جریان نفاق جدید(1)

Gorg Dar Mish

بسم الله الرحمن الرحيم

نفاق، صف بندي دروني و بسيار خطرناك در جامعه ديني است كه از داخل، جبهه جديدي را عليه دين، رهبري وحكومت ديني بازگشايي مي نمايد. ضربات جريان نفاق بر پيكره‌ي اسلام و مؤمنان، همواره بيش از كفار و مشركين بوده است، بگونه اي كه اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) به نقل از پيامبر عظيم الشان اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) خطاب به محمد ابن ابي بكر مي فرمايند: "تحقيقاً براي امتم از مؤمن ومشرك هراس و نگراني ندارم، چرا كه مؤمن به واسطه ايمانش تحت محافظت خداست و مشرك را نيز به سبب شركش، خداوند نابود مي‌كند. ليكن من براي شما از هر منافق پنهان و نقابدار كه عالمانه سخن مي گويد، نگرانم. چراكه مي‌گويد آنچه را خوب مي‌دانيد و عمل مي‌كند آنچه را بد و منكر مي‌دانيد ". (1(

جريان نفاق و منافقين تنها منحصر به صدر اسلام نيست، بلكه در همه‌ي زمان ها وجود دارد. رهبر معظم انقلاب در بحث روشنگرانه‌اي پيرامون جريان نفاق مي فرمايند: "نفاق و انسان هاي منافق كه در قرآن از آنان به نام "في قلبوهم مرض " ياد مي‌شود، فقط در صدر اسلام نبودند، در همه‌ي زمان ها هستند، ‌از جمله زمان ما و با هدايت قرآن و نور قرآن بايد آنها را شناخت ". (2(

در اين نوشتار با بررسي تاريخ صدر اسلام و مقايسه تحليلي تطبيقي آن با شكل گيري و استمرار انقلاب اسلامي و همچنين استناد به سنت هاي تغيير ناپذير الهي حاكم بر تاريخ، تلاش گرديده دسته بندي هاي پديده شوم نفاق، بويژه نفاق جديد و همچنين چگونگي شناخت و مقابله با آن در راستاي تبيين سخنان مقام معظم رهبري در اين باره مورد مطالعه قرار گيرد. ضمن آنكه اين بحث به عنوان كليدي است براي بررسي و تحليل فتنه مخملين اخير.

 

معنا و مفهوم نفاق:

شهيد مطهري در بحثي پيرامون نفاق مي فرمايند: "منافق كسي است كه فكر و انديشه اش يك جور مي‌گويد و زبانش جور ديگر، درست بر ضد آن، احساسات و عواطفش در يك جهت است، ولي تظاهرات ظاهريش در جهت ديگر ".

ايشان درباره معني نفاق بيان مي‌دارند: "لغت نفاق از واژه "نفق " است، نفق يعني راه. البته راه هاي مخفي و پنهاني. در لغت هم وقتي كه ما راجع به منافق نگاه مي‌كنيم كه منافق را چرا منافق مي گويند؟ مي بينيم كه گفته اند براي اينكه منافق دو راه و دو درب براي خودش قرار مي دهد، يك درب ورودي كه به واسطه آن درب، وارد مي شود به اسلام، و يك درب خروجي كه بايد فرض كنيم پنهاني است. از يك درب وارد مي شود و از درب ديگر خارج مي شود ". (3)

همچنين رهبر معظم انقلاب اسلامي در خصوص معنا و مفهوم نفاق مي فرمايند: "راجع به مفهوم نفاق در قرآن به روشني صحبت شده و عبارت است از اينكه يك نفر يا جماعتي، يك فكري و يا جهت گيري را داشته باشد و خلاف آن را به مؤمنين ابراز كند، در راه خدا نباشد و وانمود كند در راه خداست، مؤمن نباشد و وانمود كند مؤمن است، دروغ بگويد، اين معناي نفاق است. نفاق: پنهان كردن يك ضلالت، تاريكي و نشان دادن چيزي بر خلاف كه در آنها نيست ".

