر زبان می‌آورد که: قربون کبوترای حرمت؛ قربون این همه لطف و کرمت.

او ادامه داد: پدرم در شب‌های دهه عاشورا سخنرانی داشت و نوحه سرای مجلس هم غلامعلی بود. غلامعلی معمولاً دیر به مجلس می‌آمد و وقتی دلیل آن را جویا شدیم، گفت یک شب از سر کوچه رد می‌شدم و دیدم بچه‌های دبستانی در حال صحبت هستند. یکی از آن‌ها می‌گفت ای کاش غلامعلی می‌آمد برای ما می‌خواند. من هم قبل از اینکه شب‌ها به هیئت بیایم می‌رفتم پیش آن بچه‌ها که حصیری پهن کرده بودند و با چادر مادرهایشان سیاهی زده بودند و در تکیه کوچکشان مداحی می‌کنم. معمولاً مداحان به سطح مجلس نگاه می‌کنند و مداحی می‌کنند اما غلامعلی به اندازه منبر کاملی که می‌خواند، برای این بچه‌ها می‌خواند و بعد به هیئت می‌آمد.

برادر شهید غلامعلی خاطره ای هم از شهادت برادرش تعریف کرد که: یک بار غلامعلی مجروح شده بود و آن‌قدر لباس‌هایش خونی بود که او را به عنوان شهید بین مجروحین آورده بودند. اما بعد از آن گفت می دانید چرا به شهادت نمی‌رسم؟ به این دلیل که پدر دل‌بستگی خاصی به من دارد و تا از من دل نکند، من شهید نمی‌شوم. هر وقت ایشان از من دل کند، بدان به شهادت می‌رسم.

او گفت: پدرم تعریف می‌کرد که بار آخر که غلامعلی برای خداحافظی و عازم شدن به جبهه آمد، فهمیدم که می‌خواست بگوید از من دل بکنید تا بروم و شهید شوم. قرآن را به دست پدر داد و وقتی استخاره کرد این آیه آمد که «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا - بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ؛ هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.» پدرم می‌گفت که دیگر فهمیدم که باید از او دل بکنم و به همین دلیل گفتم برو. آخرین حرفی که زد این بود که: «من می‌روم اما قول می‌دهم که شفاعت شما و شفاعت همه دوستانم را بکنم.»

حاج مهدی توکلی: عاقبت به خیری را از خدا بخواهیم

حاج مهدی توکلی از سخنران‌های این مراسم هم گفت: امام رضا (ع) از خدا می‌خواهد که عاقبت ما را ختم به سعادت کن. این نکته نشان دهنده اهمیت عاقبت به خیری است.

او در ادامه به حدیث شریف دیگری اشاره کرد و گفت: امام علی (ع) فرموده است: «چه بسیار افراد نورانی و خوشبخت و هدایت شده ای که عاقبت به خیر نشدند.» نمونه‌اش بلعم باعوراست که مستجاب‌الدعوه بود اما در نهایت در حالت کفر از دنیا رفت. و آن حضرت همچنین می‌فرماید: «چه بسیار مردم نگون بخت و منحرف از راه خدا که عاقبت به خیر شدند.» نمونه این افراد هم حر بن یزید ریاحی و زهیر بن قین است.

او به حرهایی در انقلاب اسلامی اشاره کرد و اظهار داشت: در انقلاب اسلامی هم طیب این گونه بود. او از عوامل شاه غاصب بود که سال 42 از او خواسته شد مقابل دوربین‌های تلوزیون اعلام کند که از امام خمینی پول گرفته و قائله 15 خرداد را به پا کرده است. طیب جواب داده بود: هر کاری بگویید انجام می‌دهم اما با آبروی فرزندان حضرت فاطمه زهرا (س) بازی نمی‌کنم. شاه او را تهدید به مرگ کرد اما طیب باز هم قبول نکرد. وقتی هم که می‌رفت تا اعدام شود به هم بند خودش گفته بود: من امام خمینی را ندیده‌ام اما اگر تو او را دیدی بگو بقیه تو را دیدند و عاشقت شدند، من ندیده عاشقت شدم و جانم را هم می‌دهم. وقتی این ماجرا را بعد مرگ طیب برای امام خمینی تعریف کردند، امام فرمود حرکت این مرد شبیه حر بن یزید ریاحی است که احترامش به حضرت فاطمه زهرا (س) موجب سعادتش شد.

در پایان این مراسم به پاس سال‌ها صبوری مادر شهید غلامعلی رجبی (جندقی) در آستان حضرت زینب کبری (س) از او تجلیل و نشان پرده عشاق به خانواده این شهید هشت سال دفاع مقدس اهدا شد.

شهید غلامعلی جندقی معروف به رجبی در سال 1333 در محله خیابان آذربایجان تهران در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. پدر او حاج حسن که از اساتید برجسته اخلاق و عرفان زمان خود بود، اهتمام ویژه ای در تربیت فرزندان خود داشت. غلامعلی بنابر راهنمایی‌ها و تربیت پدر مداحی اهل بیت (ع) را از همان دوران نوجوانی آغاز کرد و به دلیل آشنایی با معارف قرآنی و اسلامی استعداد در حفظ شعر و سوز صدای وی توانست در این عرصه سریع رشد کند. تا جایی که از سبک‌ها و اشعار او مداحان برجسته بسیاری استفاده می‌کردند که شعر معروف «قربون کبوترای حرمت / قربون این همه لطف و کرمت» از نمونه این اشعار است.

شهید غلامعلی رجبی با انتخاب شغل معلمی راه پدر بزرگوارش را ادامه داد و در مدت عمر کوتاه خود توانست تأثیرات به سزایی بر اطرافیان خود به ویژه جوانان بگذارد. تربیت نسل جوان در محیط مسجد و مدرسه، شهید غلامعلی رجبی را از حضور در جبهه‌های حق علیه باطل باز نداشت و سرانجام در سال 1367 در سن سی و چهار سالگی در عملیات مرصاد توسط گروهک منافقین به شهادت رسید.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31