"آفتاب مطهر"(16)

آن شهید فریاد می زد اگر می خواهیم دینی درست داشته باشیم و عدالت در میان ما حکم براند ، باید باعلم ، ایمان ، شناخت و آگاهی مردم را افزایش دهیم . مسلمانان باید همگی بیدار شده برای رهایی از نابودی ، نادانی و عقب ماندگی ، جهادی مقدس را آغاز کنند که هم نیازمند دانش آموزی و تولید علم است و هم محتاج رشد اخلاقی ، تربیتی و معنوی .

Bookroom.ir File 3945

• آشتی میان علم و دین :

درباره رابطه علم و دین گرایشی وجود دارد که جدایی این دو را مطرح می کند . البته این گرایش تازگی ندارد ، ولی شکل ویژه اش جدید است . این جریان هم در کشور ما و هم در اروپا پیشینه ای کهن دارد و آغازش به رنسانس بر می گردد .

همان زمانی که دستگاه کشیش ها و پاپ ها در اروپا و به طور کلی مغرب زمین ، رویاروی دانشمندان قرار رفت . آنان بر یافته های ذهنی و خیالی خود که نه پایه ای در علم و نه ریشه ای در وحی داشت ، پافشاری می کردند و تعصبات بیجا می ورزیدند .

به همین سبب کم کم چنین تفکری پدید آمد که اصولاً علم و دین با هم سازگار نیست و دین تنها در یک دوران خاص که هنوز علم به وجود نیامده یا رشد نکرده بود ، می توانسته نقشی کمابیش مؤثر در اجتماع ایفا کند ؛ ولی با رشد علم به ویژه علوم تجربی دیگر جایی برای دین باقی نمی ماند و دستگاه دین باید جمع شود !

البته در مواردی خاص چنین تضادی بین علم و آنچه دین نامیده می شد وجود داشت . یافته هایی که کلیسا به نام دین مطرح می کرد ، ولی هیچ اساسی در وحی الهی و عقل نداشت ، طبعاً با علم هم سازگار نبود ، پس به ناچار باید دست به گزینش زد ، یا باید علم را برگزید و آنچه به نام دین و مسیحیت نامیده می شود ، کنار گذاشت یا بر عکس .

متأسفانه آنچه در مسیحیت تحریف شده آن روز طرح می شد ، به گمان برخی در همه ادیان جاری بود ، یعنی کسانی پیدا شدند که مشترکاتی بین ادیان _ به جز اسلام ، که عقیده مسلمانان ، آن ادیان تحریف شده هستند _ یافتند و اینها را از مشخصات دین دانسته و گفتند اینها با علم نمی سازد ، بنابراین باید میان این دو یکی را برگزید . سرانجام کسانی که به هر دلیل مدافع دین بودند ، درصدد برآمدند که نوعی آشتی بین علم و دین برقرار کنند ، که این کار در شکل های مختلفی انجام شد .

از جمله این کارها تفسیر متون دینی بود و به جایی رسید که زبان دین را اسطوره ای و افسانه ای تلقی کردند . بعدها که زبان شناسی به ظاهر پیشرفت کرد ، زبان دین را زبانی ویژه دانستند که در برخورد با آن باید مفهوم واقعی اش را فهمید و نباید گزاره های دینی را با گزاره های علمی و فلسفی اشتباه کرد و طبعاً این کار از دست زبان شناسان بر می آید .

به هر روی کوشش های مختلفی برای آشتی دادن علم ، یعنی علوم تجربی و دین ، یعنی مسیحیت یا ادیان تحریف شده دیگر که جهاتی مشترک با این آیین داشتند ، انجام می گرفت و گهگاه نیز مؤثر واقع می شد ، ولی این تلاش ها اغلب سطحی و بی تأثیر بود .

برای حل این مسئله اصولاً می بایست دو نکته را در نظر داشت :

1. در مسیحیت تحریف شده ، نقطه ضعف هایی وجود داشت که با حقایق اصیل دینی و کلام وحی منافات پیدا می کرد و در دین اسلام چنین چیزهایی وجود ندارد .