 

دسته بندي منافقين:

به طور كلي تاريخ اسلام دو دوره "تنزيل " و "تأويل " را شامل مي گردد كه جريان نفاق در هر دو برهه، به عنوان يك صف بندي دروني، در جامعه ديني فعال بوده و مي‌باشد.

دوران تنزيل، دوره‌ي نزول قرآن و زمان مبارزه با دشمناني است كه مي‌خواهند از پيدايش دين ممانعت بعمل آورند. در اين دوره جامعه ديني با دو دسته از منافقين مواجه گرديد: يك دسته "منافقين پنهان " و دسته‌ي ديگر "منافقين محارب ".

حضرت آيت الله العظمي خامنه اي در دسته‌بندي منافقين، آنان را به سه دسته كلي تقسيم مي نمايند و در توضيحاتي پيرامون "دسته اول منافقين " مي فرمايند: "دسته‌ي اول منافقين، ابتداي ورود پيامبر (صلي الله عليه و آله) به مدينه هستند. كساني بودند كه يا اسلام نياوردند و يا بعضي ايماني از روي احساسات به اسلام آوردند. ولي اعتقاد به اسلام و پيامبر (صلي الله عليه و آله) در دل آنان عمقي نداشت و با يك تكان، ايمان ضايع شد. اينها كساني بودند كه در قرآن از آنان با "في قلوبهم مرض. . . " در اول سوره بقره صحبت مي شود. اول كار، همه نوعي ايمان آوردند (مگر تعدادي). لكن همه ايمان قوي نداشتند. توده‌ي مردم، انسان هايي سالم و بي غل و غش، ايمان مثل نوري در دلشان افتاد و رشد كرد، مستحكم شد. ولي در قلوب مريض، افراد خودخواه، لاابالي و انسان‌هايي كه به فكر هيچ چيز نبودند، بذر ايمان در دل اينها پا نگرفت، ايمان آنها ضعيف بود، ‌عمق پيدا نكرد، ارتباط عميق با يهود هم نگذاشت ايمان آنها مستحكم شود. در باطن ايمان را از دست دادند و يا از اول نداشتند، ولي جرأت نمي‌كردند اظهار كنند. فضاي مدينه، ايمان پر نور جوانان، آيات قرآن، وحي، مسائل پر هيجان، فضاي مدينه را قبضه كرده بود. كسي جرأت اظهار بي ايماني نداشت ". (5)

اين دسته از منافقين در مدينه در واقع نقش ستون پنجم را براي يهود، كفار و قريش ايفا مي‌كردند. آنان با ارتباط عميق با يهود، ضمن احداث مسجد ضرار (آسيب زننده)، از طريق يك توطئه مشترك با سر كردگان يهود از جمله "ابو عامر " سعي داشتند انسجام مسلمانان را از درون متلاشي نمايند كه خداوند از طريق وحي، پيامبر (صلي الله عليه و آله) را از اين توطئه آگاه كرد. پيامبر نيز دستور دادند كه مسجد ضرار را تخريب و حتي ويرانه‌ي آن را نيز به آتش بكشانند.

سركرده‌ي منافقينِ دسته‌ي اول در مدينه، فردي به نام "عبدالله ابن اُبَي " بود كه با جماعتي معلوم الحال، به دفعات سعي نمود به حكومت نوپاي ديني ضربه بزند. يكي از اين دفعات در ماجراي جنگ احد رخ داد و او نيروهاي خود را كه تقريباً يك سوم جمعيت سپاه اسلام بود، به بهانه اي واهي در شوط (ميان مدينه و احد) به مدينه باز گرداند. اين انشعاب ضرباتي را به مسلمانان وارد نمود.