2. آنچه علم نامیده می شود ، حقایق ثابت و تغییر ناپذیری است و اغلب مطالبی که به نام علم عرضه می شوند فرضیه هایی کم اعتبارند که بسا در آینده ای نه چندان دور باطل شوند .

بنابراین برای آشتی دادن اسلام با علم مشکلی در میان نیست ، یعنی در اصل بین آنها تضادی نیست که لازم باشد آن را از بین ببریم ، یا کم کنیم . البته اختلافاتی بین بعضی فرضیه های ظنی علوم و ظواهر برخی آیات و روایات دیده می شود که قابل حل است ؛

زیرا یا دلالت قطعی بر آن مطلب در دین وجود ندارد ، یا آن مطلب علمی به طور یقینی ثابت نشده ، بلکه تنها یک مطلب ظنی است که مدتی در محافل علمی رواج یافته ، طرفدارانی پیدا می کند و پس از چندی تاریخ مصرف آن پایان می یابد .

بنابراین اختلافات جزئی نباید ملاک سنجش دین و علم قرار گیرد ، هر گاه گزاره ای دینی و یقینی با یک مطلب قطعی علمی اختلاف پیدا کرد ، می توان از تضاد علم و دین سخن گفت ، در حالی که هیچ مطلب قطعی دینی در اسلام با مباحث یقینی علم تنافی نداشته و نخواهد داشت .

این حرکت که از دوره رنسانس در غرب آغاز شد ، امروز با پشتوانه های سیاسی در پی تضعیف اسلام است . بدین سان برای جوانان و دانشجویان مسلمان چنین می نمایانندن که یا باید دین اسلام را نپذیرفت ، یا علم را . وفاداری به این دو به طور هم زمان امکان ندارد .

طبعاً چون دانشجو به دانسته های علمی و یافته های دانش های جدید گرایش دارد ، دست کم درباره دین دچار تردید و دو دلی می شود و این حالت در اعماق ذهنش رسوخ می کند و همین برای دشمنان اسلام کافی است تا ازآن به نفع خود بهره برداری کنند .

اینان از آن فداکاری ، شهادت طلبی و گذشت هایی که دین برای جوانان به ارمغان می آورد ، می هراسند . هنگامی که انسان با ایمان قوی ، خدا و روز رستاخیز را باور کرده و به یقین برسد ، این دنیا را ناپایدار دانسته ، برای آن جهان جاوید می کوشد . آن ایثارها هم محصول چنین نگرشی است ، بدیهی است وقتی جوانی به این مبانی مسلم شک کند دیگر جانش را برای یک فرض مشکوک نمی دهد و در عرصه های ایثار و دفاع حضور نمی یابد .

بی تردید دست هایی پشت پرده است که چنین حرکت هایی را تشدید می کند و چه بسا افرادی هم بدون آگاهی از نقشه های دشمنان ، در حال بازی در این میدان هستند . به هر حال مستکبران می کوشند حرکت مسلمانان را در جهت بیداری اسلامی ، احیای هویت معنوی و بازگشت به ایمان متوقف یا دست کم از دشت هیجان و فراگیری آن کم کنند . (1)

شهید آیت الله مطهری برای این که چنین تردیدهایی را از ذهن ها بزداید و نقشه های مخالفان را درباره تعالیم حیات بخش اسلام کم رنگ و خنثی کند ، نخست ضرورت علم آموزی را در فرهنگ اسلامی مورد توجه قرار داد . سپس تقسیم علوم را به دو رشته دینی و غیر دینی نادرست خواند و افزود جامعیت اسلام اقتضا می کند هر علم سودمندی را که برای جامعه اسلامی ضروری است به دست آوریم .

او یادآوری کرد علوم قطعی که از حالت نظری ، فرضیه و نظریه های مقدماتی به مباحث کاربردی رسیده اند با اسلام هیچگونه تضادی ندارند ، ولی علم به تنهایی نمی تواند ضامن سعادت جامعه باشد ؛ جامعه هم زمان به این دو بال نیاز دارد و ایمان بدون علم وبال است .

آن شهید فریاد می زد اگر می خواهیم دینی درست داشته باشیم و عدالت در میان ما حکم براند ، باید باعلم ، ایمان ، شناخت و آگاهی مردم را افزایش دهیم . مسلمانان باید همگی بیدار شده برای رهایی از نابودی ، نادانی و عقب ماندگی ، جهادی مقدس را آغاز کنند که هم نیازمند دانش آموزی و تولید علم است و هم محتاج رشد اخلاقی ، تربیتی و معنوی .

آن متفکر فرزانه تصریح کرد علم و ایمان دو رکن از ارکان انسانیت است ، ولی تعالیم تحریفی اربابان کلیسا ، علم و دین را در برابر هم قرار داد و همین برداشت سبب شد که تاریخ تمدن اروپا را در هزار و پانصد سال اخیر به عصر ایمان و علم تقسیم کنند . در صورتی که تاریخ تمدن اسلامی به دو دوره شکوفایی علم و ایمان و نابودی هم زمان این دو تقسیم شده است . او سفارش می کرد مسلمانان کورکورانه تضاد علم و ایمان را امری مسلم تلقی نکنند .

به اعتقاد شهید مطهری ، علم گرایی محض ویژه انسان ناتوان است و انسانی که با این شرایط تربیت می شود دچار کمبودهایی است و باید ایمانی در کار باشد که عشق ، امید و حرارت به وجود آورد و درون را به سوی هدفی عالی رهنمون شود . پس علم و دین نه تنها نقض کننده یکدیگر نیستند ، بلکه مکمل و متمم هم می باشند .

جدایی این دو خسارت هایی جبران ناپذیر به بار می آورد ، ایمان بدون علم و شناخت از جهل ، خرافات و جمود به دست می آید و علم هم وقتی از ایمان و دیانت فاصله بگیرد ، تیغی است در کف زنگی مست و چراغ در دست دزد برای گزیده تر بردن کالا .

عالم و جاهل بی ایمان از نظر رفتار با هم تفاوتی ندارند . جایی که ایمان بدون عمل حضور داشته باشد ، کوشش های بشر دوستانه صرف اموری شده که نتایج خوبی به بار نیاورده و گاهی منشأ تعصب ها و کشمکش های زیان بار شده است . همچنین وقتی علم یکه تاز میدان باشد و برای ایمان و دیانت جایی نگذارد ، مانند بسیاری از جوامع امروز ، همه توانایی علوم ، فناوری ها و توسعه های صنعتی و تکنولوژی صرف خودخواهی ها ، فزون طلبی ها ، برتری جویی ها ، استثمارها ، اسارت مردم ، نیرنگ ها و توطئه ها می شود .

برخی از دانشمندان می گویند همه مشکلات بشر با سرانگشت علم باز می شود ، اما تجربه خلاف آن را ثابت کرده است . شهید مطهری با این توضیحات می افزاید امروز دیگر متفکری نیست که نیاز انسان را به ایمان انکار کند . علم همیشه ثابت باقی نمی ماند و گاهی در بنیادهای خود شک می کند که البته همین باعث گسترش آن می شود ؛

اما در تعالیم دینی که از کانون وحی گرفته شده است امکان چنین تردید و خطاهایی وجود ندارد و بنیان های مذهبی ، جاودانه ، تغییر ناپذیر ، مقدس و یقینی هستند . به علاوه علم نتوانسته به بسیاری از پرسش ها پاسخ دهد و در زمینه پیدایش جهان هستی و غایت جهان به بن بست می رسد .

 

پی نوشت:

1. مصاحبه با استاد مصباح به مناسبت فرا رسیدن دهمین سالگرد شهادت آیت الله مطهری

 

"آفتاب مطهر"(15)

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31