در ماجراي غزوه بني المصطلق نيز عبدالله ابن اُبَي و منافقينِ همراه او در حال طراحي توطئه‌ي بيرون نمودن پيامبر (صلي الله عليه و آله) از مدينه بودند كه نوجواني از انصار به نام "زيد ابن ارقم " سخنان آنان را شنيد و به اطلاع حضرت رساند. پيامبر (صلي الله عليه و آله) "عبدالله ابن اُبَي " را احضار و توطئه منافقانه‌ي او را به وي گوشزد نمودند. او "زيد ابن ارقم " را به دروغ گويي متهم كرد و با قسم هاي غلاظ و شداد، منكر طرح هاي توطئه آميز خود شد. خداوند سوره "منافقون " را در رابطه با اين دسته از منافقين نازل فرمود.

"منافقين محارب "، دسته‌ي ديگري از جريان نفاق در دوران تنزل مي باشند كه عليه پيامبر (صلي الله عليه و آله) و حكومت ديني اعلام جنگ مسلحانه نمودند. رهبر معظم انقلاب اسلامي در بيان دسته بندي جريان نفاق، منافقين حربي را منافقين دسته سوم مي نامند و در خصوص آنان مي فرمايند: "دسته سوم، ‌منافقيني هستند كه در مدينه ايمان آوردند، دچار لغزش هاي مؤمنانه شدند، خود را حفظ نكردند، رفتند و در يمامه با پيامبر (صلي الله عليه و آله) اعلام جنگ كردند و شدند منافقين محارب ". (6)

 

منافقين دوران تأويل:

دوران تأويل دوره‌ي اجراي دستورات و احكام دين و مبارزه با كساني است كه قصد تحريف دين و به انحراف كشانيدن جامعه ديني را دارند. در اين دوره صف بندي و رويارويي بر سر تأويل قرآن آغاز مي گردد. در اين راستا و هنگاميكه آيه‌ي شريفه 9 سوره‌ي حجرات نازل شد:

(و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما فان بغت احدهما علي الاخري فقاتلوا التي تبغي حتي تفيءَ الي امر الله: و اگر دو طايفه از اهل ايمان با هم به قتال و دشمني برخيزند، ‌البته شما مؤمنان بين آنها صلح برقرار داريد و اگر يك قوم بر درگيري ظلم كرد، با آن طايفه ظالم قتال كنيد تا به فرمان خدا باز آيد (7))

پيامبر عظيم الشان اسلام (صلي الله عليه و آله) با نگاهي به آينده و پيش بيني برگرفته از قرآن، از تغيير الگوي نبرد و صف بندي جديدي درجامعه ديني خبر دادند. حضرت در اين هشدار فرمودند: "كسي در ميان شما هست كه براي تأويل قرآن نبرد خواهد كرد، همانگونه كه من براي تنزيل آن نبرد كردم ". برخي از مسلمانان پرسيدند: "آيا ما هستيم؟ ". حضرت جواب منفي دادند و از امام علي (عليه السلام) به عنوان قهرمان مبارزه در عصر تأويل ياد كردند. (8)

حضرت امير (عليه السلام) درباره جريان نفاق جديد يا به عبارت ديگر نفاق دوران تأويل فرمودند: "آنان به وحدانيت خدا شهادت مي دهند. همين باعث مي شود تا كشتن آنان بر مردم گران آيد و به ولي خدا طعنه زده و بر او خشم گيرند ". (9)

همچنين حديث ديگري از پيامبر (صلي الله عليه و آله) نشان مي دهد كه دوره تأويل، دوراني طولاني خواهد بود كه پس از رحلت آن حضرت آغاز مي شود و تا ظهور ادامه مي يابد. رسول مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) در اين باره مي فرمايند: "مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) براي تأويل قرآن پيكار مي كند، همانگونه كه من براي تنزل آن پيكار كردم ". (10)

رهبر معظم انقلاب اسلامي از منافقين دوران تأويل با عنوان " نفاق جديد " ياد مي كنند و در دسته بندي هاي نفاق، آنان را جزء دسته دوم منافقين بر مي شمارند. ايشان در خصوص "نفاق جديد " مي فرمايند: "دسته دوم كساني كه جزء مؤمنين بودند، اول كار هم هيچ نشانه اي از نفاق در اينها نبود. ولي به مرور، دچار عوارضي شدند، اين عوارض، كار دستشان داد و آنها را از پاي در آورد. دسته دوم كساني بودند كه دشمني نداشتند با اسلام و پيامبر (صلي الله عليه و آله) و حركت اسلامي، دوست هم بودند ... كار اينها خلف وعده اي بود كه با خدا كردند. دروغي كه با عملشان به خود گفتند. خلاف كاري، گناه، عدم اعتنا به تربيت خود، گاهي كار را به جايي مي‌رساند كه جزاي كار آنها بدترين مي شود. بدترين چيست؟ تكذيب آيات خدا، عدم دقت و مواظبت از خود، ‌از حرف خود، از رفتار خود، از فكر خود و ازخود مراقبت معنوي نكردن، كارش به نفاق مي رسد ". (11)

بنابراين در دوران تأويل، طبقه‌ي جديدي از نفاق در جامعه ظاهر مي گردد كه با شكل نفاق در دوران تنزيل متفاوت است و از آن به عنوان "نفاق جديد " ياد مي شود. مهمترين وجه تمايز نفاق دوران تنزيل با نفاق دوره تأويل، موضوع "وجاهت " است كه منافقين جديد از آن برخوردارند.

 

چرايي پديد آمدن نفاق جديد:

"نفاق جديد " و يا به تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامي، منافقين دسته دوم، معاندين دوران تأويل مي باشند كه جبهه اي درون ديني را عليه جامعه و نظام ديني بازگشايي مي نمايند. قرآن علت شكل‌گيري اين پديده شوم و بسيار خطرناك را عدم استقامت و پايداري مي داند. خداوند در قرآن مؤمنان را يك دست ندانسته و بدون توجه به ظواهر، آنان را در دو گروه طبقه بندي كرده است: "مؤمنين راستين " و "مؤمنين دروغين ". آنگاه تفاوت ميان مؤمنين راستين و دروغين را در عنصر "پايداري ايمان " دانسته و از كساني كه در ايمان خود راست قامت نبوده و تغيير ماهيت داده اند به عنوان اهل نفاق ياد كرده است.

"من المؤمنين رجال صدوقوا ما عاهدو الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلاً ليجزي الله الصادقين بصدقهم و يعذب المنافقين ان شاء او يتوب عليهم ان الله كان غفورا، رحيماً : برخي از آن مؤمنان، بزرگ مرداني هستند كه به عهد و پيماني كه با خدا بستند كاملاً وفا كردند. پس برخي بر آن عهد ايستادگي كردند (تا در راه خدا شهيد شدند) و برخي مقاومت كرده و هيچ عهد خود را تغيير ندادند. تا آنكه خدا آن مردان راستگوي با وفا از صدق و ايمانشان، پاداش نيكو بخشد و منافقان را به عدل عذاب كند. اگر بخواهد يا به لطف، توبه شان بپذيرد كه خدا بر خلق بسيار آمرزنده و مهربان است ". (12)

بنابراين قرآن كساني كه بر پيمان خود با خدايشان باقي مانده باشند را مؤمنين راستين دانسته و اينان را بر دو دسته تقيسم مي كند: "شهيدان سرافراز " و "بازماندگان پايدار و تغيير ناپذير ". از سوي ديگر كساني كه از صداقت در پيمان بي بهره باشند، در گروه منافقان جاي داده و از ايمان حقيقي بي بهره مي داند. از اين رو مؤمن حقيقي كسي است كه ثابت قدم بماند و در دوران تأويل نيز ايمان خويش را از دست ندهد.

در اين ارتباط امام علي (عليه السلام) كه به واقع قهرمان مبارزه با منافقين جديد دوران پر فتنه در تأويل است، در اين باره مي فرمايند: "به خدا سوگند من هم كسي هستم كه در انتظار (شهادت) به سر مي برم و من هرگز در روش خود تغيير نداده و برسر پيمانم ايستاده ام ". (13)

 

نحله هاي جريان نفاق در دوران تأويل:

نفاق جديد در دوران تأويل داراي نحله هاي متعددي است كه در هدف، داراي وحدت مي باشند. پيامبر عظيم الشان اسلام (صلي الله عليه و آله) پس از اتمام جنگ احد، به امام علي (عليه السلام) فرمودند: "واقعاً تو ما را ياري كردي و همراه من با شمشير خود مبارزه كردي و با جانت از من دفاع نمودي، چه خواهي كرد هنگامي كه پس از من با ناكثين و قاسطين و مارقين رو در رو شوي ". امام علي (عليه السلام) كه از اين سخنان در شگفت شده بوند از حضرت پرسيدند: "آيا واقعاً چنين اتفاقي خواهد افتاد "؟ رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به ايشان فرمودند: "به خدا سوگند آري "(14)

در اين حديث شريف به وضوح پرده از نحله هاي نفاق جديد كنار مي رود و ماهيت جريان هاي سه گانه منافقين در دوران تأويل آشكار مي گردد.

 

ناكثين؛ نحله اي از نفاق جديد:

"ناكثين " محصول پيوند چهار عنصر "وجاهت "، "ثروت "، "سياست " و "قدرت " هستند. امام علي (عليه السلام) در خصوص اين نحله نفاق مي فرمايند: "به چهار نفر گرفتار شدم كه هيچ كس به مانند آنان دچار نشده است. گرفتار شدم به شجاع ترين مردم "زبير "، زيرك ترين مردم "طلحه "، مطاع ترين مردم "عایشه " و ثروتمندترين مردم "يعلي ابن مينه ". (15)

در حقيقت جريان ناكثين با قدرت "زبير "، ثروت "يعلي ابن مينه "، نفوذ و وجاهت "عايشه " و طراحي "طلحه " بوجود آمد. "زبير " يكي از رزمندگان دلير اسلام بود كه لقب "سيف الاسلام " را بر او نهاده بودند. شمشير او گره هاي زيادي را گشوده بود. وي از جمله چهار نفري بود كه براي بيعت با حضرت امير (عليه السلام) ثابت قدم ماند. نقل شده است كه هنگاميكه حضرت از دفن پيامبر (صلي الله عليه و آله) فراغت يافت، حضرت زهرا (سلام الله عليها) را بر مركب سوار كرد و به درب خانه مهاجرين و انصار رفت و از بيعت پيغمبر (صلي الله عليه و آله) و واقعه غدير خم و ساير احاديث سخن گفت و از آنها در خواست حمايت كرد. در اين ميان چهل و چهار نفر از صحابه تعهد كردند در سلب حق او خودداري نكنند. حضرت (عليه السلام) دستور داد كه سرهاي خود را بتراشند تا از ديگران ممتاز شوند و درب خانه امام حاضر شوند و براي احقاق حق او قيام نمايند. فردا صبح تنها چهار نفر حاضر شدند: "سلمان "، "مقداد "، "ابوذر " و "زبير ابن عوام ". (16)

"طلحه " نيز درنوع خود يكي از عناصر سياسي و هوشمند محسوب مي شد. "عايشه ام المؤمنين " از چهره‌هاي با نفوذ در ميان مسلمانان به شمار مي رفت و حرف و سخن او خريدار داشت. "يعلي ابن منيه " هم كه از طرف عثمان فرماندار يمن بود، با غارت بيت المال به ثروت فراواني دست يافت. به صورتي كه در تاريخ نقل شده يكي از كاروان هاي او چهار صد شتر بار زر همراه داشته است. "يعلي ابن منيه " براي فتنه آفريني ناكثين شصت هزار دینار از بيت المال هزينه كرد. (17)

ادامه دارد...


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31